دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر نویسندگان

زندگی نامه سید کریم امیری فیروزکوهی

سید کریم امیری فیروزکوهی در سال ۱۲۸۸ در فیروز کوه متولد شد . او فرزند سید مصطفی قلی منتظم‌الدوله از سادات فیروزکوه بود. در فرح‌آباد متولد شد. پدرش از رجال اروپا رفته عهد مظفری و آشنا به تمدن جدید و جد اعلایش امیر محمد حسین خان سردار از جمله فاتحین هرات و بانی دبستان خیریه ایتام در تهران بود که به دبستان فیروزکوهی مشهور است. امیر در هفت سالگی به تهران آمد. پدرش همان سال در گذشت و او تحت تربیت مادر قرار گرفت. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران در مدارس سیروس، ثروت، سلطانی و کالج آمریکائی گذراند. سپس به تحصیل منطق و کلام و حکمت همت گماشت واز محضر استادانی چون آقا شیخ عبدالبنی کجوری و آقا سید حسین مجتهد کاشانی استفاده کرد.

او شاعر غزل و قصیده و از شیفتگان صائب بود و به سبک هندی شعر می‌سرود. در شعر به «امیر» تخلص می‌کرد. در زبان عربی تبحر داشت و به آن زبان نیز شعر می‌سرود.

وی از شاخص ترین شاعران کلاسیک روزگار ماست . وی دوران جوانی خود را به مصاحبت با شعرا و موسیقی دانان گذراند . و بعد از آن به تحصیل علوم و ادب قدیم پرداخت و زبان عربی ، ادبیات ، کلام و منطق را در محضر برخی فضلای عصر فرا گرفت .در سن پنجاه سالگی بود که فعالانه به سرودن شعر مشغول گردید . وی از احیا کنندگان سبک هندی و از پیروان شیوه ی صائب تبریزی بود .در غزلیات امیری که از سوز و حال بسیار برخوردار است غالبا باریکی خیال  سبک هندی و بیان نرم بافت سبک عراقی آشکار است . مضموم تغلب این غزل ها مضامین سنتی از قبیل : شکایت از روزگار و رنج پیری و ناکامی های فردی و اجتماعی است .

امیری علاوه بر غزل در سرودن قصاید فخیم سنتی به شیوه خاقانی ، انوری نیز تبحر بسیار داشت . امیری غالبا پیرو اسلوب و هنجارهای شعر قدیم فارسی است .

امیری فیروزکوهی  در تهران درگذشت و در آستانه امامزاده طاهر در صحن حضرت عبدالعظیم مدفون گردید.

آزاده را جفای فلک پیش می رسد                   اول بلا به عاقبت اندیش می رسد

ار هیچ افریده ندارم شکایتی                         بر من هر انچه می رسد از خویش می رسد

چون لاله یک پیاله ز خون است روزی ام       کانهم مرا ز داغ دل خویش میرسد

رنج غناست آنچه نصیب توانگر است            طبع غنی به مرد درویش می رسد

امروز نیز محنت فرداست روزی ام              آن بنده ام که رزق من از پیش می رسد

 

کتاب‌شناسی

ترجمه «مکاتیب نهج البلاغه»

ترجمه‌ای از «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس محدث قمی

«وجیزهفی علم‌النبی», رساله‌ای فلسفی که در مجله جاودان خرد چاپ شده

«دیوان اشعار» در دوجلد که به همت دخترش امیر بانو کریمی (مصفا) چاپ شده است,

تصحیح و مقدمه بر «دیوان صائب»

منظومه «عفاف نامه», در لزوم حجاب

«احقاق‌الحق» در حمایت از شعرای صفوی و دفاع از سبک هندی.

 

 

.

دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر

زندگی نامه مهدی حمیدی شیرازی

مهدی حمیدی شیرازی در سال ۱۲۹۳ به دنیا
آمد. پدرش سید محمد حسن ثقه الاعلام از بازرگانان معروف شیراز بود که در دوره‌های اول
مجلس شورای ملی، از آن شهر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. مادرش سکینه آغاز ارسنجانی
زنی دانشمند و تربیت شده بود که خود شاعره‌ای سخن سنج به شمار می‌رفت.

بیش از دو سال و نیم نداشت که پدرش درگذشت
و تربیت او به مادرش محول شد. تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه شعاعیه و دوره متوسطه در
دبیرستان سلطانی شیراز به پایان رسید و در سال ۱۳۱۳ برای ادامه تحصیلات به تهران آمد
به دانشسرای عالی داخل شد و به سال ۱۳۱۶ در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول به اخذ لیسانس
نائل گردید.شعر گفتن را از حدود سال ۱۳۱۳ شروع کرد.

حمیدی پس از اخذ لیسانس به کارمندی اداره
فرهنگ در آمد و برای انجام خدمت سربازی به تهران مراجعت کرد و به دانشکده افسری وارد
شد و یک سال بعد درجه ستوان دومی برای خدمت افسری به شیراز برگشت.او در سال ۱۳۲۵ از
دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسى موفق به اخذ دکترا و در رشته الهیات به
تدریس مشغول شد.[۴] حمیدی سالها در دانشگاه تهران به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول
بود.

در دهه اول حیات شاعرانه حمیدی در عوالم
عاطفی و رویاهای ایام جوانی گذشت بنابراین موضوع شعرش عموماْ عشق و غزل بود. در سه
مجموعه پرشور و عاطفی وی یعنی شکوفه ها، پس از یک سال و اشک معشوق تمایل روشنی به سبک
خراسانی نشان داده است.

پس از سال ۱۳۲۴ تدریجاْ گرایشی به مضامین
اجتماعی و وطنی و تاریخی پیدا کرد. از دفترهای شعر این دوره از کار و شاعری حمیدی،
مجموعه سالها سیاه بیشتر حاوی اشعار وطنی، سیاسی و انتقادی و طلسم شکسته شامل اشعار
وی است که در شیوه های نو و سرانجام زمزمه بهشت مراحل برتری از پختگی شعر وی را نشان
می‌دهد و او را از استادان شعر در روزگار خود معرفی می‌کند.

حمیدی علاوه بر مجموعه‌های شعرش در زمینه‌های
دیگر ادبی نیز صاحب تالیفاتی بود. مهمترین کتاب او مجموعه سه جلدی دریای گوهر است که
حاوی پنتخبی از آثار نویسندگان، مترجمان و شاعران معاصر است. دو کتاب دیگر او، عروض
حمیدی و فنون شعر و کالبدهای پولادین آن گویای آشنایی وی به مباحث فنی ادبی است. از
نوشته‌های منثور حمیدی مجموعه‌های سبکسریهای قلم، عشق در بدر (در سه جلد)، شاعر در
آسمان و فرشتگان در زمین به چاپ رسیده است.

او در سال ۱۳۶۵ در تهران وفات کرد و در
حافظیه شیراز به خاک سپرده شد.

وی یکی از مخالفین شعر نیمایی بود و در
این راه سرزنش‌های بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید. معروف است که احمد شاملو  به دفعات کتاب‌های وی را می‌خرید و جلوی کتاب‌فروشی
آنها را داخل جوی آب می‌ریخت ماجرای عشقی بین او و یکی از شاگردانش و در پی آن ناکامی
عشقی نیز سال‌ها بر سر زبان‌ها می‌گشت و حمیدی شعر اشک معشوق را برای این هجران سروده
بود.

  به مغرب ، سپنه مالان قرص خورشپد         نهان
می گشت پشت  کوهساران

  فرو  می  رپخت گردی 
زعفران  رنگ        به  روی  نپزه
ها  و 
نپزه داران

  ز سم  اسب  می چرخپد 
بر  خاک             به  سان  گوی  خون
آلود ، سرها

  ز  برق  تپغ  می
افتاد در  دشت               پیاپی  دست ها 
دور از  سپرها

  نهان می گشت 
روی  روشن روز            به زپر  دامن  شب در سپاهی

  در  آن تارپک
شب  می گشت پنهان          فروغ 
خرگه خوارزمشاهی

  اگر  پک  لحظه  امشب  دپر  جنبد
           سپپده  دم  جهان  در
خون نشپند

  به  آتش  های  ترک  و  خون  تازپک     
 ز 
رود  سند  تا  جپحون  نشپند

  به  خوناب  شفق*  در  دامن  شام            به خون 
آلوده  اپران  کهن دپد

  در  آن درپای
خون در قرص خورشپد       غروب  آفتاب خویشتن دپد

  چه  اندپشپد
آن دم ، کس  ندانست            که  مژگانش  به خون دپده تر شد

  چو  آتش  در  سپاه  دشمن  افتاد             ز آتش هم کمی سوزنده تر شد

  در  آن  باران  تیر  و برق  پولاد             میان 
شام  رستاخیز  می گشت

  در  آن  دریاى خون در 
دشت                 تاریک به دنبال  سر  چنگیز  می گشت

  بدان  شمشیر  تیز عافیت 
سوز               در آن انبوه 
،  کار  مرگ  می
کرد

  ولی چندان که برگ از شاخه می ریخت      دو چندان
می شکفت و برگ می کرد

  میان موج 
می رقصید در  آب                به  رقص  مرگ ،  اخترهای
انبوه

  به  رود  سند می غلتید 
بر هم               ز  امواج  گران  کوه  از  پی کوه

  خروشان ، ژرف ، بی پهنا ، کف آلود       دل
شب  می درید و پیش می رفت

  از  این  سدّ روان ، در دیده ی شاه         ز هر موجی هزاران نیش می رفت

  ز  رخسارش
فرو  می ریخت  اشکی        بنای زندگی بر آب می دید

  در  آن  سیماب گون امواج  لرزان      
  خیال  تازه ای در 
خواب می دید: 

  اگر امشب زنان 
و  کودکان  را             ز 
بیم نام  بد در  آب ریزم

  چو فردا 
جنگ  بر  کامم نگردید           توانم  کز
ره  دریا گریزم 

  به  یاری  خواهم  از
آن سوی دریا        سوارانی 
زره پوش و  کمان گیر

 دمار  از جان این غولان کشم سخت       بسوزم 
خانمان هاشان  به شمشیر

 شبی  آمد  که  می باید 
فدا  کرد            به راه 
مملکت  فرزند  و زن را

 به  پیش  دشمنان  استاد و جنگید         رهاند 
از  بند  اهریمن ، 
وطن را

 پس انگه کودکان
را یک به یک خو است   نگاهی  خشم
آگین  در 
هوا  کرد

 به آب  دیده  اوّل  دادشان 
غسل          سپس در دامن 
دریا  رها کرد

 بگیر  ای  موج  سنگین  کف
آلود        ز هم  وا
کن دهان خشم ، وا کن !

 بخور ای  اژدهای 
زندگی خوار          دوا  کن  درد بی درمان ، دواکن !

آثار منظوم

اشک معشوق

شکوفه‌ها

سالهای سیاه

طلسم شکسته

منثور

سبکسریهای قلم

عشق دربدر

عروض حمیدی

تالیفات

شعر در عصر قاجار

فنون شعر و کالبدهاى
پولادین آن

دریای گوهر

بهشت سخن

شاهکارهای فردوسی
ترجمه‌ها

زمزمه بهشت

ماه و شش‌ پنی

.

دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر

زندگی نامه ابوالحسن ورزی

ابوالحسن ورزی متخلص به ورزی فرزند حسین فلاح زاده از شاعران بزرگ معاصر است . وی در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در تهران متولد شد . پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه در سال ۱۳۱۶ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مدرک لیساس خود را گرفت .سپس در وزارت دادگستری به کار قضاوت مشغول شد . بعد از مدتی از کار قضاوت دست کشید و به کارهای ادبی پرداخت .

در شهریور ۱۳۲۰ در کابینه اول قوام السلطنه به سمت بازرس ویژه نخست وزیر برگزیده شد . پس از آ« به سمت رئیس شرکت فلاحتی خراسان به مشهد رفت . مدتی نیز به سمت مدیر کل مالی شهرداری تهران منصوب شد

اشعار ابوالحسن وزری در روزنامه ها و مجله های کشور به چاپ رسیده و برخی از غزل های او را خوانندگان رادیو با اواز خوش خوانده و پخش کرده اند

نخستین مجموعه شعری او در سال ۱۳۵۸ به نام سخن عشق در تهران چاپ شد

وی به زبان فرانسوی آشنایی داشت و کتابهای هفت صورت عشق  و بررسی های ادبی نوشته آندره موروا ، نویسنده و شاعر معروف فرانسوی  و کتاب نیه توکچا نوشته داستا یوسکی نویسنده نامدار روسی را به نام نغمه پرداز نامراد به پارسی برگرداند

ورزی علاوه بر شاعری با هنر موسیقی آشنا بود و تار و ویالونت را خوش مینواخت در سال ۱۳۷۱ کتابی به نام ره آورد به منظور تجلیل از این شاعر ارجمند به قلم امیر بهرامی چاپ و منتشر گشت .

وفات ابوالحسن ورزی در سال ۱۳۷۳ در تهران اتفاق افتاد.

 

من اگر باد نوبهار شوم               همچو موی تو، مشکبار شوم

دامن افشان، روم به هر سویی      که بدزدم ز هر گل بویی

همه را جا دهم به دامانم             به امیدی که، بر تو افشانم

گر بیایی به سیر باغ و چمن       سر نهد شاخ گل، به دامن من

که گلی را از او جدا سازم         پیش پایت، به خاک اندازم

خم کنم سبزه های رعنا را         تا تو، آسوده تر نهی پا را

هر قدم، بنگرم قفای تو را         که ببوسم، نشان پای تو را

 

ای کاش دلت خالی از این سوز نگردد      امشب در آغوش منی صبح نگردد

دیروز دلم بی تو گرفتار بلا بود              فردای من ای کاش چو دیروز نگردد

سرچشمه صد دردی و سرمایه صد عمر   فارغ ز تو این جام غم اندوز نگردد

                            تابندگی از آتش دل جوی وگرنه

                        هر سوخته ای شمع شب افروز نگردد

 

در این دیار اگر دیدنی فراوان است               نگاه حسرت من بر دیار یاران است

برای سیر مرا گر به آسممان ببرند               بهشت گمشده من زمین ایرانست

اگر بباغ جنانم دهند قصر طلا                     همیشه در دل من آرزوی تهرانست

چگ.نه فرق گذارد بهشت و دوزخ را ؟          کسی که از وطن خویشتن گریزان است

برای آنکه زآواز عشثق بی خبر است            نفیر بوم صفیر هزار دستانست

کنوکه دور شدم از بهار کشور خویش           زگریه دیده من همچو ابر نیسانست

کسی که از وطن هویش دل بدریا زد            بهر کجا که رود در بلای طوفانست

چو من کسی که نبیند درخشش از خورشید     سزای دیده او اشک همچو بارانست

 

.

دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر

زندگی نامه ابوالقاسم حالت

ابوالقاسم حالت فرزند کربلایی محمد تقی از شاعران معاصر ایران است که در سال ۱۲۹۲ در تهران متولد شد . پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه در شرکت ملی نفت ایران مشغول کار شد .

از پانرده سالگی به سرودن انواع شعر پرداخت و به همین جهت اشعار او در کلیه روزنامه ها و مجله های معاصر درج است .

ابوالقاسم حالت طبعی وقاد و تسلطی اعجاب انگیز در سرودن انواع شعر داشت . در انواع شعر طبع آزمایی نمود و خوب از عهده بر آمده است

ذوقش بیشتر به فکاهی سرائی تمایل داشت و اشعار فکاهی خود را در روزنامه های سردبیری آنها را بر عهده داشت و حاجی بابا چاپ کرده است

نام های مستعاری که او با انها اشعار خود را چاپ میکرد خروس لاری ، هدهد میرزا ، شوخ و ابولعینک است. حالت به زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی آشنایی داشت و کتابهایی از هر سه زبان به فارسی ترجمه کرده است که مهمترین آنها ترجمه قسمتی از تاریخ ابن اثیر از عربی به فارسی میباشد که از طرف شرکت سهامی چاپ و انتشار کتب ایران در تهران چاپ شد

اخرین پست اداری وی مسئول روابط عمومی و انتشارات و تبلیغات شرکت ملی نفت بود .و در سال ۱۳۵۲ بازنشسته شد. در سالهای اخیر در انجمن های ادبی تهران شرکت میجست و سرانجام در سال ۱۳۷۱ در تران دیده از جهان فرو بست

آثار :

دیوان اشعار

دیوان خروس لاری – شامل اشعار طنز

دیوان ابوالعینک  – شامل اشعار طنز

دیوان شوخ – شامل اشعار طنز

تذکره شاهان شاعر

گلزار خنده

پرواز شبنم

بحر طویل های هدهد

فروغ بینش یا سخنان حضرت محمد با ترجمه فارسی و انگلیسی و رباعیات فارسی

کلمات قصار حضرت علی – مختصر شکوفه های خرد

راه رستگاری یا سخنان حسین بن علی با ترجمه فارسی و انگلیسی و رباعیات فارسی

ترجمه‌ها

تاریخ فتوحات مغول  – جی. جی. ساندرز

تاریخ تجارت  – اریک ن. سیمونز

ناپلئون در تبعید  – خاطرات ژنرال برتران

زندگی من  – مارک تواین

زندگی بر روی می سی سی پی  – مارک تواین

پیشروان موشک سازی  – بریل ویلیامز / ساموئل اشتاین

بهار زندگی  – کلارمیس هاستی کارول

جادوگر شهر زمرد  – فرانک باوم

بازگشت به شهر زمرد  – فرانک باوم

پسر ایرانی،سرگذشت واقعی داریوش سوم و اسکندر  – ماری رنولت

شبح در کوچه میکلانژ

شکوفه‌های خرد

مجموعه تاریخ کامل ابن اثیر  – ۲۳جلد

 

ای مادر عزیز که جانم فدای تو                       قربان مهربانی و لطف و صفای تو

هرگز نشد محبت یاران و دوستان                   همپایه محبت و مهر و وفای تو

مهرت برون نمی رود ز سینه ام که هست         این سینه خانه تو و این دل سرای تو

آن گوهر یگانه دریای خلقتی                         کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو

مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی           کاید برون ز عهد مدح و ثنای تو

هر بهره ای که برده ام از حسن تریت             باشد ز فیض کوشش بی منتهای تو

ای مادر عزیز که جان داده ای مرا                سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو

گر جان خویش هم زبرایت فدا کنم                 کاری بزرگ نیست سزای تو

تنها همان توئی که چو برخیزی از میان          هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو

گر بود اختیار جهانی به دست من                 میریختم تمام جهان را به پای تو

 

گفتم ندهم دل ، رخ زیبای تو نگذاشت          گفتم نکنم ناله ، جفا های تو نگذاشت

گفتم نکشم حسرت آن پیکر زیبا                خود جاذبه پیکر زیبای تو نگذاشت

گفتم بهوای تو چو پروانه نسوزم              ای شمع رخ انجمن آرای تو نگذاشت

اینسان که بناگاه نگاهت خجلم کرد            چشمی به من از بهر تماشای تو نگذاشت

یک عمر بلا روزی من بود که یکروز       بی درد و بلایم قد و بالای تو نگذاشت

ایزد که ترا داد رخی همچو رخ ماه           گوئی اثر مهر بسیمای تو نگذاشت

یک اهل دل ایشوخ ندیدم که ترا دید          وز سر نگذشت آخر و در پای تو نگذاشت

کن مرحمتی زآن لب جانبخش که حسرت    جان در تن این عاشق شیدای تو نگذشت

                           حالت پی دل رفتی و دیدی که در آخر

                           جز ننگ ز بهرت دل رسوای تو نگذاشت

 

خطیب گفت : فلان را خدابیامرزد                به خنده گفتمش آخرچرابیامرزد؟

اگرحساب وکتابی به روز محشر هست         خدابرای چه آن مرد رابیامرزد؟

برای انکه به دوران زندگانی خویش           شده است مرتکب ظلم هابیامرزد؟

برای آنکه از آن مرد تا دم مرگش              دیده هیچ کسی جزخطا بیامرزد؟

برای آنکه دل سنگ وطبع سفله او             نبوده هیچ به رحم آشنا بیامرزد؟

برای آنکه زراه حرام گرد آورد                 دلاروپوند وفرانک  و طلا بیامرزد؟

برای آنکه بسی گنج بهرخویش اندوخت      زدسترنج شب وروز ما بیامرزد؟

برای آنکه زبهرسه چار وارث خویش        نها د  ارث  کلانی بجا  بیامرزد؟

برای آنکه گرفتند مجلس ترحیم                به نام او پی ریب وریا بیامرزد؟

برای آنکه تودرباره اش درین مجلس        کنی زروی تکلف دعا بیامرزد؟

خداجواب حسین شهیدراچه دهد؟             اگربه حرف توهرشمر،رابیامرزد ؟   

 

.

دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر نویسندگان

زندگی نامه طاهره صفارزاده

دکتر طاهره صفّارزاده شاعر، نویسنده‌، محقق و مترجم در ۲۷ آبان ۱۳۱۵ در سیرجان در خانواده‌ای متوسط که پیشینه‌ای عرفانی داشتند متولد شد. در ۶ سالگی تجوید و قرائت و حفظ قرآن را در مکتب محل آموخت‌. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کرمان گذرانید. نخستین شعر را در ۱۳ سالگی سرود که نقش روزنامه دیواری مدرسه شد. اولین جایزه شعر را که یک جلد دیوان جامی بود در سال چهارم دبیرستان به پیشنهاد دکتر باستانی پاریزی که آن زمان از دبیران دبیرستان بهمنیار بود، از رئیس آموزش و پرورش استان دریافت کرد.

نزد ملت ایران شهرت طاهره صفّارزاده با شعر “کودک قرن‌” پدید آمد. در امتحان ورودی دانشگاه در رشته‌های حقوق‌، زبان و ادبیات فارسی، و زبان و ادبیات انگلیسی قبول شد و چون تردید در انتخاب داشت خانواده‌اش به استخاره رجوع کردند و در نتیجه در زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت‌.

 

مدتی به عنوان مترجم متون فنی در شرکت نفت کار کرد و چون به دنبال یک سخنرانی در اردوی تابستانی فرزندان کارگران مجبور به ترک کار شد، برای ادامه تحصیل به انگلستان و سپس به آمریکا رفت‌. در دانشگاه آیوا، هم در گروه نویسندگان بین‌المللی پذیرفته شد و هم به کسب درجه MFA نایل آمد. MFAدرجه‌ای مستقل است که به نویسندگان و هنرمندانی که داوطلب تدریس در دانشگاه باشند اعطا می‌شود و نویسندگان به جای محفوظات و تاریخ ادبیات به آموختن نقد به‌صورت تئوری و عملی و انجام پروژه‌های ادبی متنوع مطالعات وسیع درباره آثار نویسندگان و شاعران می‌پردازند. دوره آن یک سال بیش از فوق لیسانس است و استخدام دارنده این مدرک در دانشگاههای آمریکا با پایه دکتری انجام می‌پذیرد.

طاهره صفّارزاده برای دروس اصلی “شعر امروز جهان‌”، “نقد ادبی‌” و “نقد عملی ترجمه‌” را انتخاب کرد و در مراجعت به ایران اگرچه به دلیل فعالیتهای سیاسی در خارج، مشکلاتی برای استخدام داشت اما چون در کارنامه‌اش از ۴۸ واحد درسی ۱۸ واحد ترجمه ثبت شده بود و کمبود و نبود استاد ترجمه برای رشته‌های زبان خارجی باعث گله‌مندی گروههای زبان بود، در سال ۱۳۴۹ با استخدام او در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) موافقت گردید.

دکتر طاهره صفّارزاده پایه‌گذار آموزش ترجمه به عنوان یک علم و برگزارکننده نخستین “نقد عملی ترجمه‌” در دانشگاههای ایران محسوب می‌شود. اگرچه سابقه برگردان آثار ادبی و مذهبی به ۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد اما تا اوایل سالهای ۱۹۶۰، ترجمه‌، حرفه‌ای ذوقی و غیر آکادمیک به شمار می‌رفت و تدریس آن به برنامه‌های آموزشی دانشگاههای مغرب زمین راه نیافته بود. دانشگاه آیوا بنا به درخواست شاعران و نویسندگان «کارگاه نویسندگی‌»، اولین مرکزی بود که به گنجاندن این درس در برنامه آموزشی رشته‌های زبان و ادبیات اقدام ورزید. صفّارزاده حدود ۳ سال بعد در کنار نویسندگان دانشجو به بهره‌مندیهایی از این آموزش جدید دست یافت‌. در کلاس به سبب تنوع زبانهای خارجی در بین شرکت کنندگان‌، بررسی متون ترجمه شده‌، در سطح صحّت وبلاغت زبان انگلیسی‌، فارغ از مقایسه با متن اصلی از سوی استاد انگلیسی زبان انجام می‌شد که در عین حال امری اجتناب‌ناپذیر بود. امّا صفّارزاده از ابتدای تدریس خود در ایران متدی مبنی بر شناخت و تطابق مفهومی‌، دستوری و ساختاری دو زبان مبدأ و مقصد ابداع کرد و این شیوه پیشنهادی در درسی که سابقه‌ی تدریس قانونمند نداشت نزد بسیاری از همکاران وی الگو قرار گرفت‌. پس از انقلاب اسلامی تعیین کتاب “اصول و مبانی ترجمه‌” اثر وی به عنوان کتاب درسی در زمینه شناخت نظریه‌ها و نقد عملی ترجمه به ویژه برای دانشجویان رشته‌ی “ترجمه‌” مفید افتاد.

طاهره صفّارزاده در زمینه شعر و شاعری نیز به دلیل مطالعات و تحقیقات ادبی به معرفی زبان و سبک جدیدی از شعر با عنوان شعر “طنین‌” توفیق یافت که در آغاز بسیار بحث‌برانگیز شد زیرا شعر مقاومت و طنز سیاسی‌، حکومت‌پسند نبود. سرانجام در سال ۵۵ به اتهام نوشتن شعر مقاومت دینی از دانشگاه اخراج و برای دومین بار به خانه‌نشینی و فراغت اجباری رفت. و در ایام تنهایی و مشاهده پاره‌ای خیانتهای سیاسی و اجتماعی، درونِ‌‌مذهبی او بیش از پیش متوجه حمایت خداوند گردید و تحوّلی شدید در وی ایجاد شد آن گونه که در زمان خانه‌نشینی، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسیر و مطالعات قرآنی کرد. کتاب “سَفَر پنجم‌” او که دربرگیرنده اشعار مقاومت با مضامین دینی است در سال ۵۶ در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سی هزار رسید.

در آغاز نهضت اسلامی‌، به کمک نویسندگان سرشناس و متعهّد مسلمان به تأسیس مرکزی به نام “کانون فرهنگی نهضت اسلامی‌” اقدام کرد. در مدت مسئولیت او حدود ۳۰۰ هنرجو در رشته‌های سینما، عکاسی‌، تئاتر، نقاشی‌، گرافیک‌، شعر و داستان‌، در آن مرکز پرورش یافتند که بعداً از دست‌اندکاران و مسئولان فرهنگی و هنری انقلاب شدند.

دکتر طاهره صفّارزاده پس از انقلاب از سوی همکاران خود در دانشگاه شهید بهشتی به عنوان رئیس دانشگاه و نیز رئیس دانشکده ادبیات انتخاب شد. همزمان با سرپرستی دانشکده ادبیات “طرح بازآموزی دبیران‌” را به اجرا درآورد. در سال ۵۹ پیرو نشر مقالات انتقادی او درباره آموزش زبانهای خارجی در ایران از سوی ستاد انقلاب فرهنگی برای مسئولیت برنامه‌ریزی زبانهای خارجی از وی دعوت به عمل آمد. در این مسئولیت با همکاری استادان باتجربه تغییرات مفیدی در برنامه‌ها پدید آورد و پیرو طرحی که از سوی او تقدیم ستاد انقلاب فرهنگی گردید و به تصویب رسید برای نخستین بار برای کلیه رشته‌های علمی دانشگاهها کتاب به زبانهای انگلیسی‌، فرانسه‌، آلمانی و روسی تألیف شد که این امر در آموزش علوم و پژوهشهای علمی در سالهای بعد از انقلاب بسیار مؤثر بوده است‌. وی حدود ۱۶ سال سرپرست اجرایی طرح بود و ۱۲ سال از آن مدت را به‌ویژه علاوه بر سرپرستی به ویراستاری متون علمی برای کتابهای زبان تخصصی مشهور به کتابهای “سمت‌” فعّالیت مؤثر داشت‌. ۳۶ عنوان از آن کتابها برخوردار از ویراستاری دکتر طاهره صفّارزاده است‌.

خانه‌نشینی سوم در پایان این خدمت، به پرداختن تمام‌وقت به ترجمه قرآن حکیم به زبانهای فارسی و انگلیسی انجامید. او از این خانه‌نشینیها و فراغتهای ناخواسته همواره به عنوان الطاف بزرگ الهی یاد کرده و خداوند را سپاس گفته است.

دکتر صفّارزاده تئوریها و فکرهای ارزنده‌ای در زمینه نقد ادبی‌، نقد ترجمه و “ترجمه تخصّصی‌” به جامعه ادبی و علمی عرضه کرده است‌. تئوری “ترجمه تخصصی‌” که تأثیر آن توفیق در آموختن رشته‌های مختلف علمی به سبب تمرکز ذهن بر روی واژگان تخصصی است‌، به تأیید متخصصان مغز و اعصاب رسیده است‌. تمرینهای “معادل‌یابی واژگان تخصصی‌” جهت تأمین هدف آموزشی ذکر شده‌، از سوی مؤلفان در کلیه کتابهای زبان تخصصی گنجانده شده است‌. در “فستیوال بین‌المللی داکا” در سال ۶۷ وی به عنوان یکی از ۵ عضو بنیانگذار کمیته ترجمه آسیا برگزیده شد.

رئیس فستیوال درباره این انتخاب گفت‌: «ما معتقدیم که یک نفر در این سر دنیا از علم ترجمه حرف زده و اصولی عرضه کرده و آن یک نفر خانم طاهره صفّارزاده است‌.»

دکتر صفّارزاده در سال ۷۱ از سوی وزارت علوم و آموزش عالی “استاد نمونه” اعلام گردید و در سال ۸۰ پس از انتشار ترجمه “قرآن حکیم‌” به افتخار عنوان “خادم‌القرآن‌” نایل شد.

در زمان همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی طرح تهیه “فرهنگهای تخصصی‌” وی که با ضوابط علمی و پیشنهادهای جدید تدوین شده، به تصویب رسید و مورد بهره‌برداری اهل علم قرار گرفت‌.

تاکنون علاوه بر مقالات و مصاحبه‌های علمی و اجتماعی از طاهره صفّارزاده بیش از ۱۴ مجموعه شعر و ۱۰ کتاب ترجمه یا درباره نقد ترجمه در زمینه‌های ادبیات‌، علوم، علوم قرآنی و حدیث منتشر شده وگزیده سروده‌های او به زبانهای گوناگون جهان ترجمه شده‌اند.

وی در کتاب “ترجمه‌ی مفاهیم بنیادی قرآن مجید” به کشف یکی از کاستی‌های مهم ترجمه‌های فارسی و انگلیسی – یعنی عدم ایجاد ارتباط نامهای خداوند (اسماءُ الحسنی‌) با آیات قرآن – دست یافته است که این تشخیص می‌تواند سرآغاز تحولی در ترجمه کلام الهی به زبانهای مختلف باشد. ضمن برنامه‌ریزی زبانهای خارجی‌، به پیشنهاد او درسی با عنوان “بررسی ترجمه‌های متون اسلامی‌”در برنامه گنجانده شد و تدریس این واحد درسی موجب توجه این استاد ترجمه به اشکالهای معادلیابی ترجمه‌های فارسی و انگلیسی قرآن مجید گردید. این برخورد علمی او را برانگیخت که به خدمت ترجمه قرآن به دو زبان انگلیسی و فارسی همّت گمارد. قرآن حکیم حاصل ۲۷ سال مطالعه قرآن مجید، آموختن زبان عربی و تحقیق و یادداشت‌برداری از تفاسیر و منابع قرآنی است که از رجوع به کلام الهی برای کاربرد در شعر شروع شد و با ترجمه آن به دو زبان پایان گرفت‌. شرح این توفیق در مقدمه کتاب “ترجمه‌ی مفاهیم بنیادی قرآن مجید” و نیز دو مقدمه فارسی و انگلیسی “قرآن حکیم‌” آمده است‌.

دکتر طاهره صفّارزاده در ماه مارس ۲۰۰۶ همزمان با برپائی جشن روز جهانی زن‌، از سوی سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا (Afro – Asian Writers’ Organization) به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزیده شد.

در بخشی از نامه این سازمان آمده است: “از آنجا که دکتر طاهره صفارزاده ـ شاعر و نویسنده برجسته ایرانی ـ مبارزی بزرگ و نمونه والای یک زن دانشمند و افتخارآفرین مسلمان است، این سازمان ایشان را به پاس سابقه طولانی مبارزه و کوششهای علمی گسترده به عنوان شخصیت برگزیده سال جاری انتخاب کرده است.”

سُپور صبح مرا دید

که گیسوان درهم و خیسم را

ز پلکان رود می‌آوردم‌

سپیده ناپیدا بود

دوباره آمده‌ام‌

از انتهای درّه‌ی سیب‌

و پلّکان رفته‌ی رود

و نفس پرسه‌زدن اینست‌

رفتن‌

گشتن‌

برگشتن‌

دیدن‌

دوباره دیدن‌

رفتن به راه می‌پیوندد

ماندن به رکود

در کوچه‌های اوّل حرکت‌

دست قدیم عادل را

بر شانه‌ی چپ خود دیدم‌

و بوسیدم‌

و عطر بوسه مرا در پی خواهد برد

طاهره صفارزاده شاعر و استاد دانشگاه پس از یک دوره بیماری در بیمارستان ایرانمهر تهران در سن ۷۲ سالگی درگذشت

 آثار دکتر طاهره صفارزاده :

قصه

پیوندهای تلخ، ۱۳۴۱ (چاپ اول)

شعر

 رهگذر مهتاب، از ۱۳۴۱ (چاپ دوم)

The Red Umbrella (سروده‌هایی به زبان انگلیسی)، آیووا ۱۹۶۷م. = ۱۳۴۷ش.

 طنین در دلتا [و دفتر دوم]، از ۱۳۴۹(چاپ چهارم)

 سدّ و بازوان، ‌از ۱۳۵۰ (چاپ سوم)

 سفر پنجم،‌ از ۱۳۵۶ (چاپ ششم)

حرکت و دیروز، از ۱۳۵۷ (چاپ دوم)

بیعت با بیداری، از ۱۳۵۸ ‌(چاپ سوم)

مردان منحنی، ‌(چاپ اول)

دیدار صبح، از ۱۳۶۶ (چاپ دوم)

Selected Poems (گزیده اشعار: فارسی و ‌انگلیسی‌)، ۱۹۸۷م. = ۱۳۷۸ش. (چاپ اول)

در پیشواز صلح (در دست انتشار)‌، ۱۳۸۵ (چاپ اول)

گزیده ادبیات معاصر- ۱: طاهره صفارزاده، از ۱۳۷۸ (چاپ دوم)

هفت‌سفر، ۱۳۸۴ (چاپ اول)

روشنگران راه،‌ ۱۳۸۴ (چاپ اول)

اندیشه در هدایت شعر، ۱۳۸۴ (چاپ اول)

 اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه

اصول و مبانی ترجمه: تجزیه و تحلیلی از فن ترجمه ضمن نقد عملی آثار مترجمان، از ۱۳۵۸(چاپ هشتم)‌

ترجمه‌های نامفهوم،‌ ۱۳۸۴(چاپ اول)

ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید (فارسی و انگلیسی)، از ۱۳۷۹(چاپ دوم)

ترجمه قرآن حکیم (سه زبانه – متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، از ۱۳۸۰(چاپ هفتم)

ترجمه قرآن حکیم (دو زبانه متن عربی با ترجمه فارسی)، از ۱۳۸۲(چاپ دوم)

ترجمه قرآن حکیم (دو زبانه متن عربی با ترجمه انگلیسی)، ۱۳۸۵(چاپ اول)

لوح فشرده قرآن حکیم (سه زبانه – متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، از ۱۳۸۳ (نشر دوم) کامل وجزء ۳۰ .

دعای عرفه (دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه (متن عربی با ترجمه فارسی)، از ۱۳۸۱ (چاپ دوم)

دعای ندبه و دعای کمیل (متن عربی با ترجمه فارسی)، از ۱۳۸۳ (چاپ دوم)

مفاهیم قرآنی در حدیث ‌نبوی : گزیده‌ای از نهج‌الفصاحه با ترجمه فارسی و انگلیسی، از ۱۳۸۴ (چاپ دوم)

دعای جوشن کبیر، ۱۳۸۵ (چاپ اول)

طرح، سرپرستی و ویراستاری ۳۶ کتاب زبان تخصصی برای رشته‌های مختلف دانشگاهی (۱۳۵۹ -۱۳۷۶)

 

 

.

دسته‌ها
شعرا مترجم معاصر نویسندگان

زندگی نامه ادیب نیشابوری

عبدالجواد نیشابوری، ادیب، مدرس، شاعر نامدار در دوره مشروطیت! در سال ۱۲۴۳ – ۱۲۸۱ هـ جری – در روستایی از شهر نیشابور به دنیا آمد. در ۴ سالگی در اثر ابتلا به بیماری آبله، یک چشم او کور و چشم دیگرش بینائی ضعیفی داشت لذا پدرش که کشاورز تنگدستی بود، او را به مکتب نفرستاد. ولی عبدالجواد که کم کم حافظه و استعداد قوی خود را نشان داد، پدر را مجبور کرد که او را به مکتب خانه بفرستد. او بعد از فراگیری خواندن و نوشتن و مقدمات زبان عربی، از زادگاهش به نیشابور رفت. در مدرسه گلشن نیشابور، دروس مقدماتی عربی و سپس منطق را یاد گرفت و برای تکمیل بقیه دروس، سال ۱۲۵۹- ۱۲۹۷ هجری –  به مشهد عزیمت کرد. در مشهد شرح قطرالندی ابن هشام، شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک، شرح جامی بر کافیه ابن حاجب را، نزد اساتید آنجا آموخت و بعد دیگر نزد هیچ استادی نرفت و خودش تا سطح عالی ادبیات عرب، کتابهای مغنی، مطول، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست دائمی، پیش رفت! تمام این ایام، او در سطوح پایین تر، تدریس میکرد! ادیب قبل از مرگ پدرش سفری به نیشابور کرد و حدود سال ۱۲۷۱ – ۱۳۱۰ قمری –  مجددا به مشهد برگشت و تا پایان عمر خود در مدرسه نواب، اقامت داشت! چون عبدالجواد نیشابوری، تسلط و مهارت عجیبی در فنون ادبی و محفوظات نظم و نثر عربی و فارسی داشت، در علوم نقلی و عقلی چون فلسفه، نجوم، ریاضیات، طب، موسیقی نظری فقه، اصول، رجال، تاریخ، تبحر داشت و خلاصه در بیشتر علوم، سرآمد آن زمان بود، لذا او از همان سال ۱۲۷۱ در مشهد تدریس حرفه ای خود را آغاز کرد.

سالهای تدریس ادیب:

ادیب نیشابوری در دو سطح عالی و متوسط تدریس داشت. در سطح متوسط برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام، مغنی و مطول می گفت و برای شاگردان خصوصی اش، سطح عالی ادبیات عرب او گاهگاهی منظومه ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را تدریس میکرد. شیوه تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و سؤال نداشت. او چون میدانست که با این روش، درس را به گونه ای تقریر می کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردی با پایین ترین سطح استعداد برجای نمی ماند! ادیب به لفظ قلم سخن می گفت و به یاری حافظه اش که بسیار قوی بود، تمام دانسته های خودش را به طرز منسجم به شاگردانش القا میکرد و همین امر سبب بود که حلقه های درسی اش، آنچنان شیرین و جذاب شود که گاهی بیشتر از ۳۰۰ طلبه در آن شرکت می کردند! لذا، قبل از اینکه او را شاعری ارزشمند بدانند، مدرسی توانا و قابل می دانند. در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست افراد مکتب او، نخستین دانشکده های ادبیات در ایران تأسیس شد.

ادیب نیشابوری، شعر و شعرا:

او موقع تحصیل در نیشابور با دیوان قاآنی آشنا شد. از این رو، اوایل به سبک او شعر می سرود و گاهی شعرهای او را تضمین میکرد ولی بعد از عزیمت به مشهد و آشنایی با صیدعلی خان درگزی به سبک خراسانی روی آورد و با آثار شاعرانی چون: فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری، عسجدی، مسعود سعد سلمان، آشنا شد و دیگر اشعار قاآنی در نظرش سست آمد. او با اصحاب سراچه که گروهی صوفی منش بودند آشنا و همنشین بود و در همین ارتباط با میرزا حبیب خراسانی عارف و شاعر نامی خراسان آشنا شد و در اشعار هر دو به استقبال یکدیگر می رفتند. ادیب در سرودن اشعار عرفانی از صفای اصفهانی شاعر شوریده حال و منزوی سخت تأثیر پذیرفته بود. ایرج میرزا نیز یکی دیگر از افرادی بود که تا پایان عمر با ادیب معاشرت داشت و ایرج میرزا، به او ارادت زیادی داشت و از او بهره های زیادی برد! او همیشه به سنت های کهن شعر پارسی پای بند بود و شیفته شاعران دوره سامانی و غزنوی بود! از شاعرانی نبود که به حوادث روزگار بی اعتنا باشد! چون در دوران مشروطیت زنده بود از آشفتگی اجتماعی و سیاسی نگران و ناراضی بود. ولی اشعار سیاسی او کم تأثیر و اندک است.

سروده های نیشابوری:

می توان اشعار او را به سه دسته تقسیم کرد:

  1. اشعاری که در جوانی  : به پیروی از قاآنی سروده است که بعدها خودش نپسندید.
  2. اشعاری که به سبک خراسانی سروده  : که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانه است. ۳
  3. اشعار عرفانی و صوفیانه : که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست می داشت.

اخلاق و زندگی:

او زندگی بسیار ساده و برخلاف محیط طلبگی آن روز، وضع ظاهری اش آمیزه ای از سنت های قدیم و جدید بود. با آنکه تنگدست بود ولی از مناعت طبع و عزت نفس بالایی برخوردار بود، درآمد و معاش او فقط مستمری سالانه مدرسه نواب مشهد و مقدار کمی که از ملک ارثی به او میرسید، بود! دعوت هیچ یک از ثروتمندان و خان های خراسان را قبول نمی کرد، در اواخر عمرش جز با صیدعلی خان با کس دیگری مراوده نداشت، در مقابل صاحب منصبان، و بزرگان اصلا سر تعظیم فرود نیاورد. مدح کسی را نمی گفت و قصیده اش درباره ستایش مظفرالدین شاه، به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود. هر پیشنهادی را برای ریاست رد می کرد حتی تدریس در آستان قدس رضوی که درآمد قابل توجهی داشت. زندگی او در درس و بحث خلاصه می شد. تنها یکبار در اواخر عمرش به زادگاه خود و سفری به کاشمر و اطراف تربت حیدریه کرد. تفریح و گردش او فقط در باغهای اطراف مشهد بود که بیشتر آن، به بحث های ادبی می گذشت و گاهی هم در پایان هفته به منزل دوستانش چون ایرج میرزا و میرزاقهرمان (شکسته) می رفت. او دو ماه و اندی بعد از فوت ایرج میرزا، در سال ۱۳۴۴ هـ ق در سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت و در یکی از رواق های حرم امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد!

آثار:

از ادیب نیشابوری به جهت ضعف بینائی، آثار کمی بر جای مانده است:

  1. بخشی از ابتدای شرح معلقات سبع
  2. چند بخش در تلخیص شرح خطیب تبریزی بر حماسه ابوتمام
  3. رساله ای در جمع مابین عروض فارسی و عربی
  4. برخی از تقریرات او مانند تاریخچه گرگان و نکاتی درباره شعر و شاعری در دانشوران خراسان.

دیوان کاملی از او در دست نیست. به گفته اشراق یکی از شاگردان او اشعار او که بالغ بر ۶۰۰۰ بیت گردآوری شده ولی مفقود است، عباس زرین قلم خراسانی، بخشی از اشعار ادیب را با عنوان «لآلی مکنون» در سال ۱۳۳۳ شمسی در مشهد منتشر ساخت که حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب و تنها دو بیت از اشعار عربی او را در بر می گیرد. آخرین تصحیح انتقادی از دیوان همراه با زندگی نامه ادیب به کوشش جلالی پندری به چاپ رسیده که با کوشش زیاد در مأخذ، ادبیات دیوان به ۱۱۸۹، می رسد.

 

شاگردان

در کنار تدریس شاگردان زیادی را پرورش و تربیت نمود که برخی از آنها عبارتند از:

  1. ادیب ملک الشعرای بهار
  2. بدیع الزمان فروزانفر
  3. محمد پروین گنابادی
  4. محمد تقی مدرس رضوی
  5.  محمود فرخ
  6. محمد تقی ادیب نیشابوری
  7. محمد علی بامداد
  8. سیدجلال الدین تهرانی
  9. سید حسن مشکان طبسی.

 

آرا و گرایشهای خاص

عبدالجواد ادیب نیشابوری ضمن کسب علوم دینی، به تدریج بر دانسته های ادبی و تاریخی خود افزود. او همچنین نظریات ملاصدرا را می پسندید و در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه تسلط کامل داشت. اما بدون تردید تخصص او در علوم ادب بود. او تمام قاموس و برهان قاطع را در حفظ نموده و افزون بر دوازده هزار بیت از اشعار عرب جاهلی را به خاطر سپرده بود.

عبدالجواد ادیب نیشابوری در شصت و سومین سال زندگی خود، صبح جمعه ششم خرداد ۱۳۰۵ – ۱۵ ذیقعده ۱۳۴۴ هجری – درگذشت و در مقبره ای نزدیک دارالحفاظ آستان قدس رضوی به خاک سپرده شد.

.