دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

داهه ها

 از قبیله های چادر نشین ایرانی داهه ها بودند که در سرتاسر ایرانشهر از کناره های دریای خزر گرفته تا خوزستان و کناره های دریای پارس پراکنده بودند . حتی در تورات یهودیان نیز از ایشان نام برده است
در اوستا از مردمی به نام داهه سخن رفته است و فروهرهای – روان نیک مردگان – پاککمردان و پاکزنان آن قوم ستوده شده اند.

این واژه داهه که در سانسکریت نیز داسه آمده است و به معنی قبیله های دشمن که  اندکی هم خوی اهریمنی داشته باشند گرفته شده ، از همان ریشه ده پارسی – دهیو در پارسی باستان – و دهها در زبان قوم ساس می باشد

لیکن از آنچه گفتیم نباید نتیجه گرفت که همه این مردمان پارسی بوده اند بلکه باید پذیرفت که چند ات از قبیله ای ایرانی در روزگاران کهن داهه نام داشتند که از میان آنان یکی قبیله داهه پارسی بوده است

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

مردها

دیگر قبیله چادر نشین پارسی قوم جنگجوی و کمانگیر مَرد بودند که نامشان احتمالا پهلوان – = مرد – می دهد
آنا در کوهستان های نیم روز پارسه شهر – تخت جمشید – می زیستند، از این روی نمیتوان انها را با امردها – آملیان امروز – که در دره های البرز نزدیک ری می زیستند یکی دانست

 

 

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

دربیک ها و اسه گرته ها

از قبیلها ی دیگر پارسی در بیک ها که از ایشان چیزی نمیدانیم و اسه گرته ها بودند

معنی نام این قوم دومی روشن نیست و شاید ازاسه – سنگ – و گرته – غار – آمده باشد و سرزمین مردم غار نشین که برای زیستگاه اسه گرته ایها پیشنهاد کرده اند درست باشد

هرودتوس اسه گرته ایها را به همراه مردمانی می آورد که در کناره های کویر می زیستند مانند زرنگیان – سیستانیان باستانی- موکیان – به پارسی باستان مک ها و همان مکرانیان امروز – ، پارتیان – خراسانیان – و اورتیان – به پارسی باستان یئوتیابخش خاوری پارس امروز –

داریوش بزرگ در سنگ نوشته یغستان آنان را با پارتیان و زرنگیان یاد میکند

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان کورش

گرد اوردن کورش قبیله های پارسی را

در میان دلاوران بلند پرواز پارسی کورش بزرگ از خاندان کمبوجیه هخامنشی بیرون آمد و پارسیان را گرد آورده آهنگ جهانگیری کرد.
وی هرآنچه که داشتش برای یک فرمانده گزیده و هنرمند لازم است داشت : تبار بلند ، آموزش خانوادگی نیکو و پرورش در جامعه سپاهس و پهلوانی . بزرگان ملت ها همواره از این سه گوهر و هنر برخوردار بوده اند و کورش که والاترین گوهر ایرانیان بود بهترین آموزش ها را هم دیده بود بنابر این همه آزاده سواران ایرانی ، ودر پیشاپیش آنان پارسیان و مادها در برابر نژادگی و آرمانهای شاهانه و پهلوانه او سر فرود آوردند و خُرد خُرد به سوی او گرائیدند و او را در انجام هدف های مردانه اش یاری کردند

وی نخست بزرگان و سران قبیله های پارسی را فرا خواند و اندیشه های شاهانه خود را با آنان در میان نهاد
باری کورش نخست مارافی ها و مه اسپه ها را گرد یک درفش فرا خواند و اندک اندک پارسیان دیگر نیز بوی پیوستند. در این هنگام که کورش از پشتیبانی رادان قبلیه های خویشاوند خود بر خوردار شد ، شاه ارشامه ، بزرگ خلندان هخامنشی و فرمانروای پارس که مانند دیگر پهلوانان پارسی آزاد منش بود و در راه آرمان های مردانه و پهلوانی کوشا و فداکار بود و بزرگداشت پیوندهای خونی و نژادی را نیک نگهمیداشت در سال ۵۵۸ به کورش پیوست و تخت و تاج پارس را به چنگ مردانه و برومند وی سپرد زیرا منش های دلیرانه و آرمان های شاهانه او را نیک دریافته و سخت پسندیده بود و میدانست که وی فرشاهی داردو از ان مردانی است که سرنوشت برای سرفرازی و پیشوائی ملتی بر می گزیند و توانائی و برندگی را به بازوی نیرومند وی می بخشد بدین سان کورش در نخستین گام با کامیابی فراوان روبرو گشت و همه پارسیان را زیر یک درفش در آورد و خود پادشاه انشان و پارس شد و چشم و چراغ آزادگان ایرانی گشت

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

پاسارگادیان

در آن روزگار قبیله های پارسی در گوشه و کنار ایران زمین پراکنده بوئدند ولی از لحاظ پایه و اهمیت یکسان نبودند نامی ترین و نژاده ترین انان پاسارگادیان نام داشتند که از همان آغاز کار مهمتر از دیگران به شمار می رفتند و خاندان هخامنشی نیز از میان ایشان بر خاسته بود. مردم این قبیله شهر نشین بودند و همراه با خاندان هخامنشی در پارس و انشان می زیستند
زیستگاه پاسارگادیان در پیرامون دشت پاسارگاد – دشت مرغاب – امروزین بوده است، بیگمان به پاس آنان بود که کورش نام پایتخت خود را پاسارگاد گذاشت.


گروهی از پاسارگادیان بر کرمان دست یافته آنجا را زیستگاه خویش ساختند

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

مارفیان و مه اسپه ها

دیگر قبیلهه ای نامی پارسی مارفی ها و مه اسپه بودند که شهر نشین به شمار میرفتند و چون کورش بزرگ نخستین بار با آنا پیمان یگانگی بست می توان پذیرفت که در پیرامون بختیاری و پاسارگاد . پارسه شهر – تخت جمشید – می زیستند
ج.راولینس گفته است شاید مافی ها – که از آزادترین و کهن ترین قبیله های لُر به شمار می روند – بازمانده مارافی ها باشند . مه اسپه هم شاید به معنی داردنگان اسب بزرگ یا بزرگ اسبان باشد

 

 

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

گرامانیان

از قبیله های دیگر پارسی گرمانیان بودند که در سرزمینی می زیستند که هنوزم به نام آن آزاد مردان خوانده می شود
در روزگار کورش کرمان بخشی از پارس بوده است و از همین روی از استان های ایرانی به شمار نمب امده است . چنان که نامش در نوشته های داریوش بزرگ و خشایارشاه – که استان های ایرانشهر را بر می شمارد – نیامده ، لیکن در روزگار اسکند کرمان خود استان جداگانه ای بوده است

 

 

.

دسته‌ها
قبایل پارسی در زمان هخامنشیان

پان ثی آلی ها و دروسی ون ها

دو تیره دیگر از پارسیان شهر نشین پان ثی آلی ها و دروسی ون ها نام داشتند که نمیدانیم در کجا می زیستند معنی نامشان هم پیدا نیست
گمان دارم – شاهپور شهبازی – سی ئن در نام قبیله دومین ، همان سَئنه باشد که در اوستا یاید شده است و آن را به معنی شاهین گرفته اند و به پارسی امروز سینا می شود که نام پدر بزرگترین پزشک ایرانی – ابو علی سینا – بوده است

 

 

.