دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی قرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی

زندگی نامه الهی اردبیلی

ملا حسین ملقب به کمال الدین فرزند خواجه اشرف  الدین عبد الحق از اهالی اردبیل و شاگرد ملا جلال الدین دوانی و امیر غیاث الدین شیرازی بود

مدتی در هرات به ندمات امیر علیشیر نوائی و شاهزاده غریب میرزا پسر سلطان میرزا اختصاص یافت و امیر علیشیر نسبت به وی احترام زیادی قائل بوده است

پس از وفات آن شاهزاده به زادگاه خود بازگشت و تا آخر عمر در آن شهر به تدریس و تعلیم پرداخت

الهی طبعی لطیفی داشت و بیشتر اشعارش عرفانی است ، الهی در فضل و کمال یگانه روزگار خود بوده و تمام قرآن را تفسیر کرده که آن را تفسیر اردبیلی و تفسیر الهی نیز گویند

آثار :

  1. تاج المناقب
  2. منهاج الفصاحه
  3. تفسیر قرآن کریم

الهی اردبیلی در سال ۹۲۲ – ۹۵۰ هجری – در اردبیل به رحمت الهی پیوست و قربش در همان شهر میباشد

رفت جان من و رفتار تو از یاد نرفت                  شکل بالای تو از خاطر ناشاد نرفت

بعد از این جامه جان چاک زنم در غم عشق          سوز این سینه چو از ناله و فریاد نرفت

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه کاتبی نیشابوری

محمد ملقب به شمس الدین فرزند عبدالله معروف به کاتبی نیشابوری یکی از شاعران قوی دست دوره تیموریان است .

کاتبی فنون شعر و خط را از عارف و شاعر نامی سید عماد الدین نسیمی شیرازی فرا گرفت ولی سرانجام چنان شهرت یافت که مورد رشک استاد واقع گردید وبر اثر همین کار کاتبی از وطن دلگیر شد و روزگاری را به سیر و سیاحت پرداخت .چندی در هرات طرف توجه بایسنقر میرزا بود. سپس به شروان راند ودر دربار شیخ ابراهیم شروانشاه به مقامی بلند رسید و جوائز کلان از وی دریافت داشت

آثار :

  1. دیوان – مشتمل بر سه هزار بیت غزل ، قطعه و رباعی ذکر کرده اند
  2. بهرام و گل اندام – مثنوی
  3. حسن و عشق – مثنوی
  4. محب و محبوب – مثنوی
  5. ناظر و منظور – مثنوی
  6. مجمع البحرین – مثنوی که از ابتدا تا انتها ذو بحرین و ذو قافیتین است 

کاتبی در اواخر عمر از دربار و ستایشگری شهریاران کناره گرفت و در اسر آباد به خدمت یزدان ایستاد تا در سال ۸۱۳ – ۸۳۸ هجری – بر اثر بیماری وبا جان باخت و در قبرستان نه کوران استر آباد به خاک سپرده شد

ای شده از قدرت تو ماء وطین    لوحه دیباچه دنیا و دین

قهر تو بی برگی ساز جهان       پیش تو پیدا همه راز نهان

طالب این گلشن دنیا مباش        خاره ره اندر ره عقبی مباش

در گذراز لاله باغ امل             سوزش گل بنگر و داغ اجل

 

 

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه اشرف مراغه ایی

درویش اشرف ، فرزند ابوعلی حسین مراغه ای از سخنوران سده نهم هجری است .او از بزرگزادگان مراغه و مردی بسیار عالیقدر و دانشمند بوده است . بیشتر اوقات خود را در خدمت شاهزاده پیر بوداق پسر جهانشاه به سر میبرد و در نزد وی بسیار گرامی بود. اشرف علاوه بر غزلیات و قصایدش که خود چهار دیوان است خمسه ای در مقابل خمسه نظامی سروده است

اشرف با شاه نعمت الله ولی معاصر بوده و در مرثیه وفات آن عارف بزرگ قصیده و ماده تاریخی نیز سروده است

اشرف شاعری بسیار نیک سرشت و بلند همت بوده و از تملق و چاپلوسی نفرت داشته استوی با اینکه از نزدیکان شاهزاده پیربوداق خان بوده ولی در هیچ جا او را مدح نکرده است

وی در پایان عمر گوشه نشینی گزیده و به ریاضت و عبادت پرداخت و در سال  839 – 864 هجری – در گذشت

.

دسته‌ها
شعرا عارف قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی قرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی

زندگی نامه آذری طوسی

آذری طوسی ٬ فخرالدین حمزه اسفراینی ٬ نویسنده ٬ عارف و شاعر پارسی گوی در سال ۷۶۱ -۷۸۴ هجری – دیده به جهان گشود  

دولتشاه نام پدر وی را علی ملک و هدایت ٬ وی را عبدالملک و اسماعیل پاشا بغدادی ٬ علی بن ملک آورده اند اماآقابزرگ نام او را نورالدین محمد بن عبدالملک آورده و در کنزالسالکین به خط خودش به صورت نورالدین محمد دیده است .

آذری در اسفراین زاده شد و از آنجا که چندی در طوس زیست « طوسی »  نیز شهرت یافت و چون ولادتش در ماه آذر بود ٬ آذری خوانده شد

وی از آغاز جوانی به سرودن شعر پرداخت و پس از چندی آوازه ای یافت. نخست در

ستایش میرزا شاهرخ ٬ پسر تیمور ٬ اشعاری سرود و پس از چندی ملک الشعرای دربار او گردید. اما تحولات روحی وی سبب شد که به عرفان روی آورد و به خدمت

محیی الدین طوسی درآمد . آذری ۵ سال نزد وی به تحصیل علم حدیث و تفسیر پرداخت و در زیارت خانه خدا همراه شیخ بود. پس از درگذشت او ٬ در زمره مریدان شاه نعمت الله ولی درآمد و پس از چندی از وی اجازه ارشاد و خرقه گرفت و دوبار پیاده حج گزارد. سپس به شبه قاره رفت و به دربار سلطان احمد شاه اول بهمنی  در دکن پیوست و ملک الشعرای وی شد و به دستور همو بود که سرودن بهمن نامه را آغاز کرد. چون به داستان احمدشاه رسید ٬ از او برای بازگشت  به اسفراین اجازه خواست ٬ اما به خواهش وی منصرف شد و فرزندانِ خویش را از اسفراین به شبهقاره فراخواند . سرانجام ٬ به وساطت شاهزاده علاءالدین و تعهد به اتمام بهمن نامه اجازه بازگشت یافت و عازم خراسان شد آذری پس از بازگشت به اسفراین به سیر و سلوک پرداخت و تألیف کتاب و سرودن شعر را ادامه داد ٬ و در طول این ایام غالباً امیران و بزرگان به خدمت وی می رسیدند و از وی طلب ارشاد می کردند. او پس از بازگشت از شبه قاره ٣٠ سال زیست و در اسفراین در سال ۸۴۰ – ۸۶۶ هجری –  درگذشت و همان جا در قسمت شمالی شهر به خاک سپرده شد و به سبب اعتقادی که مردم به وی داشتند ٬ آرامگاهش زیارتگاه شد

آثار :

  1. بهمن نامه :  از آثار منظوم آذری است که به سبک شاهنامه فردوسی و اسکندرنامه نظامی ٬ در بحر متقارب ٬ در شرح  سلطنت سلاطین بهمنی دکن ٬ به درخواست احمدشاه ٬ سروده و بدو تقدیم کرده است. چنان که گفته شد ٬ بخشی از این منظومه  که تا دوران سلطنت احمدشاه می رسد  در دکن و بخش پس از آن ٬ در اسفراین سروده شد و آذری از اسفراین سروده های خویش را به دکن می فرستاد
  2.  مرآت (عجائب الغرائب ٬ عجائب الاعلا ٬ عجائب الدنیا) ٬  در قالب مثنوی در عجایب و شگفتیهای شهرها ٬ چشمه ها ٬  بناها ٬ جانوران و جز آنها ٬ همراه با استنتاجهای عرفانی که در  در مراتب عالم « الطامه الکبری » باب تدوین شده است. باب اول علوی و سفلی و نحوه به وجود آمدن دنیا و حکمت وجود آدمی در شگفتیهای جهان؛ باب « غرائب الدنیا » و چون آن؛ باب دوم ٬ در شگفتیهای عالم بالا؛ باب چهارم ٬ « عجائب الاعلی » سوم ٬ در تاریخ مکه و مناسک حج. این کتاب در فهرستها « سعی الصفا » به صورتهای مختلف آمده و گاه نام یکی از بخشهای کتاب را بر تمام آن اطلاق کرده اند؛ ولی آذری ٬ خود در مقدمه نام کتاب را مرآت گفته است. مأخذ اصلی این مجموعه ٬ عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات زکریای قزوینی است
  3. جواهرالاسرار ٬ اثر دیگرآذری که در علوم قرآنی و صنایع که « اسرار کلام الله » ادبی در ۴ باب نگارش یافته است:
  1. اسرار کلام الله : که درباره حروف مقطع آغاز سوره های قرآن است
  2. اسرار احادیث نبوی : که در ٩ سرّ تدوین یافته و تفسیر عرفانی برخی  از احادیث نبوی است
  3. اسرار کلام اولیاء  :
  4.  اسرار کلام شعرا : در یک مقدمه در بیان صنعت شعر و شاعری  و ١٠ فصل درباره انواع قالبهای شعری معمیات و لغز

 

  1.   عروجیه ٬ رساله ای منظوم از آذری
  2. دیوان آذری ٬ این اثر دربردارنده قصاید ٬ غزلیات ٬ترجیع بندها ٬ مقطعات ٬ رباعیات و انواع دیگر سروده های اوست
  3. طغرای همایونی
  4. سعی‌الصفا

 

منّت خدای را که مطیع پیمبرم                   فرمانبرِ قضای خداوند اکبرم

توحید بحرواین تن من همچو کشتی است       جان ناخدای کشتی و عقل است لنگرم

تا از سواد وجه شدم سرخ روی فقر            روشن شده است معنی گوگرد احمرم

معنی حل طلق حلول قنات است                این نکته یاد گیر که من کیمیاگرم

دنیا چو یفه طالب آن سگ شمرده اند          لیکن من این گرئه به سگ نیز نشمرم

از آفتاب مت من مهر ذره نیست               گر ذره ای بدانمش از ذره کمترم

 

 

 

.

دسته‌ها
شعرا عارف قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی قرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی نویسندگان

زندگی نامه ابوالوفای خوارزمی

ابو الوفای خوارزمی از کبار مشایخ خوارزم بوده . مردم خوارزم به سبب حسن خلق او را فرشته زمین لقب داده بودند .

در علوم ظاهری و باطنی و حتی در علوم غریبه و موسیقی هم دست داشت . او را جناب شیخ ابوالفتح که به چند واسطه از مریدان حضرت شیخ نجم الدین کبری بود تربیت کرد. مولانا حسن بن حسن کاشی ، صاحب شرح مثنوی موسوم به “جواهر الاسرار” ، از مریدان او بود. “رسالهٔ کنزالجواهر” از تصنیفات است.

از آغاز جوانی در طریقهٔ تصوف سیر کرد و سرانجام در خوارزم در سال  810 – 835 هجری – درگذشت و همان جا دفن شد.

آثار :

  1. رساله کنز الجواهر

در سینه کسی که درد پنهانش نیست         چون زنده نماید او دلو جانش نیست

رو درد طلب که علت بی دردی            دردیست که هیچگونه درمانش نیست

چون بعض ظهورات حق آمد باطل       پس منکر باطل نبود جز جاهل

در کل وجود هر که جز حق بیند         باشد ز حقیقه الحقایق غافل

من از تو جدا نبودم تا بودم              این است دلیل اختر مسعودم

در ذات تو ناپدیدم از معدودم            در نور تو ظاهرم اگر موجودم

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه بابا فغانی شیرازی

بابا فغانی شیرازی در اوایل نیمه دوم قرن نهم در شیراز به دنیا آمد در جوانی به سیرو سفر پرداخت و بعد در هرات به خدمت جامی رسید و شعر او مورد پسند استاد واقع گشت . بابا فغانی از هرات به آذربایجان و سپس به خراسان رفت . او پیرو استادان شیراز و یاد آور لسان الغیب در عهد خود بود و به حافظ کوچک شهرت داشت .

بابا فغانی از مطرح ترین شاعران مکتب وقوع است و اکثر تذکره نویسان متوجه سبک تازه او در شعر شده اند  او به علت همین سبک تازه خود مورد پسند شاعران خراسان قرار نگرفت و لاجرم سالها در آذربایجان زیست . شعر او را میتوان واسطه شعر حافظ و سبک هندی دانست . فرق عمده شعر بابا فغانی با شعر قدما در سادگی بسیار و سوزناکی و رقعت معانی است به طوری که غالب اشعار او مبتنی بر دردی عمیق و شرح پریشانیهای شاعر است که با کلامی گیرا و حزن انگیز و موثر بیان شده است. شعر بابا فغانی تا حدی به شعر امیر خسرو دهلوی نزدیک است . در قرن نهم هیچ شاعری در سوز و گداز به بابا فغانی نرسیده است . سبک او در شعر در هند توسط عرفی و نظیری و در ایران تا حدی توسط محتشم کاشانی و شقایی تقلید شد .

پس از او شاعران زیادی سبک وی را  پی گرفتند ولی هیچ کدوم به پای بابا فغانی نرسیدن. وحشی بافقی و ضمیری  نیز پیرو سبک بابا فغانی بودند . صائب تبریزی نیز در اشعاری به او علاقه نشان داده است . در مجموع میتوان شعر بابا فغانی را حد واسط حافظ و صائب و کلیم کاشانی به شمار آورد  غزلیات او ساده و سوزناک و موثر بود و تقریبا تمامی شاعران قرن دهم به نوعی پیرو سبک او بودند زبان فصیح و لطیف و روان بابافغانی به طور طبیعی سبک عراقی را به لحاظ رقت معانی و ظرافت به سوی سبک هندی کشاند

بابا فغانی در سال  898 – 925 هجری – در گذشت و در آستان قدس رضوی به خاک سپرده شد

پیش ما خاطر شاد و دل غمناک یکی است              حال آسوده و درد جگر چاک یکی است

برگ عیش دگران روز به روز افزون است            خرمن سوخته ماست که با خاک یکی است

در گلستان جهانم اثر عیش نماند                         همچنان به که گلشن با خس و خاشاک یکی است

ماکه از خویش گذشتیم چه هجران چه وصال         مردن و زیستن مردم بی باک یکی است

آنچنانم که جفای تو ندانم ز وفا                          زهر پیش من دیوانه و تریاک یکی است

صدق ما با تو درست است چو آیینه و آب             عاشقان را دل صاف و نظر پاک یکی است

راحت و رنج فغانی ز خیال من و توست             راست بین باش که نیک و بد افلاک یکی است

نوروز علم برزد و گل در چمن آمد                   خورشید سفر کرده من در وطن آمد

مرغی که زهجران گلی داشت ملالی                  در باغ به نظاره سرو چمن آمد

یعقوب جوان شد ز صبا من شدم آتش               آن بوی دگر بود کزان پیراهن

همراه صبا بوی مسیحا نفسی بود                    زان بوی دل مرده من با سخن آمد

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه عبد الرّحمن جامی

نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد معروف به ، ملقب به خاتم الشعرا شاعر، موسیقی‌دان، ادیب و صوفی نام‌دار ایرانی ۲۴ آبان ۷۹۳ – ۲۳ شعبان ۸۱۷ هجری –  بزرگترین استاد سخن بعد از عهد حافظ و به نظر بسیاری از پژوهشگران خاتم شعرای بزگ پارسی گوی است
تخلص او در شعر جامی است وی این تخلص را از دوجهت برگزید ، نخست به خاطر اینکه زادگاهش جام بود و دیگر آنکه رشحات قلمش از جرعه شیخ احمد جام معروف به ژنده پیل سرچشمه می گرفت
پدر بزگ جامی ، شمس الدین محمد دشتی از محله دشت اصفهان بود و به موجب بیدادگری ترکان و آشوب زمان  در سده ۸ قمری به خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.و با دختریک نفر از اقاب امام محمد شیبانی ازدواج کرد و ثمره آن کودکی بود به نام احمد و او نیز در همان شهر ازدواج کرد که حاصل ازدواج او پسری به نام عبدالرحمان بود که بعد ها با نام جامی شهرت آفاق گشت

روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام،که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید و از آن زمان به جامی شهرت یافت وی در شعر ابتدا دشتی تخلص می‌کرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کرده‌است.
جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانواده‌اش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفاده‌کند.
در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد به‌طوریکه در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
بعد از چند سفر که جامی در بلاد خراسان و یا به ماوراءالنهر کرده بود بازپسین سفر او که از لحاظ مطالعهدر زندگانی وسیر حالات او بسی شایسته ارزش است سفر حجاز میباشد . در این سفر که به سال ۸۵۱ – ۸۷۷ هجری – اتفاق افتاده ؛از مدان ، کردستان ، بغداد ، کربلا ، نجف ، مدینه ، مکه ، دمشق ، حلب و تبریز دیدن نمود و به خراسان باز گشت در دیوان جامی موارد بسیاری یافت میشود که تمامی اشاره به این سفر ، حوادث و زیارت ها و شهر های مختلف و دل آزردگی ها و ملالت ها و نیایش او در این گشت و گذر میباشد .
بی شک جامی را میتوان از بزرگترین شاعران قرن نهم دانست . بسیاری از تذکره نویسان او را خاتم شعرای پارسی زبان میدانند و برخی او را یکی از بنیانگزاران سبک هندی و روش پیچیده گویی میشمارند و این تا اندازهای درست می تواند باشد. لیکن جنبه قاطعیت ندارد زیرادر سروده های مولانا بسیاری موارد از سبک و روش قدیم و اصیل خراسانی و هم مضامین رایج سیک عراقی را میتوان یافت .البته این امر یعنی اغتشاش و درهم ریختگی سبک و فقدان روش و شیوه یی نمایان در شعر جامی تنها ویژه این سراینده نمیباشد یلکه یکی از ویژگی های تاریخ ادبی قرن نهم میباشد .
مزار عبدالرحمان جامی در شمال غربی شهر هراتجامی به افتادگی و گشاده‌رویی معروف بود و با اینکه زندگی‌ای بسیار ساده داشت و هیچ گاه مدح زورمندان را نمی‌گفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت می‌ورزیدند و خود را مرید او می‌دانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصا سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم می‌داشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.
جامی سرانجام در  ۲۷ آبان ۸۷۱ – ۱۷ محرم ۸۹۸ هجری – در  سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات واقع و زیارتگاه عام و خاص است است.

اعتقادات مذهبی
بر اساس نسب و طریقت نقشبندیه و نوشته‌های جامی واضح است که وی حنفی و اهل سنت بوده اما چون همه اهل سنت در حب اهل بیت محمد ص سخنانی دارند و جامی نیز در این رابطه اشعاری دارد برخی او را شیعی دانسته‌اند؛ عده‌ای نیز او را متمایل به عقاید اشاعره و فقهای شافعی دانسته‌اند. در کتاب شواهدالنبوه جامی از خلفای چهارگانه با ادب و احترام بسیار یاد برده و ایشان را بر اهل بیت مقدم داشته، و احادیثی که در فضائل آنان به پیغمبر منسوب است همه را نقل کرده و به فارسی برگردانده‌است. با این حال جامی در مدح ائمه شیعه از جمله علی (ع)، حسن (ع)و حسین(ع) و نیز سجاد اشعاری سروده‌است و ایشان را به صدق و عدل و شجاعت ستوده‌است. اما آن‌چه جامی در ذم و سرزنش ابوطالب و پسرش عقیل سروده بود، مورد مخالفت بسیاری از علمای شیعه و از جمله قاضی میرحسین شافعی و قاضی عبید شوشتری واقع شد تا حدی که میرحسین یزدی او را با عبدالرحمن بن ملجم قیاس کرد.
آن امام به حق ولی خدا              کاسدالله غالبش نامی
دو کس او را به جان بیازردند      یکی از ابلهی یک از خامی
هر دو را نام عبدرحمانست        آن یکی ملجم این یکی جامی

هر چند از نظر خود او، رفض اگر حبّ آل محمّد باشد، درست و کیش همهٔ مسلمانان است و اگر منظور از آن بغض اصحاب رسول باشد، مذموم است و سپس گفته‌است مذهب «رفض» چون خواه و ناخواه به چنین بغضی می‌کشد، ناپسندیده‌است. دامنه عداوت منتسبین به اهل تشیع با جامی به زمان حیات او محدود نمانده و در زمان خروج صفویه و سرکوبی اهل سنت و شیعه سازی بالاجبار مردم دامنه این تجاوز بعد از وفات جامی به هرات رسید که لشکر صفوی دستور یافتند در هر کتاب و اسنادی که نام جامی را بیابند آن را تراشیده و به عوض آن خامی بنویسند که مولانا هاتفی خواهر زاده جامی در این وصف الحال شعری هم دارد.

 

 آثار :

آثار جامی
از جامی ده‌ها کتاب و رساله از نظم و نثر به زبان‌های فارسی و عربی به یادگار مانده‌است

آثار منظوم: جامی اشعار خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوری کرده‌است:

  1. دیوان‌های سه گانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات

جامی دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید از امیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر مدون نمود:

۱-۱  فاتحه الشباب (دوران جوانی)

۱-۲واسطه العقد (اواسط زندگی)

۱-۳ خاتمه الحیاه (اواخر حیات)

دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال ۸۵۸ – ۸۸۴  هجری – تدوین و تنظیم کرده‌است. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقی‌است. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سروده‌است. غزلیات جامی غالباً از هفت بیت تجاوز نمی‌کند و اکثرا عاشقانه یا عارفانه‌است.

از جامی مقطعات و رباعیاتی نیز باقی‌است که یا محتوی مسائل عرفانی‌است و اشاره به حقایق صوفیانه دارد یا نکته لطیف عاشقانه‌ای در آن نهفته‌است. دیوانی نیز به نام دیوان بی‌نقاط از جامی به‌جای مانده که در تمامی واژه‌های آن هیچ حرف نقطه‌داری استفاده نشده‌است.

  1. هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است.

۲-۱ سلسله الذهب به سبک حدیقهالحقیقه سنایی و در سال ۸۸۷ سروده شده‌است، در این مثنوی از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفته‌است.

۲-۲ سلامان و ابسال که به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلوست و در سال ۸۸۵ تألیف شده‌است. حکایت سلامان و ابسان نخستین بار در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورد.

۲-۳ تحفه الاحرار نخستین مثنوی تعلیمی جامی است که به سبک و سیاق مخزن‌الاسرار نظامی سروده شده‌است. در این کتاب اشارت‌هایی به آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمده‌است. در انتهای این مثنوی جامی به فرزند خود ضیاء‌الدین یوسف پندنامه‌ای نگاشته‌است که در آن از جوانی خود یاد کرده‌است.

۲-۴ سبحه‌الابرار و آن نیز مثنوی تعلیمی‌است که در سال ۸۸۷ سروده شده‌است و در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی در باب توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، خوف، رجا، توکل، رضا و حب آمده‌است.

۲-۵ یوسف و زلیخا مثنوی عشقی به سبک خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخر گرگانی است که به نام و یاد پیامبر و بیان معراج و مدح سلطان حسین بایقرا آغاز می‌شود. در این کتاب جامی از سوره یوسف در قرآن و نیز از روایات تورات در سفر پیدایش بهره برده‌است. تاریخ تألیف این کتاب را سال ۸۸۸ هجری دانسته‌اند.

۲-۶ لیلی و مجنون مثنوی عشقی‌است که به وزن لیلی و مجنون نظامی و امیرخسرو دهلوی ساخته شده‌است.

۲-۷ خردنامه اسکندری که مثنوی تعلیمی در حکمت و اخلاق است و در آن از حکیمان یونان از سقراط، افلاطون، ارسطو، بقراط، فیثاغورث و اسکندر سخن رفته‌است.

 

آثار منثور
آثار منثور که برخی از آنان عبارت‌اند از: بهارستان، رساله وحدت وجود، شرح مثنوی، نفحات الانس و منشآت.

بهارستان جامی: این کتاب را جامی برای فرزندش ضیاء‌الدین یوسف تألیف کرده‌است، جامی در تألیف این کتاب از سعدی تقلید کرده‌است. نثر این کتاب مسجع و متکلف و آمیخته به نظم است.ان کتاب در هشت روضه نگاشته شده‌است و در هر بخش حکایاتی از اولیاء‌الله و بزرگان صوفیه، شعرا، حکما و پادشاهان آمده‌است. این کتاب در سال ۸۹۲ هجری تألیف شده‌است.

شواهدالنبوه: جامی این کتاب را در سال۸۸۵ و به درخواست امیرعلیشیر نوایی نگاشت. در این کتاب سیره پیامبر اسلام از ولادت یا وفات بیان شده‌است و پس از آن زندگی سلف صالح از صحابه، تابعین و تبع تابعین آمده‌است. این کتاب به نثر ساده فارسی نوشته شده‌است و جامی در آن از اشعار فارسی و عربی و نیز احادیث و روایات نبوی استفاده کرده‌است.

اشعه‌اللمعات: این کتاب جامی به دستور امیرعلیشیر نوایی و در سال ۸۸۶ نوشته شده‌است، این کتاب در حقیقت شرح جامی بر لمعات فخرالدین عراقی است؛ جامی در شرح لمعات از سخنان محیی‌الدین بن عربی و صدرالدین محمد قونوی بهره برده‌است. شرح لمعات که در آن نکات و اصطلاحات عرفا ذکر گشته‌است در بیست و هشت باب تدوین شده‌است.

نقدالنصوص: کتاب نقدالنصوص که به نثر عربی و فارسی است و در شرح فصوص‌الحکم ابن عربی نوشته شده‌است.

لوایح: این کتاب جامی به نثر فارسی مسجع است و در هفتاد و دو باب نگاشته شده که هر باب با یک رباعی عربی یا فارسی پایان یافته‌است. جامی در سال ۸۷۰ این کتاب را به جهانشاه قره قویونلو ترکمان هدیه کرد.

لوامع: شرح جامی بر قصیده خمریه ابن فارض است که در سال ۸۷۵ نگاشته شد. این کتاب در چهارده باب نگاشته شده و موضوع آن عرفان است.

نفحات الانس :این کتاب مشتمل بر شرح احوال پانصد و هشتاد و دو تن از بزرگان تصوف و نیز شرح زندگی سی و چهارتن از زنان عارف است؛ جامی در تألیف این کتاب به طبقات‌الصوفیه محمد بن حسین سلمی و نیز به تذکره الاولیای عطار نظر داشته‌است. یکی از شاگردان جامی به نام رضی‌الدین عبدالغفور لاری بر این کتاب شرحی نگاشته که به مرآه النفحات مشهور است.

رسالات: رسالات جامی در فن معما و قافیه‌سازی از نخستین رسالات او هستند. از دیگر رسالات او رساله در ارکان حج است که به زبان فارسی و عربی نگاشته شده و در آن فرائض و مناسک حج و عمره همراه با تأویل عرفانی و فقهی آن آمده‌است. رسالات دیگر جامی برخی رسالات تفسیری و برخی شرح احادیث هستند که به طور پراکنده به زبان فارسی و عربی نگاشته شده‌اند. از مهم‌ترین رسالات جامی، صحیفه محمد پارسا بخاری‌است که در آن احوال یکی از بزرگان صوفیه در خرگرد جام به نام محمد پارسا آمده‌است.

نی‌نامه: نی‌نامه یا نائیه رساله‌ایست در معنی حقیقت نی که در شرح نخستین بیت مثنوی معنوی نوشته شده‌است. این مجموعه آمیخته به نظم و نثر فارسی‌است و در آن به سخنان بزرگان صوفیه و برخی احادیث نبوی استشهاد شده‌است.

رسایل: رسایل جامی رقعه‌هایی است که به سلاطین و بزرگان یا به ارکان دولت نوشته‌است؛ این نامه‌ها در کمال ایجاز و به نثر مسجع فارسی نوشته شده‌است.

 

 

 

نفحات وصلک او قـدت، جـمرات شوقک فی الحشا            ز غمت به سینه کم‌آتشی‌که‌نـزد ‌زبانه‌کماتشا
 بتوداشت‌خو دل‌گشته‌خون،ز تو بود جان مرا سکون          فـهجـرتنـی فـجعلتـنی متـحیرا متـوحـشا
 دل مـن بـه عشق تـو می‌نهد، قـدم وفا بـره طلـب             فلئن سعی فبه سعی، ولئن مشی فبه مشی
 ز کمند زلف تو هر شکن، گـرهی فتاده بـه کار من          بگره‌گشائی زلف خود تو ز ‌کار من گرهی‌گشا
 توچه‌مظهری‌که ز جلوه‌ی تو صدای سبحه‌ی صوفیان       گذرد ز ذروه‌ی لامکان،که‌خوشا‌ جمال‌ ازل ‌خوشا
 همه‌اهل‌مسجد‌ و صومعه، پی ورد صبح و دعای شب       من و ذکر طره و طلعت تو،من الغداه‌الی‌العشا
 چه جفا که«جامی» خسته دل ز جدایی تو نمی‌کشد          قدم ‌از طریق وفا بکش سوی عاشقان بلاکشا
 
 

به کعبه رفتم وز آنجا هوای کوی تو کردم                    جـمال کعبه تماشـا بیـاد روی تو کردم
 شـعار کـعبه چـو دیدم سیاه دسـت تمـنا                        دراز جـانب شـعر سیـاه مـوی تـو کردم
 چو حلقـه‌ی در کعبه به صد نیـاز گرفتـم                      دعای حلقه‌ی گیسوی مشکبوی ‌تو کردم
 نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت                      من از میان همه روی دل به سوی ‌تو کردم
 مرا به هیچ مقامـی نبـود غیر تـو کامـی                      طواف‌ و ‌سعی‌که کردم‌به‌جستجوی توکردم
 به موقف عرفات ایستاده خلق دعا خوان                     من از دعا لب خود بسته گفتگوی تو کردم
 فتاده اهل فتی در پی منـی و مقاصـد                         چو(جامی)از همه فارق من آرزوی تو کردم
 

 
گلزار عشق

از خارخار عـشق تـو در سینـه دارم خـارها                  هـر دم شگفته بر رخم زان خارها گلـزارها
 از بس فغان و شیونم چنگیست خم‌گشته تنم                  اشک آمده تا دامنـم از هر مژه چون تـارها
 ره‌جانب بستان‌فکن‌ کز ‌شوق‌تو گل در چمن                 صد‌چاک‌کرده پیرهن شسته به‌خون‌رخسارها
 تا سوی بـاغ آری گذر سرو و صنـوبر را نگر             عـمری پی نــظاره سر بر کـرده از دیـوارها
 زاهد بمسجد ‌برده پی‌حاجی‌به‌پایان‌کرده طی                 جایی که باشد نقل و می‌بیکاری است‌این‌کارها
 هر دم فروشم جان تو را بوسه ستانم در بها             دیوانـه‌ام بـاشد مـرا بـا خـود بـسی بـازارها
 تو بوده یار هر خسی من مرده از غیرت بسی              یک بار میرد هر کسی بیچاره جـامی بـارها
 
 

پرتو خورشید وجود

اعـیان همـه شیـشه‌های گوناگون بود                         کـافـتاد بـر آن پـرتـو خـورشید وجود
 هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود                      خورشید در آن هم به همان رنگ نمود
 

 

نکته‌ی عشق

بودم آن روز در این میکده از دردکشـان                   که نه از تـاک نشان بود و نـه از تاکـنشان
 از خرابات‌نشینان چه نـشان می‌طـلبـی                     بی نشان نـاشده زیـشان نتوان یافت نشان
 در ره میکده آن به که‌شوی ای دل خاک                   شاید آن مست بدین سو گذرد جرعه‌فشان
 نکته‌ی عشـق بـه تقلیـد مـگو ای واعظ                    بیش‌از‌ این‌باده بچش چاشنی جان‌بچـشان
 (جامی) این خرقه‌ی پرهیز بیانداز که یار                همـدم بـی سـر و پایان شـود و رنـدوشان

 

 

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی موسیقیدان

زندگی نامه مکتبی شیرازی

مکتبی از شیرین سخنان شیراز است که در سرودن انواع شعر طبع آزمائی کرده و به پیروی از خمسه نظامی گنجوی خمسه ای پرداخته که لیلی و مجنون آن موجود بسیار معروف است

لیلی و مجنون مکتبی پس از لیلی و مجنون نظامی بهترین و لطیف ترین مثنویهائی است که در این داستان گفته ناد . ترکیبات و تعبیراتی که در این مثنوی هست در لیلی و مجنون امیر خسرو دهلوی و استاد جامی کمتر دیده می شود .لیلی و مجنون مکتبی ۲۱۶۰ بیت و در اواخر عمر شاعر سروده شده است . چنانکه در پایان داستان گوید :

چون مکتبی این کتاب بگشود تاریخ کتاب مکتبی بود

ابیات که در حساب پیوست آمد دو هزار و یکصد و شصت

آن شاعر توانا غیر از این دیوانی نیز داشته که اکنون در دست نیست اما از اشعار پرا کنده او که در تذکره ها آمده معلوم می شود که در سرودن اقسام شعر قدرتی شگرف داشته است

وی علاوه بر ذوق شعر در هنر موسیقی نیز چیره دست بود و به نوشته امیر علیشیر نوائی ، ساز تازه ای هم اختراع کرده است . شغل وی مکتب داری و آموزگاری اصفال بوده و تخلص مکتبی را هم از آن گرفته است . وفا او را به سال ۸۷۳ – ۹۰۰ هجری – نوشته اند

چون قصه عشق آندو غم خوار افتاد ز خانه ها به بازار

هر صوت و غزل که در جهان بود مجنونی و لیلی در آن بود

روزی بر داوری ملک وار می شد پدرش میان بازار

ناگاه شنید کز سرائی با ناله نی غزل سرائی

میخواند ترانه های موزون از لیلی و دردمند مجنون

گفت این غزل از کجا شنفتی این شعر ز گفته که گفتی

گفت این غزلست شعر مجنون آن آبله جان آتشین خون

دیوانه دختری جمیله است وان دختر شاه این قبیله است

ترسید که فاش گردد این راز آماج ترانه گردد این ساز

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه نوائی جغتائی

امیر علیشیر ملقب به نظام الدین از مشاهیر و وزراء و درباریان سلطان حسین میرزای گورگانی و از بزرگترین شاعران و دانشمندان سده نهم هجریست که گویا در کودکی نیز با آن شهریار دوست و همدرس بوده است

این وزیر شاعر پیشه و بلند اندیشه به زبان فارسی و ترکی شعر میسرود که در فارسی فنائی و در ترکی نوائی تخلص میکرد . وی گذشته از اینکه در فنون شعر و ادب استاد مسلم بود در تشویق و تربیت فضلا و هنرمندان نیز میکوشید و از هیچگونه یاری و نوازش دریغ نمی ورزید

با آن همه مقام و منزلت و خدمات مهم که بر عهده داشت تمام اوقات فراغت خود را به صحبت علما و فضلا و تحقیق و تالیف می گذرانید و مجلس او همواره مجمع ارباب کمال و مرجع اصحاب ذوق و حال بود

کتابخانه بزرگی داشت که محل استفاده مورخ مشهور خواندمیر صاحب کتاب السیر و دانشمندان و پژوهشگران دیگر بود . امیر علیشیر بر اعمال نیک و ایجاد و ابقای آثار و ابنیه تاریخی علاقه فراوان داشت

در حدود ۳۷۰ مدرسه و مسجد ، خانقاه و پل در نواحی مختلف خراسان بنا نهاد یا تعمیر کرد . نوائی ۲۹ جلد کتاب به زبان های فارسی و ترکی تالیف نموده که معروفترین آنها عبارتند از

  1. تذکره مجالس النفاس – به زبان ترکی جغتائی که بعدا توسط سلطان محمود فخری هراتی و حکیم شاه محمد قزوینی به فارسی ترجمه گردیده است
  2. غرائب الصغر – دیوان به زبان ترکی
  3. نوادر الشباب – دیوان به زبان ترکی
  4. بدایع الواسز – دیوان به زبان ترکی
  5. فوائد الکبر – دیوان به زبان ترکی
  6. خمسه ترکی – به پیروی از خمسه نظامی
  7. دیوان فارسی – مشتمل بر ۶ هزار بیت
  8. تاریخ الانبیا – به زبان ترکی
  9. خمسه المتحیرین – به زبان ترکی که شرح حال عبد الرحمن جامی است

امیر علیشیر نززدیک به نیم قرن – ۵۰ سال – به عزت و احترام زیست و در اواخر عمر گوشه نشینی گزید و به عبادت پرداخت تا در سال ۸۷۹ – ۹۰۶ هجری – در هرات که زادگاهش بود درگذشت و در همانجا مدفون است

رسه هر کس به مقصودی زیارب یارب شبها چرا حاصل نشد مقصود من یارب زیاربها

بلبلی دی در قفس می مرد و می نالید زار کای دریغ ایام عمرم در گرفتاری گذشت

نیست این دل که من زار بلا کش دارم از تو در سینه خود پاره آتش دارم

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه عصمت بخارائی

عصمت الله معروف به خواجه عصمت فرزند خواجه مسعود از سخنسرایان گرانمایه سده نهم هجریست که در بخارا می زیسته است . شاعری چیره دست و مردیم سلیم النفس بود

و به نوشته امیر شیر علیخان لودی صاحب مرآت الخیال نسبتش به امام جعفر صادق می رسد . پدرش خواجه مسعوذ از مردان برجسته بخارا به شمار میرفت

خواجه عصمت در سرودن غزل ، قطعه و مثنوی توانایی بسزایی داشت و در بخارا شاگردان بسیاری تربیت کرد . سلطان خلیل پسر امیر شاه که طبع شعر داشت رموز و فنون شعر را از این استاد فرا گرفت و برای وی احترام زیادی قائل بود و خواجه عصمت بیشتر اوقات در مصاحبت او به سر می برد

روزی که ان شاهزاده دانش دوست و شاعران و از حکومت بخارا عزل و به زندان سلطان الغ بیگ گورگانی پسر شاهرخ افتاد خواجه در فراقش سخت متاثر شد و زبان قلمش بدین ابیات دردناک مترنم گردید

کاش فرمودی به شمشیر جدائی کشتنم تا به خواری در چنین روزی ندیدی دشمنم

باغبان گو در ته دیوار گلزار بکش بی حضوزش گر کشد خاطر به سرو وسوسنم

شهسوار کی خرامد باز تا دیوانه وار خاک و خون آلوذه خود را بر سر راه افکنم

خیالی بخارائی ، بسطامی سمرقندی و طاهر ابیوردی که از شاعران بنام آن روزگار بودندبا خواجه دوستی و معاشرت داشتند وفات وی را به سال ۸۱۵ – ۸۴۰ هجری ذکر کرده اند

سر خوش از کوی خرابات گذر کردم دوش به طلبکاری ترسا بچه باده فروش

پیشم آمد به سر کوچه پری رخساری کافری ، عشوه گری ، زلف چو زنار به دوش

گفتم این کوچه چه کوئی است ترا خانه کجاست ای مه نو خم ابروی ترا حلقه به دوش

گفت تسبیح به خاک افکن و زنار ببند خرقه یک سو فکن و کسوت رندانه بپوش

تو به یک سو بنه وباده مستانه بکش سنگ بر شیشه تقوی زن و پیمانه بنوش

بعد از ان پیش من آ تا به تو گویم سخنی سخن این است اگر بر سخنم داری گوش

زود دیوانه و سرمست دویدم در پیش تا رسیدم به مقامی که نه دین ماند و نه هوش

دیدم از دور گروهی همه دیوانه و مست وز تف باده عشق آمد در جوش و خورش

 

.