دسته‌ها
شعرا معاصر

زندگی نامه سید محمدحسین بهجت تبریزی تخلص شهریار

سید محمدحسین بهجت تبریزی تخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده‌است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبره‌الشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. در ایران روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند.

مهم‌ترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است.

شهریار به‌سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای مادری‌اش -قیش‌قورشاق- و روستای پدری‌اش -خشگناب- در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامهٔ تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامهٔ تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکدهٔ ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.

در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می‌سراید. گفته می‌شود که منظومهٔ حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده‌است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی‌گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عمیدخالقی» ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می‌شود.

 

حیدربابایه سلام :

حیدربابا ، ایلدیریملار شاخاندا سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا

قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !

منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه

 

حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا

باخچالارون چیچکلنوْب ، آچاندا بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله

آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

 

بایرام یئلى چارداخلارى ییخاندا نوْروز گوْلى ، قارچیچکى ، چیخاندا

آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون

دردلریمیز قوْى دیّکلسین ، داغ اوْلسون

 

حیدربابا ، گوْن دالووى داغلاسین ! اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !

اوشاخلارون بیردسته گوْل باغلاسین یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا

بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا

 

حیدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون ! دؤرت بیر یانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !

بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدى

دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى ، یئتیمدى

 

حیدربابا ، یوْلوم سنَّن کج اوْلدى عؤمروْم کئچدى ، گلممه دیم ، گئج اوْلدى

هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدى بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ،‌ دؤنوْم وار

ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار

حیدر بابا سلام :

حیدر بابا به گاه چکاچک رعد و برق

کامواج سیل غرد و کوبد به صخره فرق

صف بسته دختران به تماشا شوند غرق

از من درود بر شرف و دودمانتان

باشد که نام من گذرد بر زبانتان

 

حیدر بابا زکوی تو راهم کج اوفتاد

آوخ شتاب عمر به وصلت امان نداد

من بی خبر ز طالع آن گلرخان شاد

غافل بدم ز پیچ و خم راه زندگی

زآوارگی و مرگ و جدایی و راندگی

 

ترک سپاس نان و نمک کار مرد نیست

حسرت به عمر طی شده داروی درد نیست

نامرد را هر آئینه بردی به نرد نیست

ما هم نمیبریم تو را لحظه ای زیاد

ما را بکن حلال ،اجل گر امان نداد

 

حیدر بابا ،به یاد در و دشت و کوه و جو

آوای کبک و دور و برش جوجه های او

وان بره های زرد و سپید و سیاه مو

در کوه و دره سیر خرامانم آرزوست

تصنیف نغز ” بره و چوپانم ” آرزوست

.

شبهای سرد ،کلبه ی پشت طویله ها

یادآیدم ز محفل انس قبیله ها

شعله کشد اجاق ،چو زرین ملیله ها

هنگام صرف شبچره و جوزقندشان

پیچد به ده صدای بگو بخندشان

.

اینجا چه خاطرات خوشی نقش بسته اند

با صخره ها شبانه به نجوا نشسته اند

گویی ز ما برای ابد دست شسته اند

تا سویشان نظر فکنم ،زنده میشوند

وانگاه خفته بر دلم آتش برافکن

شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن -از جمله روح‌الله خمینی، سید علی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی- سرود که این اشعار پس از مرگ وی انتشار یافتند. وی در روزهای آخر عمر به‌دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبره‌الشعرای تبریز مدفون گشت.

شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. از جملهٔ غزل‌های معروف او می‌توان به علی ای همای رحمت و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.

عشق و شعر

وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومهٔ حیدربابایه سلام که در سال ۱۳۳۳ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانوادهٔ دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دورهٔ ۷ سالهٔ رشتهٔ پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می‌سراید. این شعر بعد‌ها با صدای غلامحسین بنان به‌صورت آواز درآمد.

شهریار این تخلص را از تفألی به دیوان حافظ گرفت و شهریار در تلفظ اصلی شهردار و لقب حاکمان بوده است.

شهریار و عشق به ایران

شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه آذربایجان خاستگاه زرتشت پیامبر است، مردم این دیار را از نژاد آریا می‌داند و نسبت به اشاعه سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می‌آید، هشدار می‌دهد و خطاب به آذربایجان می‌گوید:

تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو

پور ایرانند و پاک آئین نژاد آریان

اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس

ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ایی

صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

 

 

شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:

 

ین قصیدت را که جوش خون ایرانیت است

گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند

باد خاک پاک ایران جوان مهدامان

 

قصیده‌ها

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟

در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟

 

 

غزلیات

امشب ای ماه! به درد دل من تسکینی آخر ای ماه، تو همدرد منِ مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم که تو از دوری خورشید، چه‌ها می‌بینی

چه دلی ماند و چه دینی؟ که نبردی از راه ای سر زلف، ندانم به چه کفر و دینی

کی بر این کلبهٔ طوفان‌زده سر خواهی زد؟ ای پرستو، که پیام‌آورِ فروردینی

شهریارا! اگر آیین محبت باشد چه حیاتی و چه دنیای بهشت‌آیینی

 

 

مجموعهٔ تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوه‌هایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شده‌است، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکهٔ دوم سیما به نمایش درآمد و از جانب مردم مورد استقبال فراوان قرار گرفت.

.

دسته‌ها
شعرا قرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی

زندگی نامه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی

از جزئیات زندگی شخصی شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی ، آگاهی های دقیق و مستندی در دست نیست ، متاسفانه شاعران و صاحبان تفکر بسیاری هستند که در این زمینه به سرنوشت حافظ دچارند

در واقع شاعر شیرین سخن شیراز در یک عمر طولانی چنان زیست که نه رد پای درستی از خود باقی گذاشت نه سرگذشتی که سایه او باشد، نا ان روشنی که یک اثر هنری را آینه احوال هنرمند میکند در شعر او نیست و از سرگذشت او آنقدر کم در شعرش رسوب کرده که نمیتوان از خلال این اشعار سیمای واقعی او را به درستی طرح کرد

نام او شمس الدین محمد بود که بعد ها به دلیل پیوستگی با قرآن و حفظ این کتاب آسمانی ، حافظ  لقب یافت . در مورد نیاکان او هم ظن و گمان بسیار است ، جد حافظ را شیخ غیاث الدین از اهالی تویسرکان – نزدیک همدان – پنداشته اند . مادرش را از اهالی شهر کازرون دانسته اند که در محله دروازه کارون شیراز مسکن داشته است

سال ولات حافظ به درستی روشن نیست اما  بیشتر حافظ شناسان  تولد او را در حوالی سال ۷۰۶ – ۷۲۷ هجری – محتمل دانسته اند

شهر حافظ

حافظ اهل شیراز است. در همین شهر به دنیا امده ، زندگی کرده و به جهان بینی خود رسیده است .هوای معتدل و محیط زیبای این شهر همواره مورد توجه حافظ بوده است. حافظ با دل و جان به این شهر زیبا دل بسته بود و به همین دلیل حضر را بر سفر ترجیح میداده است

نمیدهد اجازت مرا به سیر و سفر                        نسیم باد مصلا و آب رکناباد

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت           کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را

اساتید حافظ

حافظ نزد قوام الدین عبد الله شیرازی ، استاد مشهور عصر خویش تحصیل کرد و بعضی گفته اند که از محضر میر سید شریف جرجانی ، علامه معروف بهرمنه شده و برخی هم احتمال داده اند که خواجه نزد قاضی عضد الدین عبد الرحمن ایجی شاگردی کرده است

البته هیچ گاه تحت تاثیر قیل و قال مدرسه و جز آن قرار نگرفته است ولی به تحصیلات طولانی و چهل ساله خویش اشاره دارد

نتیجه تحصیل حافظ در این مدت طولانی علم و فنون بسیاری از جمله ، حفظ قرآن با روایات چهارده گانه ، تفسیر قرآن ، حکمت ، منطق و الهیات ، فقه اسلامی ، عرفان و موسیقی است

علم و فضلی که به چهل سال دلم جمع اورد             ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد

 

وفات حافظ

وفات حافظ به گفته محمد گلندام ، جامع دیوان حافظ پس از مرگش اینگونه است

به سال با و صاد و ذال ابجد           به سوی جنت اعلی روان شد

به خاک پاک او چون بر گذشتم       ز روز هجرت میمون احمد

فرید عهد شمس الدین محمد          نگه کردم صفا و نور مرقد

بر اساس این ماده تاریخ وفات حافظ در سال ۷۶۹ – ۷۹۲ هجری – است .

از تاریخ نوشته های جهانگردانی که به ایران و سپس به شیراز آمده و مزار حافظ ار دیده اند چنین بر میاید که و را در محلی به نام مصلی  به خاک سپردند احتمالا حافظ به این محل توجهی خاص داشته ، زیرا بارها از آن یاد کرده است

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت        کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را

نکته دیگری که باید از ان یاد کرد مطلبی است که فصیح خوافی آورده و آن این است که حافظ را در محلی به نام کت  به خاک سپرده اند

 

روزگار حافظ

زندگی حافظ در یکی از پرآشوب ترین دوران تاریخ ایران ، میان ود هجوم عظیم مغول و تاتار سپری شد . امیرانی که در آن زمان بر ایران حکومت میکردند اغلب از نژاد بیگانگان بودند .فرمانروایی این حکام ثباتی نداشت . جنگ های خونین این مدعیان سلطنت میان اعضای سلسله ، میان پدر و پسر ، میان برادران هیچ امید قرار و دوامی در وضع سیاسی و اجتماعی کشور باقی نمی گذاشت

حافظ در چنین فضایی بالیده است . شاید به همین دلیل است که از پس هزارتوی تاریخ ؛ غریوی خاموش بر میدارد و همه عالم را امیدوار میکند

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب         هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

به هر روی  حافظ شاعر غزل سراست اما برش هایی از مسائل اجتماعی در شعر منعکس می نماید. حافظ با دو سلسله که بر فارس و نواحی اطرافش حکومت میکردند معاصر بوده است :  آل اینجو و آل مظفر

از آل اینجو با جلال الدین مسعود شاه و برادر کوچکش شاه شیخ ابواسحاق اینجو روابطی داشته است . اما شخصیتی که حافظ به او علاقه فراوان داشته است . ابو اسحاق اینجو است که در بین حاکمان فارس بسیار فرهنگ دوست و خوش برخورد بوده و با طبع کریم و دستی سخاوتمند مورد ستایش شاعران خاصه حافظ واقع گشته است

و از آل مظفر با امیر مبارزالدین که او را محتسب می خواند ، شاه شجاع ، شاه یحیی و شاه مظفر و شاه زین العابدین معاصر بوده و از میان اینان با شاه شجاع روابطه حسنه و طولانی داشته است

 شعر حافظ

شعر حافظ یک پدیده زیبای هنری است ، میتوان آن را بدون توجه به آفریننده اش خواند و لذت برد. لذت بردن از شعر حافظ در گرو دانستن روایدهای زندگی حافظ نیست ، اما شناخت تاریخ اجتماعی  زمان حافظ و آگاهی از رخدادهای زمانه او راهنمایی کارساز و راه گشای سودمند در فهم بسیاری از سروده های او خواهد بود

شعر حافظ مشحون از ایهام های حساب شده ، ترکیب های جدید و آهنگین است به همین دلیل است که در خانه ایرانیان همواره دیوان حافظ یافت میشود .نقش و رنگ شعر حافظ ویژگی های خاص خود را دارد و به جاست که به نمونه هایی از افکار و زبان افسانه ای او دقت شود

بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر                   که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند                پنهان خورید باده که تکفیر میکنند

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی                     ز سنبل و سمنش ساز و طوق و یاره کنم

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم             فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزیم          من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

سروده های حافظ تاویل پذیر ترین سروده های زبان فارسی است به منشوری چند ضلعی میماند که از هر سوی آن نگاه کنی نوری متفاوت باز میتابد .شعری است که تن به معانی گوناگون میدهد . از همین رو در باره حافظ همواره دیدگاه های گوناگون ، متناقض ، متعارض وجود داشته است

از ویژگی های شعر حافظ این است که در هنریترین صور شعری ، ارزشمندترین معانی اجتماعی و بلندترین مفاهیم انسانی را باز گفته است .شعر حافظ جامع بلندی معنی ، عمق تاثیر و لطافت مضمون  و ظارفت و زیبایی مفردات و کلمات و اعجاز در ترکیب کلام مصنوعیت بی تکلف و ابهام و ایهام است

مشخصات اصلی شعر حافظ

  1. رموز و اصطلاحات خاص
  2. ایهام که بزرگترین هنر حافظ و نمک دائم اشعار اوست
  3. تشبیهات مضمر و غیر مستقیم یا عالی ، که بدیهی ترین هنرهای بیانی حافظ است
  4. لحن عنادی و استهزا آمیز خواجه
  5. گوشنوازی کلمات و موسیقی کلام که از رعایت استادانه تناسب و توافق صوتی حروف و هماهنگی کلمات به وجود امده است
  6. اعجاز در انتخاب و ترکیب کلمات و ایجاد کلام عالی
  7. استفاده از کلمات غیر فصیح و نا مانوس و ثقیل برای خلق کلام فصیح به کمک هماهنکی و موزونی کلام

شعر حافز چون آیینه ای تمام نماست که هرکس که در ان می نگرد پیش از انکه حافظ را ببیند خود را می بیند . این جذابیت سبب شده که قرن ها همه را به سوی خود بکشد . این ویژگی شعری حافظ باعث رویکرد عمومی به دیوان حافظ گشته و تقریبا در تمامی خانه های ایرانی ، صرف نظر از مذهب و سواد در کنار کتاب آسمانی ، دیوان حافظ جای دارد

هنر حافظ

هنر حافظ هنر خاصی است . خیام ، سعدی و جلا الدین را به هم می آمیزد و ادب و درخشانی می آفریند که بی اختیار انسان از خود می پرسد :پس از حافظ دیگر چرا مردم شعر گفته اند ؟

تجلی سه گوینده بزرگ در دیوان ارجمند وی به شکل خاصی مشاهده می شود :  خیام ، سعدی و مولانا

حافظ در افکار فلسفی خود به خیام ، در تصوف به مولانا و در غزل به سعدی میگراید، ولی مایه فکر و هنر در وی  درجه ای

قوی و ذاتی است که همه آنها را به سبک و شیوه خاص خود در آورده است.

حافظ فکر مایوس و مبهم خیام ، روح پرشور و امیدوار جلال الدین محمد ، قریحه طربناک و غنای سعدی را به شکل غیر قابل تحلیلی در هم آمیخته و ادب نو ظهوری آفریده که نا خیام است نه مولانا و نه سعدی، ولی از هر سه عنصر به حد وافر بهره گرفته است

شعر حافظ پر از نکته های زیبا و اموزنده و حکیمانه است . همه خوانندگان صرف نظر از پیشینه ادبی از خواندن غزل های حافظ لذت می برند و به این دلیل مورد پسند همگان قرار گرفته است

درپایان باید گفت گرچه حافظ مبتکر و پیشرو نبوده است همانگونه که بیشتر بزرگان جهان چون شکسپیر ، هوگو و گوته چنین نبوده اند ، اما او توانست قسمت بسیار عمده ای از آرزوهای روح بشری را بیان کند و یک سنت ادبی عظیم را در وجود خود و آثارش متجلی سازد. او از اکثر آثار شاعران گذشته آنچه را که زیبا و ارزشمند و در خور دوام است گرد اورد و با جادوی الفاظ و سخن خود و اندیشه جاودانه اش در امیخت و اشعاری پدید اورد که از همان ابتدا مورد پسند ایرانیان قرار گرفت .

و چند قرنی است که عالم غرب را نیز مفتون ظرافت لفظ و اندیشه خود ساخته است

.

دسته‌ها
شعرا قرن ششم هجری - 485 الی 582 شمسی موسیقیدان

ابوالفتح تاج الدین اصفهانی

تاج اصفهانی معروف به ذواللسانین از دانشمندان و شعرای سده شش هجری و همزمان با سلاطین سلجوقی است .وی از موسیقیدانان عصر خویش بوده و کتابی در علم ایقای – ضرب – تصنیف کرده است

تاج الدین اصفهانی از شعرای ممتاز عصر خود بود و به عربی و فارسی شعر می سرود و در علم و عمل موسیقی مهارت داشت و در نوازندگی استاد زمان خویش بود

 

.

دسته‌ها
ریاضیدان شعرا منجم موسیقیدان

اوحد الدین محمد انوری ایبوردی

انوری در یکی از قراء ایبورد خراسان واقع در دشت خاوران متولد شد و در جوانی در طوس به تحصیل علوم پرداخت و در حکمت ، ریاضی ، نجوم و ادب قویدست شد .در شعر و شاعری استاد مسلم گشت و در موسیقی به تصریح خود مهارت تمام داشت و قطعه زیر که از اشعار اوست مصداق دعوی اوست

گرچه  در بستم در مدح غزل یکبارگی         ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه از هر علم کز اقران من داند کسی        خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هئیت شناسم اندکی        راستی باید بگویم با نصیبی وافرم

در الهی آنچه تصدیقش کند عقل سلیم         گر تو تصدیقش کنی در شرح و بسطش ماهرم

انوری در قصیده و غزل و قطعه استاد بود و اگر چه غزل در این عصر دیگر انگونه که در اصطلاح شاعران و موسیقیدانان پیش از این معمول بود رواج نداشت و بیشتر به صورت مجرد و خالی از وزن غنایی گفته می شد .لیکن از انجا که انوری خود موسیقیدان و دارای احساسی عالی و فکری دقیق بود به نظر می رسد که بعضی از غزلهای او مانند قدیم وزن غنایی داشته باشد و با اینکه شعر انوری به سبب احاطه او بر علوم در بردارنده معانی و اصطلاحات علمیست گاه بسیار ساده و بی پیرایه  و بهزبان عامه است. و اونری با ابداع این روش و پشت پا زدن بر سنت پیشینیان و وارد کردن زبان محاوره در شعر و سادگی و روانی الفاظ دارای سبکی ممتاز است .

انواری علاوه بر غزلسرایی و آشنایی با موسیقی از صدای خوش نیز بهره داشته چنانکه گوید :

غزلکهای خود همی خوانم         در نهاوند و راهوی و عراق

اونوری در دستگاه سلطان سنجر مکنت و ثروت فراوان یافت و از جمله شعرای بزرگ ایران به شمار میرود

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن پنجم هجری - 388 الی 485 شمسی موسیقیدان

عثمان مختاری غزنوی

عثمان مختاری از شاعران توانا و ادیبان و دانشمندان اوخر سده پنجم هجری است . مداح غزنویان و سلاجقه کرمان و دیگر پادشاهان و بزرگان معاصر خود بود . سنایی در قصیده ای او را مدح گفته و امیر سخن خوانده و وی را به آوردن معانی نو و بکر ستوده است .

 این شاعر در انواع شعر دست داشته و در قصیده سرایی استاد و در ایراد مضامین نو و کلام فصیح زبانزد معاصران خود بوده است

 

.

دسته‌ها
شعرا موسیقیدان

ابوجعفر حکیم بن احوص سغدی سمرقندی

سغدی را اول گوینده شعر پارسی می دانند و گویند این بیت از اشعار اوی است

آهوی وحشی در دشت چگونه دوذا           او ندارد یار بی یار چگونه بوذا

او علاوه بر شاعری ، موسیقیدان نیز بوده است وی را مخترع  شه رود که نوعی ساز بوده است میدانند . گویند پس از او دیگر کسی نتوانست آن را بنوازد وی همچنین کتابی در شرح واژه های پارسی داشته که کهنترین کتاب در این فن بوده است

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن یک هجری - 1 الی 97 شمسی - موسیقیدان

زندگی نامه یونس کاتب

یونس بن سلیمان بن کاتب شهریان ملقب به ابوسلیمان از نسل هرمز از نوابغ موسیقیدانان عصر خود بود و علاوه بر موسیقی در شعر مقام استادی داشت و در عصر بنی امیه در دیوان مدینه کاتب و نویسنده بود . گاهی هم به کار بازرگانی میپرداخت . یونس ، موسیقی را نزد اساتید فن مانند ابن سریج و ابن محرز و معبد و دیگر موسیقیدانان آن عهد فرا گرفت و شاگرد درجه اول معبد بود

نوشته اند اولین کتاب موسیقی را بعد از اسلام یونس تالیف کرد و کتاب مورد اعتماد و استشهاد اهل فن بود . ابن ندیم صاحب کتاب الفهرست مینویسد : یونس کاتب کتب مشهوری راجع به موسیقی و موسیقیدانان تالیف کرده و از آنجمله سه کتاب است :

مجرد یونس

القیان

النغم

ولید بن یزید از خلفای اموی که خود از موسیقیدانان بود و در این فن ابتکاراتی از خود داشت بنا به سابقه ای که از صدای یونس داشت او را به دربار خویش دعوت کرد و او را در سلک مغنیان و ندیمان و مقربان درگاه خویش قرار داد

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن دوازده هجری - 1067 الی 1164 شمسی

زندگی نامه سلیم تهرانی

محمد قلی بیگ از شاعران نازک خیال تهران بود . او نیز مانند سایر شعرای ایران در زمان شاهجهان به هندوستان رفت و مقام و مرتبتی بلند یافت . بیشتر اشعارش به سبک هندی ساخته شده و بسیار ظریف و دلنشین است

در سرودن اقسام شعر و آوردن مضامین بکر و تازه دستی داشته است .

میرزا محمد طاهر نصر آبادی مینویسد :

غرض که روانه هند در خدمت اسلام خان وزیر اعظم قرب بهمر سانیده در مدح او شعر بسیار گفته اگر چه شهرتی در اخذ معنی مردم دارد اما معانی غریب و لطیف هم زاده طبع خود دارد

سلیم در سال ۱۰۲۶ – ۱۰۵۷ هجری – در هند بدرود جهان گفت

رشکم ز گفتگوی تو خاموش می کند           نامت نمبرم که دلم گوش میکند

با چشم تر به یاد تو رفتیم زین جهان          چون طفل خردسالی که گریان به خواب رفت

به گوشه ای بنشین و ز نفس ایمن شو       ز سگ خلاص نگردید تا گدا ننشست

به صورتی که توئی کمتر آفریده خدا          ترا کشیدم و دست از قلم کشیده خدا

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی

زندگی نامه خواری تبریزی

خواری از شاگردان لسان شیرازی است . شاعری نازک خیال و شیرین بیان و خط نستعلیق را بسیار نیکو مینوشت

با اینکه مردی رند و عیار و بی باک بود ولی استادش را از جان و دل دوست میداشت و غزلیلت او را بر اشعار اهلی و فغانی شیرازی و دیگر شعرای معاصر ترجیح می نهاد

گویا اصالتش از هرات بوده و چون از آغاز جوانی در تبریز میزیسته است مردم او را تبریزی می شناختند

خواری در شیوه غزلسرائی مهارتی کامل داشت و از تمام دقایق شعر آگاه بود . غزلش در میان غزلسرایان آذربایجان دست به دست میگشته است

وفاتش به سال ۹۴۵ – ۹۷۴ هجری – در تبریز اتفاق افتاده ولی از محل قبرش معلوم نیست

 از سرمستی خوش آنساعت که چون یادم کنی         بی خود آئی و ز بند محنت آزادم کنی

بخت آ«م کو که خواب آلوده بر خیزی شبی            ناله ام نشناسی و گوشی به فریادم کنی

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن ششم هجری - 485 الی 582 شمسی قرن هفتم هجری 582 الی 679 شمسی

زندگی نامه زکی مراغه ایی

لطف الدین از شاعران او استادان نامدار سده ششم هجریست که در فضل و ادب و فنون شعر از بزرگان زمان خود به شمار میرفت

در لباب  الالباب گوید :

لطیف الدین زکی مراغه ایی لطیف جاهن و افضل گیهان اصل او از مراغه بود اما مولد و منشاء او در کاشغر اتفاق افتاد . از آن سبب ترکان ترکان تنگ چشم معانی که از خدر فکر او بیرون آمدند ، بجمال دلبری و کمال جان فزائی بودند

در مراتب فضل و کمال وا همیب بس که ابوالفرج رونی این قطعه را یروده بدو فرستاد :

 سلطان نظم و نثر ، زکی آنکه در جهان          داد سخن بداد به معیار شعر خویش

در دیده افضل خار و خسک نهاد                   از گلبن ضمیر وز گلزلر شعر خویش

در فضل و در لطافت حقا که در جهان             نی مثل خویش دارد ونی یار شعر خویش

چون دیده ام هزار معانی بکر او                   بیزار شاعری شدم از عار شعر خویش

وفات زکی در سال ۵۸۹ – ۶۰۷ هجری – ذکر کرده اند

تا گردد ماه عارضش از خط نشان نشست            گوئی که گرد غالیه بر ارغوان نشست

یا بر کران چشمه خور سایه اوفتاد                    یا در میان شعله آتش دخان نشست

 

.