یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون…
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:…
بیشتر بخوانید »جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و…
بیشتر بخوانید »یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون…
بیشتر بخوانید »زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان…
بیشتر بخوانید »میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:…
بیشتر بخوانید »مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای…
بیشتر بخوانید »یک بچه ی کوچیک می خواست خدا رو ببینه .…
بیشتر بخوانید »کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این…
بیشتر بخوانید »در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که…
بیشتر بخوانید »جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و…
بیشتر بخوانید »مورچه ای در پی جمع کردن دانه های جو از…
بیشتر بخوانید »