شعراقرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسی

زندگی نامه شوکت بخارائی

محمد فرزند اسحاق از شاعارن وارسته دوره صفویه است پدرش در بازار بخارا صراف بود که در ابتدای جوانی شوکت در گذشت و شوکت بر جای پدر نشست و با شغل صرافی امرار معاش میکرد . ولی پس از چندی از بخارا دلگیر شد و در شهر های ایارن و عثمانی به سیاحت پرداخت

در هرات مورد توجه میرزا اسعد الدین محمد راقم وزیر دانشمند و شاعر نواز خراسان واقع گردید و مدتی در مصاحبت او به عزت و احترام زیسته است

در اوئاخر عمر به اصفهان آمد و در محوطه مقبره شیخ علی بن سهیل اصفهانی در خارج شهر منزلی گزید و به عبادت و ریاضت مشغول شد

با اینکه به گوشه نشینی و شوریدگی به سر میبرد اما شعرا و فضلای عصر برای وی احترام زیادی قائل بودند . این مرد وارسته به تجملات دنیا کوچکترین تعتنائی نداشت و همواره به فقر و بی نوائی خود می بالید

چه منع می کنی از بینوائیئی که مراست          که پادشاه ندارد گدائیئی که مراست

شعر شوکت در کشور عثمانی و حوالی هرات شهرت فراوان داشته است او به سال ۱۰۷۴ – ۱۱۰۷ هجری – در اصفهان چشم از جهان فرو بست

خرابات است زاهد می شود مقصد پدید اینجا                سفیداب عروس جام کن موی سپید اینجا

متاع سر مه دارد کاروان ماسبکساران                      جرس هم از دل خود ناله نتواند کشید اینجا

چو مستان هر طرف دیوار این ویرانه می افتد             مگر روزی مصور صورت تاکی کشید اینجا

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *