باب دهم در مناجات و ختم کتاب

باب دهم در مناجات و ختم کتاب

مغی در به روی از جهان بسته بود

مغی در به روی از جهان بسته بود بتی را…

بیشتر بخوانید »
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

شنیدم که مستی ز تاب نبید

شنیدم که مستی ز تاب نبید به مقصوره ی مسجدی…

بیشتر بخوانید »
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

بیا تا برآریم دستی ز دل

بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا…

بیشتر بخوانید »
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

تنم می بلرزد چو یاد آورم

تنم می بلرزد چو یاد آورم مناجات شوریده ای در…

بیشتر بخوانید »
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

سیه چرده ای را کسی زشت خواند

سیه چرده ای را کسی زشت خواند جوابی بگفتش که…

بیشتر بخوانید »
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

چه خوش گفت درویش کوتاه دست

چه خوش گفت درویش کوتاه دست که شب توبه کرد…

بیشتر بخوانید »