متن کامل شاهنامه فردوسی
کشته یافتن ویسه پسر خود را
بشد ویسه سالار توران سپاه
ابا لشکرى نامور کینه خواه
ازان پیشتر تا بقارن رسید
گرامیش را کشته افگنده دید
دلیران و گردان توران سپاه
بسى نیز با او فگنده براه
دریده درفش و نگونسار کوس
چو لاله کفن روى چون سند روس
ز ویسه بقارن رسید آگهى
که آمد بپیروزى و فرّهى
ستوران تازى سوى نیمروز
فرستاد و خود رفت گیتى فروز
بشد ویسه سالار توران سپاه
ابا لشکرى نامور کینه خواه
ازان پیشتر تا بقارن رسید
گرامیش را کشته افگنده دید
دلیران و گردان توران سپاه
بسى نیز با او فگنده براه
دریده درفش و نگونسار کوس
چو لاله کفن روى چون سند روس
ز ویسه بقارن رسید آگهى
که آمد بپیروزى و فرّهى
ستوران تازى سوى نیمروز
فرستاد و خود رفت گیتى فروز
ز درد پسر ویسه جنگجوى
سوى پارس چون باد بنهاد روى
چو از پارس قارن بهامون کشید
ز دست چپش لشکر آمد پدید
ز گرد اندر آمد درفش سیاه
سپهدار ترکان بپیش سپاه
رده بر کشیدند بر هر دو روى
برفتند گردان پرخاش جوى
ز قلب سپه ویسه آواز داد
که شد تاج و تخت بزرگى بباد
ز قنوج تا مرز کابلستان
همان تا در بست و زابلستان
همه سربسر پاک در چنگ ماست
بر ایوانها نقش و نیرنگ ماست
کجا یافت خواهى تو آرامگاه
ازان پس کجا شد گرفتار شاه
چنین داد پاسخ که من قارنم
گلیم اندر آب روان افگنم
نه از بیم رفتم نه از گفت و گوى
بپیش پسرت آمدم کینه جوى
چو از کین او دل بپرداختم
کنون کین و جنگ ترا ساختم
بر آمد چپ و راست گرد سیاه
نه روى هوا ماند روشن نه ماه
سپه یک بدیگر بر آویختند
چو رود روان خون همى ریختند
بر ویسه شد قارن رزم جوى
ازو ویسه در جنگ برگاشت روى
فراوان ز جنگ آوران کشته شد
بآورد چون ویسه سرگشته شد
چو بر ویسه آمد ز اختر شکن
نرفت از پسش قارن رزمزن
بشد ویسه تا پیش افراسیاب
ز درد پسر مژه کرده پر آب