قباد

جانشین کردن قباد کسرى را و بزرگان، نام نوشین‏روان دادن او را

ز شاهیش چون سال شد بر چهل

غم روز مرگ اندر آمد بدل‏

یکى نامه بنوشت پس بر حریر

بر آن خطّ شایسته خود بد دبیر

نخست آفرین کرد بر دادگر

که دارد ازو دین و هم زو هنر

بباشد همه بى‏گمان هرچ گفت

چه بر آشکار و چه اندر نهفت‏

سر پادشاهیش را کس ندید

نشد خوار هر کس که او را گزید

هر آن کس که بینید خطّ قباد

بجز پند کسرى مگیرید یاد

ز شاهیش چون سال شد بر چهل

غم روز مرگ اندر آمد بدل‏

یکى نامه بنوشت پس بر حریر

بر آن خطّ شایسته خود بد دبیر

نخست آفرین کرد بر دادگر

که دارد ازو دین و هم زو هنر

بباشد همه بى‏گمان هرچ گفت

چه بر آشکار و چه اندر نهفت‏

سر پادشاهیش را کس ندید

نشد خوار هر کس که او را گزید

هر آن کس که بینید خطّ قباد

بجز پند کسرى مگیرید یاد

بکسرى سپردم سزاوار تخت

پس از مرگ ما او بود نیک بخت‏

که یزدان ازین پور خشنود باد

دل بد سگالش پر از دود باد

ز گفتار او هیچ مپراگنید

بدو شاد باشید و گنج آگنید

بران نامه بر مهر زرین نهاد

بر موبد رام برزین نهاد

بهشتاد شد سالیان قباد

نبد روز پیرى هم از مرگ شاد

بمرد و جهان مُردرى ماند از اوى

شد از چهر و بیناییش رنگ و بوى‏

تنش را بدیبا بیاراستند

گل و مشک و کافور و مى خواستند

یکى دخمه کردند شاهنشهى

یکى تاج شاهى و تخت مهى‏

نهادند بر تخت زر شاه را

ببستند تا جاودان راه را

چو موبد بپردخت از سوگ شاه

نهاد آن کیى نامه بر پیشگاه‏

بران انجمن نامه برخواندند

ولیعهد را شاد بنشاندند

چو کسرى نشست از بر گاه نو

همى خواندندى و را شاه نو

بشاهى برو آفرین خواندند

بسر برش گوهر برافشاندند

ورا نام کردند نوشین روان

که مهتر جوان بود و دولت جوان‏

بسر شد کنون داستان قباد

ز کسرى کنم زین سپس نام یاد

همش داد بود و همش راى و نام

بداد و دهش یافته نام و کام‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن