دسته‌ها
شعرا قرن چهارم هجری - 291 الی 388 شمسی

زندگی نامه ابوزراعه معمری جرجانی

ابوزراعه معمری جرجانی یا ابوزرعه از شاعران قرن چهرم و هم عصر ر رودکی بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جهان شناخته گشتم به روزگار دراز       نیاز و ناز بدیدم در این نشیب و فراز
ندیدم از پس دین هیچ بهتر از هستی       چنانکه نیست پس از کافری بتر ز نیاز

آنجا که درم باید دینار براندازم             وانجا که سخن باید چون موم کنم آهن
چون باد همی‌گردد با باد همی‌گردم        گه با قدح و بربط گه با زره و جوشن

 

 

.

دسته‌ها
نقاش

زندگی نامه مولانا کپک

مولانا کپک از هرات بود. عکس را خوب می ساخت. و  در مشهد مقدس معتکف بود و در مدرسه شاهرخیه به سر می برد. اختراعات و تصرفات در آن فن نموده به غایت نقشهای غریب و زرح های عجیب و رنگ آمیزی طرف ابداع نموده عکس های او مردم را از افشان فارغ ساخت.

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسی

زندگی نامه منصف شیرازی

محمد زمان خان معروف به منصف قاجار پسر فضلعلی خان قاجار در سال ۱۱۹۱ – ۱۲۲۷ هجری – در شیراز به دنیا آمد . پدرش در دربار فتحعلی شاه قاجار مقام و پایگاه بلند داشت و از محرمان آن شهریار شمرده می شد . منصف از آغاز جوانی به شغل دولتی تمایل نکرده و به تحصیل فضل و کمال پرداخت تا در سلک شعرا و فضلا قرار گرفت

با اینکه زادگاهش شیراز بود ولی بیشتر نشو و نمای او در تهران شد . اغلب اوقات گوشه نشین و غرق دریای تفکرات عارفانه بود چنانکه در یک قصیده بهاریه به این نکته کرده گوید :

گسسته ست دست فلک عقد مرجان فکندست باد صبا فرش دیبا

ولیکن من از غم به کنجی خزیده نه آگه ز دین و نه ایمن ز دنیا

منصف درانواع شعر دستی قوی داشت و خط شکسته را بسیار خوب می نوشت مردی بلند همت و وارسته بود و اهل فضل ، صحبتش را غنیمت می شمردند و در اوقات دلتنگی به منزل او که در تجریش شمیران واقع بود پناه می بردند رضا قلی خان هدایت در مجمع الفصا به دوستی وی مباهت کرده مینویسد

با منش لطفی کامل و سرشار است و مرا بخدمتش اخلاص بی شمار

وی در اقسام شعر طبع آزمائی کرده و در مدح پیغمبر اکرم و حضرت علی اشعار زیادی سروده است

منصف در سال ۱۲۲۷ – ۱۲۶۴ هجری – در تهران بدرود جهان گفت

آلت زهد نه شایسته رندان صفاست سبحه دردست مرا بهر شمار جام است

بیار باده که بر ما ز کثرت زهاد نمی رسد کف آبی ز جویبار بهشت

ما پاکدامنیم و لیکن به خون دل آلوده کرده عشق تو دامان پاک ما

 

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی

زندگی نامه ضیائی تبریزی

شیخ ضیاء الدین از سخنسرایان معروف آذربایجان بود که در ابتدای جوانی به خراسان و هرات رفت و در خدمت امیر علیشیر نوائی به عزت و احترام رسید . ضیائی مردی بسیار ظریف و خوش صحبت بوده و هوش و حافظه عجیبی داشته است

سام میرزای صفوی در تحفه سامی مینویسد :

از شعرای مشهور آذربایجان است . در اویل عمر به خراسان رفته و در آنجا بدقت فهم و حدت ذهن اشتهار تمام یافت و در مجلس میر علیشیر راه یافت و بخواندن اشعار آبدار خود مبادرت می نمود

به نوشته بعضی ، شاعری بسیار رند و عاشق پیشه بود . سام میرزا او را اردوبادی میداند و در آتشکده و نگارستان سخن اردبیلی آمده ، ولی امیر علیشیر که با وی معاصر و معاشر بود تبریزی نوشته است

وفات وی در سال ۹۰۰ – ۹۲۷ هجری – در تبریز اتفاق افتاده است

خوش ان ساعت که آید ترک من شمشیر کین با او حریفان جمله بگریزند و من مانم همین با او

نرگس به دور چشم تو میل شراب کرد مست انچنان فتاد که یک ساله خواب کرد

عجب نبود اگر پروانه امشب ترک جان کرده که بیند نخل عمر شمع یکباره خزان کرده

.

دسته‌ها
شعرا قرن ششم هجری - 485 الی 582 شمسی

زندگی نامه فلکی شروانی

محمد ، ملقب به نجم الدین از گویندگان بر جسته سده ششم هجریست که با خاقانی معاصر و معاشر و هردو شاگرد استاد بزرگ ابو العلاء گنجوی بوده اندو لات وی در قصبه شماخی از توابع شروان اتفاق افتاد

از آغاز شاعری به ستایشگری شروانشاهان گرایش کرد و به حلقه شاعران دربار پیوست . اغلب قصایدش در مدح خاقان اکبر فخرالدین ابوالهیجا منوچهر و پسرش جلال الدین اخستان سروده شده است . فلکی در نزد فخر الدین ابوالهیجا عزت و احترام تمام داشت و به خدمت این شهریار بلند همت می بالید

بوالهیجا فخر دین منوچهر کز خدمت اوست افتخارم

فلکی در اوایل امر به تحصیل علم نجوم پرداخت و در این فن مهارت کامل یافت و به همین جهت فلکی تخلص کرد . او نیز مانند رقیبش خاقانی به زندان شروانشاه افتاد و به تهمت افشای اسرار ، چندی در حبس بود تا سر انجام پادشاه بر سر لطف آمد و از بند و زندان رهایش داد

دیوان او را مشتمل بر هفت هزار بیت نوشته اند . بیشتر اشعارش قصیده و بر خلاف خاقانی بسیار ساده و روان است و اشعاری که در زندان شروانشاه سروده از لطف و رقت ویژه ای بر خوردار میباشد .

فلکی در سال ۵۶۰ – ۵۷۷ هجری – در تبریز در گذشت و در مقبره الشعرای سرخاب به خاک سپرده شد

سودا زده فراق یارم بازیچه دست روزگارم

ناچیده گلی ز گلبن وصل صد گونه نهاد هجر خارم

بی آنکه شراب وصل نوشم از شربت هجر در خمارم

اندیشه دل نمی گذارد یک لحظه مرا که دم برر آرم

ای دل سره میکنی چنین کن مگذار مرا که سر بخارم

نتوانم گفت کز غم دل ایام چگونه می گذارم

از بهر خدای را نگوئی ای دل که ز دست تو چه دارم

یکباره سیاه گشت روزم یکباره تباه گشت کارم

 

.

دسته‌ها
پزشکان شعرا قرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسی

زندگی نامه محمد نصیر طبیب اصفهانی

محمد نصیر فرزند میرزا عبد الله یکی از معروفترین شعرای دوره بازگشت ادبی به شمار می رود که با مشتاق ، شعله ، عاشق ، صهبا ، هتفو آذر معاصر و معاشر بوده است

وی در اصفهان طبابت مبکرده و از ذوق و قریحه شاعری بهره ای تمام داشته است

طبیب در زمان زندیه شهرت فراوان یافت و مورد احترام شعرا و فضلای معاصر خود قرار گرفت

وی در سرودن اقسام شعر به ویژه غزل و مثنوی بسیار توانا و چیره دست بود و منظومه ای دارد به نام پیرو جوان که یک اثر لطیف و آموزنده است .

میرزا محمد نصیر طبیب در سال ۱۱۵۷ – ۱۱۹۲ هجری – چشم از جهان فرو بست

منظومه پیروجوان :

شبی با نو جوانی گفت پیری کهن دردی کشی صافی ضمیری

که باد نوبهار از بهر آزار شنیدم خیمه زد بر طرف گلزار

مشو غافل که ایام بهار است سراسر کوه و صحرا لاله زار است

جهان رشک نگارستان چین است صبا مشک ختن در آستین است

زمان عیسی دم عنبر سرشت است زمین مینووش از ادریبهشت است

قد سرو وسهی بر طرف گلزار دهد یاد از نهال قامت یار

 

 

.

دسته‌ها
شعرا معاصر

زندگی نامه چراغعلی فیروزی

چراغعلی فیروزی در اول فروردین ماه ۱۳۵۱ در بنارویه به دنیا آمد پدرش علی اصغر فیروزی بختیارویی از اهالی روستای بختیارویه میباشد . که از سال ۱۳۳۰ به بنارویه می آید و در آنجا سکنی می گزیند

دوران تحصیل ابتدایی در زادگاه خویش به پایان رسنید و در سال ۱۳۷۰ با اخذ مدرک دیپلم برای ادامه تحصیل عازم لار شدو در تربیت معلم لار مشغول به ادامه تحصیل گردید .

پس از پایان تحصیلات با مدرک کاردانی در روستای بید شهر و نعمه به خدمت معلمی پرداخت . که تا کنون نیز ادامه دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این معلم کیست ؟ میم و عین و لام               این بزرگ بی نشان اندر عوام

میم یعنی محتوای علم و عقل                     قله عرفان و حلم و علم و نقل

عین یعنی از علی باید شنید                      ارزش استاد این عبد حمید

لام یعنی لا اله الای او                           از معلم بشنوید و تفلحوا

میم آخر آخرین اموزگار                         قصد بعثت از محمد آشکار

مبارک بر تو بادا عید نوروز                  مبارک روزگار بس دل افروز

به یمن صحبت گرم تو باشد                  که بلبل می سراید ناله و سوز

ترشروسس اگر وی کرد لیکن               محبت را ز فروردین بیاموز

بهار عمر تو هرگز خزان نیست            وفاداری کنی هر شام و هر روز

بود عمر من و تو یک بهاری               بدین محفل چراغ دل بیفروز

 

.

دسته‌ها
شعرا معاصر

زندگی نامه سید صادق سرمد

سید صادق سرمد متخلص به سرمد ، فرزند سید محمد علی از شاعران بزرگ معاصر ایران است .

وی در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد . پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه تحصیلات خود را در رشته ادبیات و حقوق به پایان رسانید و به کار وکالت دادگستری پرداخت . سالها از اعضا موثر هیا مدیره کانون وکلا بود و سمت مشاور حقوقی دربار سلطنتی محمد رضا شا پهلوی و آستان قدس رضوی را بر عهده داشت.

در شهریور ۱۳۲۰ با دریافت امتیاز روزنامه صدای ایران وارد عرصه مبارزات سیاسی شد .

سرمد از یازده سالگی به سرودن شعر فارسی پرداخت و در انواع شعر به سبک کهن و نو طبع آزمایی کرد  وی در بیشتر انجمن های ادبی تهران شرکت میکرد و ریاست بعضی از آنها از قبیل انجمن ادبی ایران و پاکستان ، انجمن ادبی ایران و ترکیه را بر عهده داشت .

آگاهی کافی از ادبیات و تاریخ و فرهنگ و هنر ایران داشت و مضامین اشعار او بازگو کننده این موضوع است

این شاعر توانا در فروردین ۱۳۳۹ خورشیدی به علت بیماری سرطان ، جهت معالجه به لندن رفت و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفت  . و مدت کوتاهی پس از بازگشت به ایران در تیر ماه ۱۳۳۹ در تهران در گذشت

آثار :

درای کاروان – ۱۳۲۹

نغمهٔ کمال – ۱۳۳۴ – ناشر ابوالقاسم تفضلی

سرو و سرمد – ۱۳۴۱ – ناشر ابن سینا

دیوان  اشعار  صادق سرمد – ۱۳۴۷

 

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت            می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت

پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز                ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت

بیدادگری شیوه مرضیه نمی شد                    این شهر اگر دادرس و دادگری داشت

یک لحظه بر این بام بلاخیز نمی ماند            مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت

در معرکه عشق که پیکار حیات است            مغلوب ٬ حریفی که بجز سر سپری داشت

( سرمد ) سر پیمانه نبود این همه غوغا           میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

 

به مصر رفتم و آثار باستان دیدم                 به چشم آنچه شنیدم ز داستان دیدم

بسى چنین و چنان خوانده بودم از تاریخ         چنان فتاد نصیبم که آنچنان دیدم

گواه قدرت شاهان آسمان درگاه                   بسى هرم ز زمین سر به آسمان دیدم

ز روزگار کهن در حریم الاهرام                 نشان روز نو و دولت جوان دیدم

گذشته در دل آینده هر چه پنهان داشت           به مصر از تو چه پنهان که بر عیان دیدم

تو کاخ دیدى و من خفتگان در دل خاک         تو نقش دیدى و من نعش ناتوان دیدم

 تو تخت دیدى و من بخت واژگون از تخت     تو صخره دیدى و من سخره زمان دیدم

تو عکس دیدى و من گردش جهان برعکس     توشکل ظاهر و من صورت نهان دیدم

شدم به موزه مصر و ز عهد عاد ثمود          هزاران وصله فرعون باستان دیدم

تو چشم دیدى و من دیده حریصان باز          هنوز در طمع عیش ‍ جاودان دیدم

تو تاج دیدى و من تخت رفته بتاراج            تو عاج دیدى و من مشت استخوان دیدم

تو سکه دیدی و من رواج سکه سکوت         تو حلقه من به نگین نام بی نشان دیدم

تو آزمندی فرعون و من نیاز فرعون           تو گنج خسرو و من رنج دهقان دیدم

میان این همه آثار خوب و بد به مثل           دو چیز از بدو از خوب تواءمان دیدم

 یکى نشانه قدرت یکى نشانه حرص           دو بازمانده ز دیوان خسروان دیدم

بقدرت است قوام جهان که بی قدر است       نه هیچ قاعده قائم در این جهان دیدم

 

شاعران بزرگ معاصر از دهخدا تا شاملو اثر عبد الرفیع حقیقت

.

دسته‌ها
شعرا قرن چهارم هجری - 291 الی 388 شمسی

زندگی نامه ابوالحسن علی بن محمد منجیک ترمذی

ابوالحسن علی بن محمد منجیک ترمذی از شاعران  سده چهارم هجری است که در دستگاه آل محتاج به سر میبرده و برخی از امیران چغانی را مدح گفته است . وی همعصر امیر طاهر بن فضل چغانی است که خود شاعری توانا بوده است

از ویژگی های او این است که در سرودن اشعار هجو و هزل آمیز چیره دست بوده است  . دیوان منجیک در سده پنجک هجری در ایران مشهور  و مورد استفاده اهل ادب بوده

 

 

 

 

 

در باغ گل فرستد هر نیمشب عبیر                وز شاخ عندلیب بسازد همی صفیر

رخسار آن نگار به گل بر ستم کند                و آن روی را نماز برد ماه مستنیر

ای آفتاب چهره بت زاد سرو قد                  کز زلف مشک باری وز نوک غمزه تیر

بنگاشت چنین نبود در بهار چین                 تمثال روی یوسف یعقوب بر حریر

از برگ لاله دو رخ داری فراز وی            یک مشت حلقه زر از مشک و از عبیر

گویی که آزر از پی زهره نگار کرد            سیمینش عارضین و بر او گیسوان چو قیر

گویی کمندرستم گشت آن کمند زلف            کز بوستان گرفته گل سرخ را اسیر

.

دسته‌ها
شعرا قرن چهارم هجری - 291 الی 388 شمسی

زندگی نامه ابواسحاق ابراهیم بن محمد جویباری بخارایی

ابواسحاق ابراهیم بن محمد بخاری جویباری بخارایی یا محمدابراهیم بن محمد از پیشگامان سرودن شعر به فارسی بوده‌است. اولین شغل وی زرگری بوده است. او در روزگار سامانیان می‌زیسته‌است. شعر زیر از اوست:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به ابر پنهان کرد آفتاب تابان را          به سبزه بنهفت آن لاله برگ خندان را
به سوی هر دو مهش برد و شاخ ریحان بود     به شاخ مورْد به پیوست شاخ ریحان را
بتی که خسته‌دلان را به بوسه درمان‌است        دریغ دارد از این درددیده درمان را
به ابر نیسان مانم کنون من از غم او             سزد که صنعت خوبست ابر نیسان را
به یک گذر که سحرگاه بر گلستان کرد         بهشت کرد سراسر همه گلستان را

.