دسته‌ها
شعرا

زندگی نامه دقیقی سمرقندی

محمد مکنی به ابو منصور فرزند احمد از شعرای گرانمایه و بلند مرتبه زبان فارسی است که در دربار چغانیان و ساماناین میزیسته و امرای این دو سلسله را میستوده است و گویا به امر نوح بن منصور سامانی به نظم شاهنامه پرداخت

دقیقی زردشتی بوده و عقیده خود را با کمال صراحت اظهار میکرده و به داشتن این مذهب می بالیده است

دقیقی چار خصلت برگزیدست      به گیتی از همه خوبی و زشتی

لب یاقوت  رنگ و ناله چنگ     می خون رنگ و کیش زردهشتی

به یزدان که هرگز نبیند بهشت     کسی کو نداند ره زردهشت

او حدود ۱۰۰۰ بیت از شاهنامه را درباره ظهور زردشت و سلطنت گرشاسب سروده که به دست غلامی کشته شد و آن نامه ناتمام ماند بعد از کمی حکیم ابوالقاسم فردوسی به تکمیل کار وی همت گماشت و در سی سالآن را در ۶۰۰۰۰ بیت به پایان میرساند و ان هزار بیت دقیقی را عینا در مقدمه شاهنامه خود اورده است

به دو چیز گیرند مر مملکت را             یکی پرنیانی یکی زعفرانی

یکی زر نام ملک بر نبشته                 دگر آهن آب داده بمانی

کرا بویه وصلت ملک خیزد               یکی جنبشی بایدش آسمانی

زبانی سخنگوی و دستی گشاده          دل همش کینه همش مهربانی

که ملک شکاریست کو را نگیرد        عقاب پرنده نه شیر ژیانی

دو چیز است کورا به بند اندر آرد      یکی تیغ هندی دگر زر کانی

به شمشیر باید گرفتن مر او را       به دینار بستنش پای ار توانی

                   خرد باید آنجا وجود و شجاعت

                 فلک مملکت کی دهد رایگانی

.

دسته‌ها
شعرا

زندگی نامه شوریده شیرازی

محمد تقی ملقب به فصیح الملک ، فرزند عباس به سال ۱۲۳۶ – ۱۲۷۴ هجری -در شیراز دیده به جهان گشود . وی در هفت سالگی بر اثر بیماری آبله بینایی خود را از دست داد . از دوران کودکی قریحه شاعری و هوش و حافظه عجیبی داشته است

علوم را از راه گوش کردن فرا میگرفت و شب و روز برای تکمیل معلومات ومحفوظات خود میکوشید .

فرصت الدوله شیرازی که با وی معاصر و معاشر بوده در آثار عجم می نویسد :

جناب شوریده نام نامیش حاجی محمد تقی ، لقب گرامیش مجد الشعراء مولدش شیراز است . با وجودی که دست قضا  سر انگشت بر چشم جهان بینش گذاشته و سر پنجه قدر مردمک دیده اش را از حیله بینائی عاری داشته واز بدایت شباب تا کنون همواره به کسب فضایل و تحصیل معارف و تکمیل اخلاق همت گذاشته با اکابر معاشرت و مصاحبت گزیده تا جامع کمالات صوریه و معنوی گردیده در گفتن هر گونه از اشعار قادر است

وی چون از نابینائی خود سخت افسرده و شوریده حال بود تخلصش را نیز شوریده انتاخب کرد

شوریده در سال ۱۲۷۰ – ۱۳۰۹ هجری – به دربار ناصر الدین شاه قاجار راه یافت و از طرف آن شهریار ادب پرور و شاعر دوست نخست به لقب مجد الشعرائی و سپس به لقب فصیح الملکی ملقب گردید

شوریده در انواع شعر طبع آزمائی کرده و نزدیک به ۱۵هزار بیت شعر سروده که شامل قصیده ، قطعه ، رباعی و ماده تاریخ است .

شوریده در سال ۱۳۰۵ – ۱۳۴۵ هجری – در شیراز در گذشت و در مقبره خود که قبلا در جوار مزار سعدی تهیه دهی بود به خاک سپرده شد

هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من                  هرچه بری ببر مبر سنگدلی به کار من

هرچه هلی بهل ، مهل پرده به روی چون قمر               هرچه دری بدر ، مدر پرده اعتبار من

هرچه کشی بکش ، مکش باده به بزم مدعی                هر چه خوری بخور ، مخور خون من ای نگار من

هرچه دهی بده ، مده زلف به باد ای صنم                    هرچه نهی بنه ، منه دام به رهگذار من

هرچه کشی بکش ، مکش صید حر که نیست خوش        هرچه شوی بشو ، مشو تشنه به خون زار من

هرچه بری ببر مبر رشته زلف مرا                            هرچه کنی بکن ، مکن خانه اعتبار من

هرچه روی برو ، مرو راه خلاف دوستی                    هرچه زنی بزن ، مزن تیشه به روزگار من

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه دهقان سامانی

میرزاابوالفتح خان ملقب به سیف الشعرا از سخنوران خوش ذوق و پر کار دوره ناصرالدین شاه و مظفر الدین شاه قاجار است وی در ۱۲۰۳ – ۱۲۴۰  هجری – در قریه سامان که در جنوب غربی اصفهان واقع است دیده به جهان گشود . در کودکی ار نعمت پدر محروم گشت و تربیت وی به عموش محول شد

دهقان در سن ۱۳ سالگی به اصفهان آمد و از آنجا عازم کربلا گشت و بعد از بازگشت از کربلا تمام عمر ار در اصفهان زیست . تحصیلات را در اصفهان به اتمام رساند و فنون  و دقایق شعر ارا از ابوالفقرا که یکی از شعرای استاد اصفهان بود فرا گرفت ولی سرانجام از استاد مشهور تر شد

دیوان دهقان شامل غزلیت ، قصاید ، رباعیات اوست به ده هزار بیت می رسد و اثر دیگر او که شاهکار او محسوب میشود منظومه هزار و یک شب می باشد که به نام حاج سلیمان رکن الملک شیرازی نظمکرده است

دهقان در سال ۱۲۸۷ – ۱۲۳۶ هجری – در زادگاه خود سامان بدرود حیات گفت و همانجا به خاک سپرده شد

تا زلف نگارم به رخش ریخته باشد           با صبح طرب ، شام غم آمیخته باسد

مرغان بشکسته قفس را و پریدند           ای وای به مرغی که پرش ریخته باشد

آن را که شده گوهر عشق تو گم از دست   باید که به سر خاک جهان ریخته باشد

آن دل که بر آید به یکی تار دو زلف       شیریست که صد سلسله بگسیخته باشد

صید همه دشتند شکار تو نبینم            یک صید که از چنگ تو بگریخته باشد

                      دهقان بگریزد به کجا از بر چشمت

                    هر جا که رود فتنه بر انگیخته باشد

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسی

زندگی نامه شوکت بخارائی

محمد فرزند اسحاق از شاعارن وارسته دوره صفویه است پدرش در بازار بخارا صراف بود که در ابتدای جوانی شوکت در گذشت و شوکت بر جای پدر نشست و با شغل صرافی امرار معاش میکرد . ولی پس از چندی از بخارا دلگیر شد و در شهر های ایارن و عثمانی به سیاحت پرداخت

در هرات مورد توجه میرزا اسعد الدین محمد راقم وزیر دانشمند و شاعر نواز خراسان واقع گردید و مدتی در مصاحبت او به عزت و احترام زیسته است

در اوئاخر عمر به اصفهان آمد و در محوطه مقبره شیخ علی بن سهیل اصفهانی در خارج شهر منزلی گزید و به عبادت و ریاضت مشغول شد

با اینکه به گوشه نشینی و شوریدگی به سر میبرد اما شعرا و فضلای عصر برای وی احترام زیادی قائل بودند . این مرد وارسته به تجملات دنیا کوچکترین تعتنائی نداشت و همواره به فقر و بی نوائی خود می بالید

چه منع می کنی از بینوائیئی که مراست          که پادشاه ندارد گدائیئی که مراست

شعر شوکت در کشور عثمانی و حوالی هرات شهرت فراوان داشته است او به سال ۱۰۷۴ – ۱۱۰۷ هجری – در اصفهان چشم از جهان فرو بست

خرابات است زاهد می شود مقصد پدید اینجا                سفیداب عروس جام کن موی سپید اینجا

متاع سر مه دارد کاروان ماسبکساران                      جرس هم از دل خود ناله نتواند کشید اینجا

چو مستان هر طرف دیوار این ویرانه می افتد             مگر روزی مصور صورت تاکی کشید اینجا

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی معاصر

زندگی نامه رحمت شیرازی

میرزا عبدالله پسر میرزا محمود حکیم ، پسر میرزا شفیع وصال شیرازی است . رحمت در سال ۱۲۳۲ – ۱۲۷۰ هجری – در شیراز چشم به جهان گشود . در چهار سالگی از نعت پدر محروم گردید و به سرپرستی عموی خود احمد وقار به تحصیل  ادبیات و ریاضیات و طب پرداخت و پس از آن مدتی به هند سفر کرد و در آنجا به طبابت مشغول گردید و پس از چندی به زادگاه خویش بازگشت و به تدریس طب . ادبیات پرداخت

رحمت در ادبیات فارسی و عربی دستی قوی داشت و خط نسخ را نیز بسیار خوب می نوشت . شعر کم میگفت ولی هرچه گفته بسیار نغز و پر مغز است

رحمت در سال  ۱۳۰۴ – ۱۳۴۴ هجری – در شیراز دار فانی را وداع گفت و در مقبره شیخ ابو الوفا به خاک سپردند

 ساقیا خیز و بپیمای شراب تا کی                      تا مگر باده کند چاره این غمناکی

ز آتش باده بر افروز چراغ دل ما                      تا به آبی بفروشیم وجود خاکی

جامعه جان که به لوث غم دهر آلود است             بجز از باده تا کی نه پذیرد پاکی

رشته زلف تو وسوزن مژگان خواهم                  تا مگر بخیه زنم سینه به این صد چاکی

چشم خونخوار تو خون همه مسکینان ریخت        ترک مخمور ندیدیم بدین سفاکی

کی دل ایمن شود از چشم تو و زلف سیاه           شب بدین تیرگی و دزد بدین چالاکی

                          دولت وصل تو و رحمت مسکین هیات

                         مرد خاکی چه کند با ملک اقلاکی

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه شیدای اصفهانی

محمد علی از سخنوران نکته سنج و شیرین بیان اصفهان بود . وی در ابتدای جوانی به شیراز رفت و تا پایان عمر در آن شهر زیست . شیدا شاعری رند و عاشق پیش هبود . احمد گرجی که با وی معاشرت داشت در تذکره اختر  مینویسد :

در غزلسرایی طبع خوش و سلیقه درستی داشت صاحب دیوان است قریب به شش قزار بیت دیوان دارد . سوخته یی که تمامت عمر بسوز و گداز عشق و عاشقی مبتلا و از تاثیر تخلص واله و شیدا می زیست

شیدا در اواخر عمر به خاطر افراط در استفاده از افیون رنجور شد و روزگاری ب هسختی و پریشانی گذراند و عاقبت در ۱۱۷۸ – ۱۲۱۴ هجری – در شیراز وفات یافت

مرا بیگانه کرد از آشنایان         بنازم آن نگاه آشنا را

غیر را سر چو به نازی تفکر نگرم          سوزم از غم که مبادا به خیال تو  بود

شتاب کن ز پی قاتل من که میترسم          مبادا ناز تو باعث شود درنگ مرا

مرا کشند به جرم محبت تو و من            به این خوشم که برای تو می کشند مرا

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن پنجم هجری - 388 الی 485 شمسی قرن ششم هجری - 485 الی 582 شمسی

زندگی نامه رشید بلخی

ملقب به رشید الدین مشهور به رشید وطواط فرزند عبد الجلیل بلخی به سال ۴۵۳ – ۴۶۷ هجری – در شهر بلخ به دنیا آمد . نخستین سالهای زندگیش را در مدرسه نظامیه همان شهر به تحصیل علم و ادب گذرانید . پس از تسلط کامل به ادبیات فارسی و عربی به خوارزم رفت و به خدمت علاء الدوله اتسز سومین پادشاه خوارزمشاهیان پیوست و مدت سی سال تمام منشی دیوان رسائل و ملک الشعرای دربار بود

 خدایگان  سی سال مدح خوان توام        ز مدح تو شدم در همه جهان مذکور

 اغلب قصیده ها و ترکیب بندی ها رشید در مدح این شهریار سروده شده است. رشید در دربار اتسز خوارزمشاه با نهایت عزت و احترام می زیسته و از هرگونه نعمت و نوازش بر خوردار بوده است و در سفر و حضر و رزم و بزم از ملتزمین رکاب شمرده می شد

آورده اند هنگامی که جنازه اتسز را حمل میکردند وطواط در کنار تابوت وی میگریسته و این رباعی را می خواند

شاها فلک از سیاستت می لرزید       پیش تو به طبع بندگی می ورزید

صاحب نظری کجاست تا درنگرد      تا آن همه سلطنت بدین می ارزد

رشید در نظم و نثر فارسی و عربی از نوادر روزگار خود بود و او را بر بیشتر گ.یندگان معاصرش مزیتی انکار ناپذیر است اگر قصاید او را مورد نقد و بررسی قرار دهیم خواهیم دید در نظم اکثر ابیات ، پیرایه های لفظی و معنوی را با کمال استادی به کار بسته است

رشیدی از شاعارن بزرگ زمان خود با خاقانی و ادیب صابر ترمذی دوستی و مکاتبه داشت . وی علاوه بر دیوان شعرش که شماره ابیات آن ۸۵۰۰ بیت میرسد آثار دیگری همن دارد که مهمترین آن  حدایق السحرفی دقایق الشعر  می باشد

وفات وطواط را در سال ۵۵۶ – ۵۷۳ هجری – در خوارزم روایت کرده اند

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه شیدای سنندجی

میرزا عبدالباقی فرزند میرزا محمد حسین از بزرگزادگان کردستان بود که آباء و اجدادش نسل بعد نسل در وزارت اشتغال داشتند وی مردی بسیار شیرین بیان و خوش صحبت بوده و انوع شعر انیکو می سورده است

درباره زندگانی او میرزا عبدالله سنندجی مولف تذکره حدیقه امان اللهی مینویسد :

بعد از آنکه سن او به چهل سال رسید سپاه افلاس و مسکنت بر سر او تاختن آورده بعلت وفور صدمات روزگار غدار که شیر مردان را از جاده دلیری منحرف و در بادیه حیرانی و سرگردانی معتکف می سازد گویا نقصی به احوالش روی داده نسبت خبط دماغ به او میزدند باز با نهایت پریشانی و اختلال اوضاع و احوال از گفتن شعر مضایقه نداشتند . از هر مقوله تخمینا دوهزار بیت اشعار دارد

شیدا در اواخر عمر بینایی خود را از دست داد و در سال ۱۲۰۷ -۱۲۴۴ هجری – چشم از جهان فرو بست

این دیده غمدیده از ان دو دیده                    غیر از ستم و جور و جفا هیچ ندیده

میل دل عاشق نه به حور است و نه جنت        از روز ازل خاک در دوست گزیده

مهرت زازل کرد به نام من مهجور                مستوفی دیوان قضا ثبت جریده

دودی که از وگاه سیه می شود آفاق              آهی است که شیدا ز دل زار کشیده

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه رفیق اصفهانی

ملا حسین از شاعران چیره دست اصفهان بود وی در سال ۱۱۱۶ – ۱۱۵۰ هجری – در اصفهان چشم به جهان گشود . پدرش به شغل سبزی فروشی امرار معاش میکرد ولی رفیق به این کار تن نداد و به تحصیل کمالات پرداخت و ذوق واستعداد جبلی او موجب شد در اندک زمانی در سلک ارباب فضل و ادب قرار گرفت

وی از جمله شاعرانی است که مقدمات شعر را در انجمن ادبی سید علی مشتاق بیاموخت . رفیق هوش و حافظه عجیبی داشت و در شناختن شعر خوب و سرودن سخن مرغوب معروف بود و از استادان این فن شمرده می شد

از اقسام شعر بیشتر به سرودن غزل می پرداخت و کلیه اشعارش به هشت هزار بیت می رسد

رفیق در سال ۱۱۷۶ – ۱۲۱۲ هجری – در اصفهان در گذشت

محفل آن خوش پسر جائی خوش است           محفلی خوش ، محفلی آرائی خوش است

نیست خوش کردن تمنای محال                  وصل او اما تمنائی خوش است

جنت از زاهد که ما را کوی دوست             منزلی خوب است و ماوائی خوش است

غیر من کم دل ز جائی نیست خوش           هرکه را بینی از جائی خوش است

هست کار عشق خوش کاری رفیق           خاصه آ« کش کار فرمائی خوش است

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه صباحی کاشانی

حاج سلیمان از شعرای معروف دوره زندیه است که با مشتاق وعاشق و آذر معاصر بوده و از جمله شعرای دوره بازگشت ادبی به شمار می رود. صباحی طبعی روان و ذوقی سرشار داشت و در انواع شعر به ویژه مرثیه سرائی بسیار قوی دست بود

در واقعه کربلا چهارده بند خوبی دارد ولی چندان معروف نیست . صباحی با لطفعلی بیگ آذر رابطه نزدیکی داشته و از آنجاست که آذر ۱۳ صفحه از آتشکده را به اشعار وی اختصاص داده است . در صورتی که شرح حال بزرگترین شعرا را در چند سطر تمام می کند

صباحی در سال ۱۱۷۱ – ۱۲۰۷ هجری – در گذشت  و سحاب پسر هاتف اصفهانی در تاریخ وفات او قطعه ای گفت که بیت آخر آن چنین است

غرض کلک سحاب از بهر ضبط سال تاریخش           رقم زد آه گز ملک فصاحت شد سلیمانی

از ممدوحان این شاعر ، محمد جعفر خان زند و آغا محمد خان قاجار و فتحعلی شاه قاجار را میتوان نام برد

مکش به خون پر و بالم که من هر انچه پریدم             به غیر گوشه بامت نشیمنی نگزیدم

هزار دانه فشاندند و رامشان نشدم من                     هزار سنگ زدی بر پری و من نپریدم

نظاره گل و گشت چمن به مرغ چمن خوش               که من به دام فتادم چو ز آشیانه پریدم

ندیدم آنکه توانم بدو گریختن از تو                         که بود دام تو گسترده هر طرف که دویدم

سزد که گر نفروشم غم ترا به دو عالم                    که نقد عمر ز کف داده و غم تو خریدم

 

.