جشن های ایرانیان
بتیکان، دیبگان
روز پانزدهم از هر ماه دی بمهر نام دارد. به مناسبت برخورد نام ماه وروز دردی ماه، این روز جشن گرفته می شد که به جشن دی دوم، دیبگان وبتیکان نامیده می گشت. به روایت ابوریحان:
(روز دی بمهر یسمی بتیکان، کان یتخذ شخ من عجین اوطین علی هیئته انسان ویوضع فی مداخل الابواب و لم یکن یستعمل ذالک فی در الملوک وترک الامان لما فیه من التشبه بالشرک والضلال)
ه ان معنی که روز دی بمهر از ماه دی که بتیکان نام دارد، از خمیر یا گل تندیسی از آدمی ساخته وآن را مدخل در یا راهرو خانه ها می نهادند. اما این رسم از روزگار قدیم میان مردم عامی وعادی معمول ود ودر میان ملوک وپادشاهان انجام نمی شده است، و در زمان ما۰زمان ابوریحان) نیز چنین رسمی حتی میان مردم عادی متروک شده، چون نشانی از شرک و ضلال دارد. خلف تبریزی اشاره کرده که بعدآ این مجسمه را می سوزاندند. هم چنین رسومی دیگر در این شن برقرار بوده. معتقد بودند که هرکس در شب این رز، سوسن دود کندتمام سال ره به فراغت و شادمانی می گذراند واز تنگدستی ودرویشی در امان خواهد ماند. یا هر که در بامداد این روز سیب بخورد ونرگس ببوید تمام سال بی آزار و گزند ماند وبه راحتی بگذراند.
از رویدادهایی ه به این روز منسوب است آکه فریدون در چنین روزی از شیر گرفته شده و بر گاو نسته ودر همین روز بوده که زرتشت از ایران رفته است.
چنانکه گذشت، این جشن حتی در زمان ابوریحان نیز فراموش شده وبه آن عمل نمیکردند.مطابق با اشاره، از جشن های مردم عادی وعامی بوده، وانگیزه فراموشی آن بی گمان همان ساختن مجسمه هایی از گل یا آرد بوده که در اسلام شرک و کفر به شمار نی آید و به این جهت زرتشتیان جت ایمنی و دور بودن از اتهامات مراسم آن را ترک کردند.
انا اساس توجیهی این رسم با توجه به نظایر که میان اقوامی دیگر داشته و هنوز بقایایی از آن حتی میان مردم ما نیز مشهود است، دفع بیماری و طلب صحت و عافیت است. مجسمه ای را که از خمیر گل یا ارد می ساختند، پشت در خانه نهاده و روز بعد می سوزاندند. این مجسمه تندیسی تمثیلی از مردم خانه و سرنشینان یک واحد مسکونی بود که طی اعتقادان و مراسمی، بر آن بودند که همه درد و رنج و بیماری افراد، به آن مجسمه{فرد خیالی} منتقل شده و با سوختن، مه امراض و آلام نابود میگردد.
امروز نیز هنوز میان بسیاری از خانواده ها رسم است که در روزی معین از سال، آشی میپزند(آش اماج) به نام یکی از مقدسان که به اوتوسل جسته اند. مجسمه ای از خمیر آرد در آش نهاده و در پایان کار مجسمه را به آب روان می افکنند با آن اعتقاد که بیماریها و آلام بیمار یا کسان مورد نظر به آن مجسم منتقل شده و از بین می رود.
.