بهرام چوبینه
خواستن بهرام چوبینه، گشادنامه زینهارى پرموده از هرمزد
نبشتند پس نامه سودمند
بنزدیک پیروز شاه بلند
که خاقان چین زینهارى شدست
ز جنگ درازم حصارى شدست
یکى مهر و منشور باید همى
بدین مژده بر سور باید همى
که خاقان ز ما زینهارى شود
از ان برترى سوى خوارى شود
چو نامه بیامد بنزدیک شاه
بابر اندر آورد فرخ کلاه
فرستاده و ایرانیان را بخواند
بر نامور تخت شاهى نشاند
بفرمود تا نامه بر خواندند
بخوننده بر گوهر افشاندند
نبشتند پس نامه سودمند
بنزدیک پیروز شاه بلند
که خاقان چین زینهارى شدست
ز جنگ درازم حصارى شدست
یکى مهر و منشور باید همى
بدین مژده بر سور باید همى
که خاقان ز ما زینهارى شود
از ان برترى سوى خوارى شود
چو نامه بیامد بنزدیک شاه
بابر اندر آورد فرخ کلاه
فرستاده و ایرانیان را بخواند
بر نامور تخت شاهى نشاند
بفرمود تا نامه بر خواندند
بخوننده بر گوهر افشاندند
بآزادگان گفت یزدان سپاس
نیایش کنم من بپیشش سه پاس
که خاقان چین کهتر ما بود
سپهر بلند افسر ما بود
همى سر بچرخ فلک بر فراخت
همى خویشتن شاه گیتى شناخت
کنون پیش برتر منش بندهاى
سپهبد سرى گرد و جویندهاى
چنان شد که بر ما کند آفرین
سپهدار سالار ترکان چین
سپاس از خداوند خورشید و ماه
کجا داد بر بهترى دستگاه
بدرویش بخشیم گنج کهن
چو پیدا شود راستى زین سخن
شما هم بیزدان نیایش کنید
همه نیکویى در فزایش کنید
فرستاده پهلوان را بخواند
بچربى سخنها فراوان براند
کمر خواست پر گوهر شاهوار
یکى باره و جامه زرنگار
ستامى بران بارگى پر ز زر
بهر مهرهاى بر نشانده گهر
فرستاده را نیز دینار داد
یکى بدره و چیز بسیار داد
چو خلعت بدان مرد دانا سپرد
ورا مهتر پهلوانان شمرد
بفرمود پس تا بیامد دبیر
نبشتند زو نامهاى بر حریر
که پرموده خاقان چو یار منست
بهرمزد در زینهار منست
برین مهر و منشور یزدان گواست
که ما بندگانیم و او پادشاست
جهانجوى را نیز پاسخ نبشت
پر از آواز نامهاى چون بهشت
بدو گفت پرموده را با سپاه
گسى کن بخوبى بدین بارگاه
غنیمت که از لشکرش یافتى
بدان بندگى تیز بشتافتى
بدرگه فرست آنچ اندر خورست
ترا کردگار جهان یاورست
نگه کن بجایى که دشمن بود
وگر دشمنى را نشیمن بود
بگیر و نگه دار و خانش بسوز
بفرخ پى و فال گیتى فروز
گر ایدونک لشکر فزون بایدت
فزونتر بود رنج بگزایدت
بدین نامه دیگر از من بخواه
فرستیم چندانک باید سپاه
و ز ایرانیان هرک نزدیک تست
که کردى همه راستى را درست
بدین نامه در نام ایشان ببر
ز رنجى که بردند یابند بر
سپاه ترا مرزبانى دهم
ترا افسر و پهلوانى دهم