چو بهرام بنشست بر تخت زر
دل و مغز جوشان ز مرگ پدر
همه نامداران ایرانیان
برفتند پیشش کمر بر میان
برو خواندند آفرین خداى
که تا جاى باشد تو مانى بجاى
که تاج کى تارکت را سزاست
پدر بر پدر پادشاهى تراست
رخ بد سگالان تو زرد باد
و زان رفته جان تو بىدرد باد
چنین داد پاسخ که اى مهتران
سواران جنگى و کنداوران
ز دهقان و ز مرد خسرو پرست
بگیتى سوى بد میازید دست
بدانید کاین چرخ ناپایدار
نه پرورده داند نه پروردگار