شعراقرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسیقرن یازدهم هجری - 970 الی 1067 شمسی
زندگی نامه فغفور لاهیجانی

میر محمد حسین معروف به حکیم فغفور لاهیجانی فرزند سید احمد از شاعران و نکته سنجان برجسته سده یازدهم هجریست که در فنون شعر و حسن خط و موسیقی نادره روزگار خود بود . انواع خط به ویژه خز نستعلیق را بسیار نیکو مینوشت
در آغاز جوانی مدتی به سیر و ساحت پرداخت و آذربایجان و گرجستان و بسیاری از شهرها را زیر پا گذاشت و در اصفهان یا شفائی شاعر معروف دوره صفویه ملاقات داشت
گویند در اولی برخورد ، شفایی از وی پرسید اهل کجایی ؟ فغفور جواب داد گیلک ، آن حکیم از راه هزلو طنز گفت : گیلک و کودن با حساب جمل مساوی «۸۰» فغفور بی اندیشه گفت : چنانکه شفایی و صاحب جهل مرکب «۴۰۱» شفائی از بدیهه گویی و حاضر جوابی فغفور حسابی تمام برد و دیگر او را گرامی شمرد
چون کیفیت این سوال و جواب به گوش شاه عباس رسید حکیم فغفور را به حضور طلبید و برای وی صله و انعام فراوان ارزانی داشت و فغفور نیز در آن شهریار قصایدی سرود
فغفور با اینکه در عهد شاه عباس بزرگ بسیار محترم بود ولی پس از مدتی سودای سیر هندوستان در سرش افاتد و عازم آن دیار گردید و از شاهزاده پرویز پسر نور الدین جهانگیر شاه عزت و احترام به سزا دید . دیوانش را تا پنجهزار بیت نوشته اند . علاوه بر آن یک مثنوی هم دارد به نام شهر آشوب .
حکیم فغفور به سال ۹۹۹ – ۱۰۲۹ هجری – در شهر الله آباد هند در گذشت و همانجا مدفون است
پیش زمینش ز پی رنگ و بو ریخته گلزار ارم آب رو
می سزد ار دانه ز لطف هوا سبز شود در دهن آسیا
ماه ز خورشید و شانش به تاب ذره او غیرت صد آفاتب
تیر مژه صف شکن عافیت نیم نگه خون ملک را دیت
مصری و صد یوسف کنعان درو دیری و صد رهزن ایمان درو
هست چو آئینه صد پاره ای هر طرفش جلوه رخساره ای
چشمت به کرشمه جان فروشد مژگان به بلا سنان فروشد
یک غمزه از آن دو چشم و صد جان مگذار که رایگان فروشد
امروز زمین ز سایه تو خورشید به آسمان فروشد
ناز تو متاع بی قراری بررشته امتحان فروشد
فغفور غمت نقد هستی ارزان خرد و گران فروشد
.