باب چهارم در تواضع

یکی در نجوم اندکی دست داشت

یکی در نجوم اندکی دست داشت

ولی از تکبر سری مست داشت

بر گوشیار آمد از راه دور

دلی پر ارادت، سری پر غرور

خردمند از او دیده بردوختی

یکی حرف در وی نیاموختی

چو بی بهره عزم سفر کرد باز

بدو گفت دانای گردن فراز

تو خود را گمان بُرده ای پُر خِرد

انائی که پر شد دگر چون برد؟

ز دعوی پری زان تهی میروی

تهی آی تا پر معانی شوی

ز هستی در آفاق سعدی صفت

تهی گرد و باز آی پر معرفت

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *