باب دوم در اخلاق پارسايان

حکایت یکى از صلحای لبنان

یکى از صلحای لبنان که مقامات او میان عرب به مشهور ، به جامع دمشق درآمد، برکه حوض کلاسه رفت طهارت همی ساخت، ناگاه پایش لغزید و به داخل آب افتاد و با رنج بسیار از آب نجات یافت . مشغول نماز شد، پس از نماز یکى از اصحاب نزدش آمد و گفت : مشکلى دارم ، اجازت دهی.

مرد صالح گفت :آن چیست؟

او گفت : به یاد دارم که شیخ بر روى دریاى روم راه رفت و قدمش تر نشد، ولى براى تو در حوض کوچک حالتى پیش آمد؟ نزدیک بود به هلاکت برسى ؟

مرد صالح پس از فکر و تامل بسیار به او گفت : آیا نشنیده اى که خواجه عالم ، سرور جهان رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

لى مع الله وقت لا یسعنى فیه ملک مقرب ولا نبى مرسل :

مرا با خدا وقتى هست که در آن وقت آن چنان یگانگى وجود دارد که فرشته ویژه و پیامبر مرسل در آن نگنجند.

ولى نگفت على الدوام همیشه بلکه فرمود: وقتى از اوقات . آن حضرت در یک وقت چنین فرمود که جبرئیل و میکائیل به حالت او راه ندارند ولى در وقت دیگر با همسران خود حفصه و زینب ، دمساز شده ، خوش مى گفت : و مى شنید.

مشاهده الابرار بین التجلى و الاستتار:

مشاهده و دیدار نیکان ، بین آشکارى و پوشیدگى است .

مشاهده الابرار بین التجلی و الاستار. می نماید و می ربایند.

دیدار می نمایی و پرهیز می کنی

بازار خویش و آتش ما تیز مى کنى

اشاهد من اهوی بغیر وسیله

فیلحقنی شان اضل طریقا

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *