دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله به بابل و فتح آن در زمان کورش کورش

علل جنگ با بابل

سالهایی که سردار کار آزموده و جنگاور پارس در سرزمین های ایران خاوری به کشور گشائی سرگرم داشت ، برای نبونه ئید و بابلیان بسیار گرانبها بود . انان میتوانستند و میبایست تا آنجائی که دستشان میرسید در استوار کردن دژها و باروها و نیرومند کردن لشکر بکوشند و با ساختن سدها در راه مهاجمان و فراهم آوردن خواربار در شهر ها به ویژه در بابل ، خود را برای محاصره ای طولانی اماده کنند زیرا آشکار بود که بدخواهی آنان و هم پیمانیشان با کرزوس و آمازیس مایه جنگ خواهد شد .

بودن نبونه ئید و یارانش در مرز ایران برای این کشور هم خطرناک بود زیرا انها هر آن میتوانستند از ترس جان خود دردسر و آشوبی فراهم آورند و در جنگ پیش دستی کنند و یا با این و آن پیمان ببندند و مایه دشواری کار پارسیان را فراهم آورند .

از سوی دیگر کورش بلند پرواز بود ، تا دشمن را به زانو در نمی آورد از پای نمی نشست . لشکر وی نیز به کشور گشائی و آورد جوئی خویگر شده بودند و تا آن زمان به همراه کورش هر دشمنی را از پیش برداشته بودند

با داشتن سرداری چون او ، دشوار میشد در خانه نشست و دشمن را آرام و آسوده گذاشت . از این ها گذشته سرزمین بابل بسیار بارور و حاصلخیز بود ، و بازار داد و ستد جهان آن روزگار به شمار می رفت و انبار خوار و بار و زر و سیم و پایتخت ثروتمندان و گنج های انباشته بود

پارسیان خود را برآزنده آن می دیدند که به پاداش مردانگی خود بر آن همه خواسته و گنج های فراوان دست یابند و از هنر جنگجویان ، پزشکان ، دانشوران و هنرمندان بابل سود جویند و از ثروت هنگفتی که در آن سرزمین ریخته بود ، برخوردار گردند.

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان کورش کورش و یونانیان آسیا

پیروزی های هارپاکوس بر یونانیان آسیا

چندی نگذشت که بازارس بیمار شد و درگذشت و سپهبد هارپاکوس که از آغاز به یاری کورش برخاسته بود سپه سالار لشکر ایران در آسیای کوچک شد و چون در این هنگام لودیه آرامش یافته بود به جنگ شهر های یونانی آسیا که به دشمنی با کورش برخاسته بودند آغازید . همه میدانستند که هرکسی که از پذیرفتن فرمانروائی پارسیان کوتاهی کند سرکوب و تباه خواهد شد ولی هر کی سروری کورش را بر خود بپذیرد دوستی و نوازش فراوان خواهد یافت

یونانیان که از پارسیان بیم داشتند برج و بارو و دژهای استوار گرد شهر های خود برآوردند تا در روزگار جنگ پشت و پناه آنان باشد

هاپاکوس که مردی هوشمند و سپهبدی کار آزموده بود چون میدانست که شکستن این برج و باروی ها دشوار است به هر شهر ی که میرسید نخست در برابر بخشی از باروی آن تلی از خاک بر میآورد و از آنجا بر پاسداران شهر میتاخت و پیروز میشد

بدین گونه شهر های یونانی آسیا یکی پس از دیگر به دست هارپاکوس گشوده شد . تنها گروهی از مردمان فوکه و تئوس سیا به جای پذیرفتن سروری ایرانیان پس از جنگس مردانه شهر های خود را تهی کردند و به جای های دیگر رفتند

از مردمان ایونی بجر میلیتوسیان که یاران پارسیان بودند دیگران سخت جنگیدند ولی شکست خوردند و ناچار به فرمانبرداری پارسیان تن دادند

جننانه ترین پایداری را مردمان گزانتوس نشان دادند و آن شهر بزرگ سرزمین لیکیه بود و از شهر های کهن روزگار به شمار می رفت. جنگاوران گزانتوس در دشت باز با هارپاکوس نبرد کردند ولی شکست خوردندو به برج و باروهای خود پناهبردند و از آنجایی که میدانستندسپهبد ایرانی دست از سرشان بر نخواهد داشت ، زنان ، فرزندان و دارایی های خود را در ارگ شهر جمع کردند و به آتش کشیدند. آنگاه دست از جان شسته به میان ایرانیان زدند و پس از رزم های مردانه همگی کشته شدند. از مردمان شهر تنها ۸۰ خانوارکه در آن هنگام در انجا نبودند زنده ماندند ، لیکن پس از افتادن گزانتوس به دست ایرانیان آن شهر دوباره آبادی از سرگرفت و باشکوه تر از گذشته شد.

کورش از سال ۵۴۷ تا ۵۴۵ همه آسیای کوچک را به چنگ آورد و ان را به چهار بهره بخش کرد ،

مردم کی لیکیه خاندان شاهی خود را نگهداشتند و چون از آغاز با کورش همراه بودند زیانی ندیدند ولی در شمار فرمانبرداران ایرانشهر درامدند. سرزمین کاپادوکیه هم در میان خاور آسیای کوچک بود به نام استان کت پتوکه به ایرانشهر افزوده شد . لویده و کاریه و ایونه همه به فرمان یک فرماندار در آمدند که از اسپرد – ساردیس – بر انان فرمانروائی میکرد

یونانیان کناره دریای مرمره و مردامن هلسپوت فریگیه به میترداته پارسی سپرده شدند و وی پایتخت خود را داسکی لیون که در کناره نیمروزی پروپنتوی – دریای مرمره – جای داشت قرار داد و از انجا بر آنان فرمان میراند .

بدین گونه هنگامی که کورش در خاور ایران سرگرم جهانگیری بود همه آسیای کوچک باجگزار وی گشت

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش کورش و یونانیان آسیا

شورش ساردیس

هنوز کورش در راه بود که پاکتیاس ناسپاسی کرد . وی میدانست که در میان بدخواهان کورش انبوهی هستند که به هوای نان پاره ای بر هر یک از دشمنان او گرد خواهند آمدو آگاه بود که گروه اندکی از پارسیان بیشتر در ساردیس نمانده اند

بنابراین گنجینه هائی را که به وی سپرده شده بود برداشت و از شهر بدر رفت وبه کرانه های دریا گریخت . در انجا گروهی از جنگاوران مزدور را از پرین و دشت مآندر و مانگنیزیا گرد آورد و بازمانده سپاه لودیه را که هنوز جنگ افزار های خود را از دست نداده بودند با خود یار کرده و به ساردیس تاخت تا پارسیانو تالالوس را نابود کند

سپهبد پارسی به ارگ شهر پناه برد و پهلوانانه به دفاع از شهر پرداخت و از کورش کمک خواست . کورش چون از ماجرا آگهی یافت یکی از سرداران خود به نام مازارس را که از مردان ماد بود با سپاهی تند رو به ساردیس فرستاد و به او فرمان د تا مردمان لودیه را بر جای خود بنشاند و جنگ افزارهایشان را بستاندو شورشیان را براند یا گرفتار سازد به ویژه سفارش کرد که پاکتیاس.رهبران آشوب را زنده گرفتار کند

کورش میدانست اگر زود نجنبد دردسر فراوان خواهد داشت

پاکتیاس میتوانست شهرهای یونانی آسیا را با خود یار کند و با زر و سیم بیکرانی که ربوده بود جنگاوران مزدور فراوانی گرد آورد. لیکن مازارس بدو زمان نداد و چون شورشیان شاهین گشوده بال و زرین درفش شاهنشاهی را از دور دیدند بیم ایشان را فرا رگفت و پست به ساردیس کرده و به شهر های یونانی پای به فرار گذاشتند و پاکتیاس به شهر کیمه پناهنده شد. مازارس جنگ افزار های لودیان را گرفت و شورشیان را دنبال کرد و فرستاده ای به کیمه گسیل داشت و خواست که بی درنگ پاکتیاس را نزد وی بفرستند.

اگر چه هاتف آپولو در بران خیدی مردمان شهر ار اندرز داد که از هواخواهی شورشی دست بردارند و او را به دست پارسیان بسپارند شهریان که از یک سو تاب تیغ پارسیان را نداشتند و از سوئی نمیخواستند پاکتیاس و گنجینه های شرابه پارسیان بسپارند او را به آبخوست لسبوس که در نیمروز یونان افتاده فرستادند . مازارس از لسبوسیان در خواست تا زری بستانند و پاکتیاس را بدو بسپارند ولی مردمان کیمه شورشی را ربودند و با کشتی به خیوس روانه کردند

در اینجا زر پارسی کار خود را کرد و مردمان خیوس آشوبگر لودیائی را به مازارس سپردند و به پادش سرزمینی که روبروی لسبوس بود دریافتند

از سرنوشت پاکتیاس دیگر چیزی ننوشتند لیکن بی گمان پارسیان وی را به بادافره ناسپاسی اش رسانیدند

پس از آن مازارس آشوبگران و یاوران پاکتیاس را در هم شکست و مردم پرین و مآندر و ماگنیزی را به سزای شورش آنان گوشمالی داد

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان کورش کورش و یونانیان آسیا

گشودن شهر های یونانی آسیا

چون شهر های یونانی آسیا فرمانبرداری بی چون و چرای کورش را نپذیرفتند وی بر سرخشم آمد و آنان از ترس در شهرهای خود به ساختن دژها و برج و باروهای استوار پرداختند و بر همه روشن شد که راهی جز جنگ در پیش نمانده است

کورش تنها با شهر میلیتوس دوستانه رفتار کرد زیرا هم دلاوی مردمانش و پایداری مردمش در جنگ با پدر کرزوس را میدانست و هم آنان از آغاز از پیوستن به دشمنان کورش خود داری کرده نزد کورش ارج فراوان یافته بودند . بنابر این کورش اجازه داد تا شهر میلتوس فرمانروایان و سازمانهای خود را نگهدارد و در داد د ستد و زندگی سیاسی آزاد باشد بدین پیمان که به ایرانشهر باج بپردازند و کورش را سرور خود بشناسند . میلتوسیان این شرایط را پذیرفتند و از ان پس با ایشان جوانمردانه و دوستانه رفتار شد .لایک دیگر شهر ها چاره ای جز جنگ نیافتند

از آنجائی که در آن هنگام ایرانیان ناوگان نداشتند ، از سوی دریا یونانیان آسیا را به خطر نمیتوانستند انداخت و چون زمستان سخت بود لشکر کشی از راه خشکی نیز بی اندازه دشوار می نمود .یونانیان به امید آنک ه تا بهار و تابستان آینده از حمله ایرانیان آسوده خواهند ماند با شتاب به استوار کردن برج و باروی شهر ها و فراهم اوردن خواربار دست یازیدند. انان چون می دانستند که خود به تنهائی با مردان کورش برابر نیستند پیک هائی به اسپارت فرستادند و در خواستند تا پرخاشجویان آن سامان هرچه زودتر به یاری آنان بشتابند

از آنجای که پیشگویان هلنی که اندرزگویان فرمانروایان دولت های یونانی بودند دشمنی با کورش را برای شهر های یونانی نابخردانه میدانستند و چون اسپارت نیز نمیخواست و یا یارای آن را نداشت که در آن هنگام با کورش درآویزد

یونانیان آسیا از کمک دیگران برخوردار نشدند و تنها کاری که اسپارتیان کردند این بود که پیکی به ساردیس گسیل داشتند تا کورش را بگویند که از ویران کردن شهر های یونانی خود داری کند زیرا لاسدمونیان چنین کرده ای را به چشم بد خواهند نگریست

گویند هنگامی که کورش این سخنان را بشنید از یونانیان نزدش پرسید که این لاسدمونیان که هستند و چندند که دل آن را داشته اند که وی را بیم دهند و همین که انچه را میخواست درباره انان بداند دانست به پیک اسپارتی گفت : من تا کنون از مردمانی که در بازار شهر خود گرد می آیند تا یکدیگر را فریب دهند و برای هم وسگند دروغ یاد کنند نترسیده ام. اگر زنده بمانم اسپارتیان خود به اندازه ای دردسر خواهند داشت که از ان سخن بگویند و از گرفتاری های یونانیان آسیا دم نزنند . این بگفت و فرستاده اسپارتی را باز فرستاد

نگاه چون از سوی مرزهای خاوری ایرانشهر دل آسوده نبود آهنگ رفتن به میهن کرد و به سوی هگمتانه – همدان – روان شد . پیش از رفتن از ساردیس فرماندهی شهر را به اتبالوس پارسی داد و برای آنکه سیاست را از نیروی مالی جدا کند گنجینه های کرزوس را به پاکتیاس لودیائی سپرد

از آنجا که شهر های یونانی به خودی خود و بی پشتیبانی دیگران کاری از پیش نمی توانستند برد کورش بدانان اعتنائی نکرد و بر ان بود که یکی از فرماندهان خود را برای گوشمالی انان بفرستد ولی خود رهسپار پایتخت ایرانشهر همدان شد

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش

گشودن ساردیس

اسپارتیان خود را در آن هنگام با آرگوسیان در زد و خورد بودند با این همه چون پیام کرزوس را شنیدند زود دست بهع کار شدند و سپاهی فراهم آورده به کشتی نشاندند و خواستند روانه ساردیس کنند که  پیک دیگری در رسید و آگاهشان کرد که ایرانیان شهر ار گرفتند و کرزوس را گرفاتر کردند.

اسپارتیان بسیار دژم و اندوهگین شدند و از فرستادن سپاه خود به لودیه چشم پوشیدند

داستان چنان بود که کورش پس از دریافتن استواری شهر و ارگ و باروی آن سوارانی چند را بفرمود تا در میان سپاه آواز دادند که هر کس پیش از همه از باروی  ساردیس بالا رود پاداش گرانی خواهد یافت

چهارده روز از شهر بندان پایتخت کرزوس رفته بود که سربازی پارسی از قبیله مرد ها دید که کلاه یکی از پاسبانان ارگ به دامن کوه افتاده و پاسبان را پائیدن گرفت و چون وی از راه باریکی پائین امد و کلاه خویش را برگرفت آن جنگاور پارسی نیز راه رفتن به ارگ را بدانست و در پیشاپیش دیگر سربازان از آن بالا رفت و مایه گشودن شهر گشت و پارسیان نیز پس از وی ارگ و شهر را گشودند و کرزوس و گنجینه های وی را به چنگ اوردند .کورش به پاداش این کوشش ها آنان را رها کرد تا بهره ای از گنج های ساردیس را در میان خود بخش کنند

محاصره و گشودن سارد اندکی پس از جنگ پتریا یعنی در زمستان ۵۴۷ رخ داد چنان که خواهیم دید  اندکی پس از جنگ پتریا ساردیس به دست ایرانیان فتح شد و کرزوس پس ار چهارده سال پادشاهی گرفتار آمد وی بالا فاصله پس از مرگ آلیاتس به تخت نشسته بود و در آن موقع ۳۵ سال داشت. از طرف دیگر میدانیم جنگ لیدیه و کورش پس از فتح ماد شروع شد بنابراین کرزوس پس از چهارده سال فرمانروایی یعنی در ۵۴۷ با سقوط سارد از پادشاهی برکنار شده است

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش

جنگ ساردیس

شهر سادیس در دشت پهناوری که رود هرموس از میان آن میگذرد وبنا شده بود . هنگامی که کرزوس از رسیدن کورش آگاه شد در دشتی که روبروی شهر ساردیس افتاده بود لشکر آراست و امید داشت سواران جنگ آورش که در آن هنگام ورزیده ترین سپاه جهان بودند پیادگان و کمانداران پارسی را در هم شکند .

کورش که دلاوری و  کارآزمودگی هماوردش را میدانست در این جا زرنگی بی مانندی از خود نشان داد که مایه پیشرفت کارش گشت. از آنجا که تا آن روزگار پای شتر به لودیا نرسیده بود و اسب نیز از ریخت و بوی شتر بیزار است کورش به پیشنهاد سپهبد هارپاگوس که با وی همراه بود گروهی از جنگاورانش را بر شترهائی که برای کشیدن بار و بنه همراه لشکر اورده بود سوار کرد و در پیشاپیش رزمن آزماپانش جای داد و رده های پیاده را پشت سر آنان بیاراست و بفرمود که جنگاوران شتر سوار به تندی بر سواران آزموده دشمن بتازند و آنان را بپراکنند تا آنگاه پیادگان پرخاشجوی ایرانی بر دشمن هراسان حمله برده و آنها را در هم بشکنند . لیکن دستور داد تا کرزوس را زنده گرفتار کنند و زیانی بر او نرسانند

هنگامی که شتر سواران ایارنی بر اسب سواران لودیانی تاختند اسبان جنگاوران مرزوس رم کردند و سواران را از میدان بدر بردند لیکن پرخاشجویان لودیانی چون زرنگی دشمن را دریافتند از ستوران به زیر جستند و پیاده با دشمن در اویختند سرانجام پس از انکه گروهی فراوان از دو سوی بر خاک افتادند لودیان شکست خوردند و پشت به میدان کردند و به شهر پناه بردند تا دیوارهای آنان ایشان را از دشمن نگهدارد کورش بی درنگ سپاهیان خود را در پیرامون شهر بگسترانید و ساردیس را محاصره کرد .

کرزوس که  کار را دشوار و میدان را تنگ دید پیک هائی نزد هم پیمانان خود فرستاد و خواهش کرد که هرچه زودتر به یاری وی بشتابند

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش

آغاز جنگ پتریا

دو سپاه در پتریا باهم در آویختند کرزوس فرماندهی کار دیده و جنگاور بود و در سپاه آزموده اش بهترین جنگاوران آسیائی را فراز آورده بود کورش سپهسالاری بی مانند بود و ایرانیانش مردانه و جان سپار بودند و از این جهت جنگی که در گرفت  بسیار خونین و مرگبار بود ، کرزوس نخست به میدان جنگ رسید ه و جای بهتری را لشکرگاه کرده بود و در آغاز برد با او بود لیکن کورش و ایارنیانش سخت در ایستادند و چنان مردانه پای افشردند که لودیان کاری از پیش نتوانستند برد

هرودتوس نوشته است که آتش جنگ تا پایان روز فروزان بود و هماوردان تنها هنگامی دست از کارزار کشیدند که شب فرا رسید . روز دیگر کورش به جنگ روی نیاورد و کرزوس نیز که سپاهیانش کمتر از دشمن بودند به سوی ساردیس پس نشت

دو روایت درباره جنگ پتریا در دست است یکی از هرودتوس و دیگری از آن پلیاتوس

پلیاتوس گوید : نخست کرزوس با کورش جنگید و پیروزی درخشانی به دست آورد . آنگاه دو هماورد پیمان کردند که تا سه ماه دست به جنگ نیازند لیکن روز دیگر کورش ناگهان بر لودیان تاخت و آنان را سخت در هم شکست و کرزوس با گروهی از یارانش با دشواری به پایتخت خود ساردیس گریخت

ماسپرو عقیده داشت که اگر گفته هرودتوس را بپذیریم برای در رفتن کرزوس و سپردنش کاپادوکیه را با دشمنی که بر روی چیره نشده بود بسیار بیخردانه و بی سبب می نماید

هرودتوس نوشته خود را از گفته گزنتوس لودیانی و خارون لامپسکوسی و زادگان هارپاگوس مادی آورده است لودیان و مادها می خواستند دشمن پادشاه خود را شکست خورده نشان دهند و هرودتوس آنچه را شنیده یا خوانده است با هم در امیخته است و کوشیده کرزوس را از بدنامی برهاند

لیکن روایت پلیانوس نه تنها سبب جای تهی کردن کرزوس را روشن میکند و از این روی پذیرفتنش بخردانه تر است بلکه از پشتیبانی تروگوس پمپئوس نیز برخوردار است که می گوید کورش در جنگ با کرزوس مایه ناکامی و دلشکستگی هماوردانش گشت

اما ما روایت هرودتوس را درست تر میدانیم زیرا بر خلاف آنچه ماسپرو نوشته است وی علت در رفتن کرزوس را به نیکی نموده است کرزوس با سر پر باد جوشان وخروشان به کاپادوکیه رفت میدان نبرد را آنجائی که دلپذیرش بود برگزید و امید داشت با نخستین حمله کورش را در هم شکند لیکن کورش خود به حمله دست یازد و کرزوس چون هرچه کرد نتوانست هماوردان را پیش براند در اندیشه آن افتاد که بهتر است برود سپاهیان بیشتری بیاورد بنابراین چون دیگر روز کورش دوباره به حمله  دست نیازید – در اینجا پیداست که این کورش بوده است که در یکمین روز نبرد نخست بر سر هماورد تاخته است – کرزوس سپاهیانش را برداشت و به ساردیس رفت و هرگز نمی پنداشت که کورش در آن سوز سرمای زمستان او را دنبال خواهد کرد.

تنها با پذیرفتن این که کرزوس شکست بزرگی نخورده بود میتوان کردار وی را در فرستادن مزدوران جنگیش به خانه شان و امید این که کورش در پی او نخواهد شتافت توضیح داد والا اگر کورش پیروزی درخشانی به دست آورده بود کرزوس کشور و شهرش را بی پاسبان و به امید آنکه سرمای زمستان کورش را از پیشروی باز دارد نمی گذاشت

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش

جنگ پتریا

از نوشته هرودتوس بر می آید که جنگ پتریا پنج ماه پیش از آغاز بهار یعنی در نیمه پائیز رخ داده است لیکن به درستی نمیدانیم در چه سالی چون هرودتوس نوشته است کرزوس کینه جوئی پادشاه مادرا که از خویشاوندان بود برای تاختن به ایارن بهانه کرد، جنگ با لودیه می بایست اندکی پس از شکست ایشتویگو روی داده باشد و میتوان آن را دو سه سال پس از بر افتادن پادشاهی مادها یعنی در ۵۴۷ دانست

سپاه لودیه

نوشته اند که کورش در ماه ایار – اردیبهشت ماه- به دشمن رسید و جنگ پتریا در آن ماه روی داد . هرودتوس می گوید کرزوس پس از جنگ به ساردیس و بر آن شد که هم پیمانان خود را به یاری خواهد و در آغاز بهار بر پارسیان بتاخت از این روی در پیام خود بدانان خواهش کرد که همه بکوشند تا پنج ماهه خود را به ساردیس برساند

از این اشاره هرودتوس پیداست که جنگ پتریا پنج ماه پیش از پایان زمستان و فرا رسیدن بهار یعنی در نیمه پائیز رخ داده است

سپاه کرزوس از جنگاوران لودیائی ، کاریه ای و نبردگان آن شهر های یونانی آسیای کوچک که از او فرمان می بردند ، گردآوری شده بود ، بیشتر این مردان جنگ افزار های یکسان داشتند : کلاه خود ، نیزه بلند ، سپر فراخ و شمشیر و خنجر . سواران لودیائی بسیار ورزیده و کارآمد بودند و با نیزه های بلند خود در جنگ هنر فراوان نشان می دادند

سپاه ایرانی  

در سپاه کورش رزم آزمایان پارسی و مادی خدمت می کردند و جنگ افزارهایشان درست بهم می مانست ، پیادگان بالاپوش چسبان چرمین و دراز آستینی که از گردن تا زانو را می پوشید و بیشتر ارغوانی رنگ بود و شلوار چسبان و چرمینی که در نزدیک پاشنه پا تنگ می شد ، می پوشیدند و هر یک جفتی چکمه کوتاه بنددار به پا داشتند و کلاهشان بیشتر نمدین و بی لبه بود

بر بالاپوش کمری می بستند و تیغی کوتاه از آن آویزان می کردند که بر ران راست می افتاد و پائین نیام تیغ را با تسمه ای بر ران می بستند تا آن را استوار نگهدارد. این تیغ کوتاه اکی نکیز می خواندند

نیزه پیادگان به دومتر می رسید و دسته اش از چوب بود و ته آن گلوله ای به شکل سیب یا انار بود و سر مخروطی شکل و تیزی داشت.

کمان ایرانی به یک متر می رسید و نوک شاخ ها مانند سر اردک یا پرندگان دیگر ساخته می شد. تیر  را از نی درست میکردندو به پر می آراستندو بلندی ان نزدیک ۷۵ سانتیمتر بود .پیکان ها را از برنز یا آهن می ساختند و هر سرباز تیردانی داشت که بر پشت ، نزدیک شانه چپ آویزان میکرد . کمان جنگ افزار ملی ایارنیان بود و تیراندازان ایارنی در همه روزگاران نام اور و بی مانند بودند هر سرباز کارآمدی می توانست تیری پرتاب کند که تا ۱۰۸ متری جان باستان باشد

سربازان ایرانی گاهی یک سپر و تبر جنگی و فلاخن – قلاب سنک – و کارد نیز داستند

سِپر ایارنیان از ترکه بید بافته می شد و سراپایشان را می پوشانید لیکن در برابر نیزه ها اثر چندانی نداشت

سواران رکاب نداشتند – زیرا رکاب در پایان روزگار ار ساسانیان و شاید در هنگام پادشاهی خسرو بزرگ انوشه روان دادگر به ایران رسید – و جنگ افزارشان درست مانند پیادگان بود

ایارنیان زره پوش بسیار اندک بود و سواران با تیرو کمان و نیزه به جنگ دشمن می رفتند. ایارنیان روزگار هخامنشی تنها دو سه بار ارابه های جنگی بکار بردند، بنابراین در اینجا سخن از چنان جنگ افزاری چندان بجا نخواهد بود

شمار سپاهیان ایران هرگز چنان که یونانیان نوشته اند گزاف نبود و با آن که در هیچ سندی درباره شمار ایرانیان و هماوردانشان در جنگ پتریا در دست نیست میتوان گفت که هیچ کدام از هماوردان سپاه بزرگی نداشته است. فن دژکوبی و شکستن سدها و دشواری هائی که لشکر مدافع می توانست در راه یک سپاه مهاجم بسازد پیشرفت نکرده بود

نظم سپاه ایرانی دست کم در روزگاران کورش ، کمبوجیه و داریوش بسیار خوب بود . سپاه به گروه های ده ، صد ] هزار و ده هزار بخش می شد و فرمانده همه سپاه یا به گفته فردوسی سپهبد سپهداران ایران یا خود شاهنشاه بود و با یکی از نزدیکان کار امد وی . شیوه سپهسالاران آن بود که در میان سپاه جای گیرند و به هنگام آورد به تن خود با دشمن در آویزند

گروه های بزرگ سپاه هریک درفشی ویژه خویش داشتند ، لیکن درفش شاهنشاهی ایران عقاب گشاده بالی بود که در پیشاپیش سپهسالار برده می شد و از سرزمین ایران است که عقاب به اروپا رسیده و آراینده درفش بیشتر کشورهای جهان گشته است

ایران بسیار کم دست به شبیخوان میزدند و همواره درخواست زنهار و پوزش هماوردان را می پذیرفتند و همیشه با زندانیان جنگ به نیکی رفاتر می کردند و به ویژه اگر مرد گرفتار از خاندان بزرگان بود نه تنها وی را سخت گرامی میداشتند و لقب و آزادیش را از او نمی گرفتند بلکه ثروت فراوانش نیز میدادند و گاهی وی را به فرمانروائی هم بر میگماشتند و یا او را در شمار یکی از دوستان شاهنشاه و از نامبرداران او  در می آوردند. گرفتار شدگانی را که نام و نژادی نداشتند به سرزمین های دور دست می فرستادند و بدیشان خانه و زمین و سرمایه می دادند تا هب آزادی زندگی از سر گیرند و از آن پس مانند دیگر فرمانبرداران شاهنشاهی با انا رفتار می شد نه همچون گرفتاران جنگ .لیکن ایارنیان گاهی برای چشم زخم گرفتن از بدخواهان شورشیان را سخت گوشمالی می دادند تا دیگر آشوب بپا نکنند

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان حمله و فتح لودیه توسط کورش کورش

علل جنگ ایران و لودیه

جنگ ایران و لودیه دو ریشه بزرگ داشت : نخست آنکه کورش می خواست مرزهای ایرانشهر را به کناره های دریای مدیترانه برساند و مردم آسیای کوچک را فرمانبردار کرده بر راه های بازرگانی میان آسیا و اورپا دست یابد و چون انجام این آرزوها بی جنگ دست نمی داد ناچار بود که با کرزوس در آویزد و کارهای خود را از راه پهلوانی پیش ببرد

دومین دلیل جنگ بلند پروازی کرزوس و ترس وی از ایرانیان بود وی همچنین می خواست سرزمین خود را گسترش دهد و به ویژه بر کاپادوکیه و کناره های زرخیز هالیسدست یابد . از سوی دیگر برافتادن پادشاهی ماد که کرزوس دم از خویشاوندی با شاه آن میزد .شاید در وی امیدی پدید آورده بود که اگر بر کورش بتازد مادها برای کینه کشی به هواداری از وی برخواهند خاست و بر کورش خواهند شورید. بنابراین آوازه در انداخت که در سر آن دارد تا کین ایشتوویگو را از کورش بستاند لیکن نمی دانست که مادها برای خود شهریار نوینی یافته اند و در راه از سپردن جان دریغ ندارند

کارهای پهلوانی کورش و جنگ هایش با ایشتوویگو و پیشرفتهایش و امید و مهری که در دل مردمان کشورهای دیگر پرورانده بود و احترام و بزرگداشتی که دیگران برای کورش نشان می دادند. کرزوس  را که بلند پرواز و جنگاور بود به ترس و شک انداخت و وادارش کرد تا هرچه زودتر راه پیشرفت های کورش را پیش از آنکه بر لودیان بتازد به بندد و بدو فرصت آرایش و پرورش سپاه ندهد کرزوس  می دانست که دولت جوان پارسی چون موجی خاراشکن برخاسته است و اگر از آن جلوگیری نشود پیش خواهد رفت و همه چیز را در سر راه خود خرد خواهد کرد و آشکارا می دید هرگاه آرام بنشیند به سرنوشت ایشتوویگو دچار خواهد شد بنابراین بر ان شد که خود پیش اهنگ جنگ آوردن شود

 

 

.

دسته‌ها
تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیان روایت هرودتوس کورش کورش و فتح ماد

نتیجه پیروزی کورش بر ماد

باید دانست که پیروزی کورش در سال ۵۵۰ سرنوشت تاریخ جهان را دگرگون کرد و مایه پیشرفت و فرمانروایی ایرانیان گشت . اگر وی شکست می خورد و نابود می شد ایرانیان هرگز به چنان سرافرازی شکوهمندانه ای که هخامنشیانی چون کورش و داریوش بر ایشان به دست آوردند نمی رسیدند و لودیان ، بابلیان ، مصریان و ملته ای دیگر سرنوشتی جز ان میافتند که امروز تاریخ به ما باز میگوید و شاید از یهودیاهن چندان نام و نشانی به جای نمی ماند

گرفتاری ایشتوویگو مایه ان شد که همه باجگزاران ماد از رود هالیس تا مرزهای خراسان به فرمان کورش گردن بگذارند و اورا شاهنشاه خود بشناسند اگر هدف وی مانند بیشتر پادشاهان خاور زمینت یافتن زر و سیم بود کارهایش به همینجا پایان میافتلیکن فرمانده سپاه پارسیان که به تازگی پای در سن چهل سالگی می نهاد و نبونه ئید امیدوار بود با دست او پرخاشجویان ایرانی ،  ماد را از مرزهای خود دور دارد برای رهبری آزاده سواران ایرانی در راه سربلندی و درخشندگی و زیست سرافراز آفریده شده بود نه در خانه نشستن و خودکامه و کاهل در میان پرستاران زیستن این بود که ارام  نگرفت باز هم پیش رفت و هم میهنانش را پیش برد تا آنجا که زمانه توان پیشرفت را از او بربود

اینک کورش فرمانروای ایرانشهر شده بود ، می رفت تا مرزهای کشورش را فراختر کند ، گذشته از پارسیانو مادها که با وی خویشاوندی و دوستی داشتند گرگانیان ، پارتیان و ایلامیان نیز به فرمان وی گردن نهاده بودند و بر ساختمانهای باشکوه و زیبای پاسارگاد نیز روز به روز افزوده می شدو نخستین پایتخت شاهنشاهی سال به سال بزرگتر و دیدنی تر می گشت ولی این شهر از مرزهای نوین ایرانشهر دور بود و کورش هگمتانه را از ارج دیرینش نیانداخت و از آن پس آن شهر نامی پایتخت تابستانی خاندان هخامنشی شد و دارای کاخی بلند و با شکوه گشت و گنج انبوهی در آنجا بود  و نوشته ای مهم در ان شهر نگهداشته میشد

با به دست آوردن ماد سرزمین هایی که وابسته یا زیر فرمان مادها بودند به کورش می رسید بنابریان بین النهرین شمالی – که حران را هم در بر داشت – سوریه ، ارمنستان و کاپادوکیه هم میبایست از آن شهریار هخامنشی شود در دباره کاپادوکیه خوشبختانه گواه هرودتوس درست است وی می نویسد که چون کاپادوکیه ای ها از پیروزی کورش در جنگ با مادها آگهی یافتند به فرمان وی گردن نهادند از آن پس کاپادوکیه یکی از استان های ایران شهر گشت وبه پارسی باستان کت پتوکه خوانده شدلیکن همسایگان و بدخواهان کورش – نبونه یئد و کرزوس پادشاه لودیه – که از او سخت می هراسیدند چهار چشمی کورش را می پائیدند آن یک میخواست نگذارد پای کسی به سوریه و مرز بابل باز شود و این یک در آرزوی دست یافتن بر کاپادوکیه و گسترش مرزهای لودیه می سوخت از این رو فرجام کار روشن بود و کورش میدانستکه باید بدخواهان را درهم شکست یا بر جای خود نشانید

این اندیشه نه تنها از خواست زمانه سرچشمه می گرفت و مایه آن نه تنها بد خواهی و بدچشمی همسایگان بود بلکه از بلند پروازی خود کورش نیز اب می خورد

از کارهائی که کورش در دو سه سال پس لز پیروزیش بر ایشتوویگو انجام داد اگاه نیستیم گمان میرود که وی در آن هنگ

ام به سازمان دادن کشور خود و استقرار کردن فرمانروائی پارسیان و مادها در سرزمینهای گشوده شده سرگرم بوده است

کتزیاس گوید اندک زمانی از بر تخت نشستن کورش سپری نشده بود که بر سر مردمان باختر – بلخیان – و سکاها لشکر کشید. لیکن بر این گفته نیز اعتماد نشاید کرد زیرا کتزیاس در داستان پردازی استاد بود و گمان می رود که این لشکر کشی را نیز از روی جنگهاوی که کورش پس از گشودن لودیه در خاور ایرانشهر با سکاها کرد ساخته است

با این همه میتوان گفت که کورش آرام ننشست و از انجا که خود را جانشین قانونی شهریاران ماد می شمرد به گشودن سرزمینهایی که پیش از آن در چنگ مادها بود پرداخت

 

.