باب چهارم در فوايد خاموشى
حکایت تا عیب مرا به من نماید

خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی . گفتی نعیب غراب البین در پرده الحان است یا آیت انکر الاصوات لصوت الحمیر در شان او .
مردم قریه بعلت جاهی که داشت بلیتش می کشیدند و اذیتش را مصلحت نمی دیدند تا یکی از خطبای آن اقلیم که با او عداوتی نهانی داشت باری بپرسش آمده بودش . گفت : تو را خوابی دیده ام ، خیر باد .
گفتا : چه دیدی ؟ گفت : چنان دیدم که تو را آواز خوش بودی و مردمان از انفاس تو در را حت . خطیب اندرین لختی بیندیشید و گفت : این مبارک خواب است که ددی که مرا بر عیب خود واقف گردانیدی ، معلوم شد که آواز ناخوش دارم و خلق از بلند خواندن من در رنج ، تو کردم کزین پس خطبه نگویم مگر بآهستگی.
از صحبت دوستى برنجم
که اخلاق بدم حسن نماید
عیبم هنر و کمال بیند
خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم ناپاک
.