فقیهی کهن جامه ای تنگدست در ایوان قاضی به صف…
بیشتر بخوانید »باب چهارم در تواضع
ز ویرانه ای عارفی ژنده پوش یکی را نُباح سگ…
بیشتر بخوانید »گدایی شنیدم که در تنگ جای نهادش عمر پای بر…
بیشتر بخوانید »عزیزی در اقصای تبریز بود که همواره بیدار و شب…
بیشتر بخوانید »یکی را چو سعدی دلی ساده بود که با ساده…
بیشتر بخوانید »یکی خوب کردار، خوش خوی بود که بد سیرتان را…
بیشتر بخوانید »ز خاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن…
بیشتر بخوانید »یکی پادشه زاده در گنجه بود که دور از تو…
بیشتر بخوانید »چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی چو بگذشت بر عارفی…
بیشتر بخوانید »