یکی مُشتزن بخت روزی نداشت نه اسباب شامش مهیّا نه…
بیشتر بخوانید »باب اول در عدل و تدبیر و رای
چنین گفت شوریده ای در عجم به کسری که ای…
بیشتر بخوانید »شنیدم که بگریست سلطان روم بر نیکمردی ز اهل علوم…
بیشتر بخوانید »شنیدم که خسرو به شیرویه گفت در آن دم که…
بیشتر بخوانید »گزیری به چاهی در افتاده بود که از هول او…
بیشتر بخوانید »حکایت کنند از یکی نیکمرد که اکرام حجاج یوسف نکرد…
بیشتر بخوانید »شنیدم که یک بار در حله ای سخن گفت با…
بیشتر بخوانید »شنیدم که در وقت نزع روان به هرمز چنین گفت…
بیشتر بخوانید »چو الب ارسلان جان به جانبخش داد پسر تاج شاهی…
بیشتر بخوانید »خبر یافت گردن کشی در عراق که می گفت مسکینی…
بیشتر بخوانید »