جنگ يازده رخ
رزم بیژن با رویین
ششم بیژن گیو و رویین دمان
بزه بر نهادند هر دو کمان
چپ و راست گشتند یک با دگر
نبد تیرشان از کمان کارگر
برومى عمود آنگهى پور گیو
همى گشت با گرد رویین نیو
بر آوردگه بر برو دست یافت
زمین را بدرّید و اندر شتافت
زد از باد بر سرش رومى ستون
فرو ریخت از تَرگ او مغز و خون
بزین پلنگ اندرون جان بداد
ز پیران ویسه بسى کرد یاد
پس از پشت باره در آمد نگون
همه تن پر آهن دهن پر ز خون
ز اسب اندر آمد سبک بیژنا
مر او را بکردار آهرمنا
کمند اندر افگند و بر زین کشید
نبد کس که تیمار رویى کشید
ششم بیژن گیو و رویین دمان
بزه بر نهادند هر دو کمان
چپ و راست گشتند یک با دگر
نبد تیرشان از کمان کارگر
برومى عمود آنگهى پور گیو
همى گشت با گرد رویین نیو
بر آوردگه بر برو دست یافت
زمین را بدرّید و اندر شتافت
زد از باد بر سرش رومى ستون
فرو ریخت از تَرگ او مغز و خون
بزین پلنگ اندرون جان بداد
ز پیران ویسه بسى کرد یاد
پس از پشت باره در آمد نگون
همه تن پر آهن دهن پر ز خون
ز اسب اندر آمد سبک بیژنا
مر او را بکردار آهرمنا
کمند اندر افگند و بر زین کشید
نبد کس که تیمار رویى کشید
برفت از پى سود مایه بباد
هنوز از جوانیش نابوده شاد
بر اسبش بکردار پیلى ببست
گرفت آنگهى پالهنگش بدست
عنان هیون تگاور بتافت
و ز آن جایگه سوى بالا شتافت
بچنگ اندرون شیر پیکر درفش
میان دیبه و رنگ خورده بنفش
چنینست کار جهان فریب
پس هر فرازى نهاده نشیب
و ز آن جایگه شد بجاى نشان
بنزدیک آن نامور سرکشان
همى گفت پیروزگر باد شاه
همیشه سر پهلوان با کلاه
جهان پیش شاه جهان بنده باد
همیشه دل پهلوان باد شاد