از شب ریشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب…
بیشتر بخوانید »بیراهه ها رفتی، برده گام، رهگذر راهی از من تا…
بیشتر بخوانید »در هوای دو گانگی ، تازگی چهره ها پژمرد. بیایید…
بیشتر بخوانید »سر برداشتم: زنبوری در خیالم پر زد یا جنبش ابری…
بیشتر بخوانید »میان لحظه و خاک ، ساقه گرانبار هراسی نیست. همراه!…
بیشتر بخوانید »میان این سنگ و آفتاب ، پژمردگی افسانه شد. درخت…
بیشتر بخوانید »می تراوید آفتاب از بوته ها. دیدمش در دشت های…
بیشتر بخوانید »