متن کامل شاهنامه فردوسی
گفتار اندر آفرینش آفتاب و ماه
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
بچندین فروغ و بچندین چراغ
بیاراسته چون بنوروز باغ
روان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایى گرفتست روز
ز خاور بر آید سوى باختر
نباشد ازین یک روش راستتر
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
بچندین فروغ و بچندین چراغ
بیاراسته چون بنوروز باغ
روان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایى گرفتست روز
ز خاور بر آید سوى باختر
نباشد ازین یک روش راستتر
ایا آنکه تو آفتابى همى
چه بودت که بر من نتابى همى
چراغست مر تیره شب را بسیچ
ببد تا توانى تو هرگز مپیچ
چو سى روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتى بدو روشنا
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسى کو غم عشق خورد
چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید
دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایى دهد بیشتر
بدو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست
بود هر شبانگاه باریکتر
بخورشید تابنده نزدیکتر
بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد