شعراقرن سیزده هجری - 1164 الی 1261 شمسیمعاصر
زندگی نامه محمدهاشم میرزا
محمدهاشم میرزا ملقب به شیخالرئیس و متخلص به افسر، پسر نورالله میرزای جناب و نوه فتحعلىشاه قاجار در 14 دی ماه ۱۲۵۸ – ۲۱ محرم ۱۲۹۷ هجری – در سبزوار دیده به جهان گشود
اَفْسَر : ادیب، شاعر، روحانى و از رجال سیاسى سرشناس عهد قاجار و پهلوی بود . او در زادگاه خود، سبزوار، به کسب دانشهای مقدماتى منطق، معانى و بیان، بدیع و ریاضیات پرداخت. بخشى از مقدمات علم را نزد پدرش که دیپلمه دارالفنون، و آشنا به زبان فرانسه و فن تلگراف بود، فرا گرفت. منطق و کلام را در محضر حاج میرزاحسن حکیم، شاگرد و داماد حاجى ملاهادی سبزواری، ریاضى و فلسفه را در خدمت محمداسماعیل افتخار الحکما، و فقه و اصول را نزد حاجى میرزا حسین مجتهد سبزواری آموخت. نیای مادریش محمدهاشم، متخلص به جناب، از جمله شاگردان حاجى ملاهادی سبزواری به شمار مىرفت
محمدهاشم افسر از پیشگامان مبارزه با استبداد قاجار بود و به همین سبب در ۱۲۸۱ از سبزوار به مشهد تبعید شد و پس از ۴ ماه از این شهر رخت به نیشابور کشید. افسر چندی در زمره آزادیخواهانفرقهدمکرات بود
در ۱۲۸۹ به دنبال واقعه به توپ بستن مجلس به امر محمدعلىشاه افسر از سوی مردم سبزوار به نمایندگى دوره دوم مجلس شورای ملى برگزیده شد و در ۱۲۹۳ در دوره سوم از نیشابور، و در دوره چهارم از طرف مردم مشهد، و از دوره پنجم تا نهم از سبزوار به مجلس شورا راه یافت
او در ادوار نمایندگى غالباً نیابت ریاست مجلس را داشت پس از کودتای ۱۲۹۹ و تشکیل کابینه سید ضیاء طباطبایى، شاهزاده افسر یکى از دشمنان سرسخت این کابینه در مجلس شورا بود در مجلس پنجم که پیشنهاد انقراض سلطنت قاجاریه مطرح شد، افسر یکى از امضاکنندگان ماده واحدهای بود که با تصویب آن سلطنت قاجاریه بر افتاد.
از پى انقراض حکومت قاجار و تصمیم بر تشکیل مجلس مؤسسان افسر از طرف مردم سبزوار به نمایندگى این مجلس برگزیده شد . افسر پس از مرگ ابوالحسن میرزا شیخالرئیس قاجار متخلص به « حیرت » ، شاعر و خطیب نامور آن روزگار، لقب شیخالرئیس گرفت . او از همان اوایل کار با عبدالحسینخان نردینى که بعدها به تیمورتاش معروف شد، طرح دوستى ریخت. وقتى عبدالحسین خان از سفر روسیه برگشت و در جوین از سوی پدر حکومت یافت، افسر مصاحب او شد و ضمناً به او فارسى و ادبیات آموخت. همین آشنایى موجب دلبستگى و شیفتگى خان جوین به زبان و ادب فارسى، و کلاً به عوالم ذوقى گردید. پس از آنکه هر دو آنان با خانواده نیرالدوله، والى خراسان، وصلت کردند،پایههای دوستیشان محکمتر شد. هر دو بهاتفاق نیرالدوله به خراسان رفتند و تیمورتاش رئیس قشون، و افسر رئیس فرهنگ و اوقاف آن ولایت شد. پس از چندی که انتخابات مجلس شروع شد، عبدالحسینخان و افسر مشاغل خود را رها کردند و به عنوان نماینده راهى مجلس
افسر از آغاز جوانى به سرودن شعر رغبت داشت و بر سبیل تفنن اشعاری مىسرود. از میان انواع شعر به اشعار کوتاه، یعنى رباعى و قطعه بیشتر گرایش نشان مىداد و به قول قاسم غنى « نفس طولانى برای غزل و قصیده نداشت. با این حال، در میان اشعار او شماری غزل هم دیده مىشود. محمدتقى بهار، مقام وی را در قطعهسرایى پس از ابن یمین فریومدی دانسته است
اشعار افسر عموماً روان، استوار و خالى از تکلف و پیچیدگى است. کاملاً روشن است که وی به پختگى و استحکام شعر به مراتب بیش از زیبایى ظاهری و صنایع لفظى اهمیت مىداده است. بجز اندک مضامین عاشقانه که در غزلیات نسبتاً محدود او به چشم مىخورد، درونمایههای شعری وی بیشتر مسائل اخلاقى، اجتماعى، فرهنگى، میهنى و زندگى مردم است. کسب اخلاق پسندیده، دانشآموزی، تعلیم و تربیت، انتخاب دوست نیکو خصال، رعایت بهداشت، لزوم آشنا کردن مردم با زندگى نوین، احتراز از بیکاری، نکوهش نفاق در خانواده، ذم بددهنى و دورویى، قمار و چیزهایى از این دست عمده مضامین شعرهای او را تشکیل مىدهند . نکتهای که در اشعار افسر تا اندازهای جلبنظر مىکند، تلاش او برای خلق مضامین نو و اختراع اوزان غیرمبتذل است
افسر از نخستین اعضای مؤثر « انجمن ادبى ایران » بود که در ۱۲۹۴ یا به گفتهای در ۱۲۹۹ش به همت وحید دستگردی در تهران دائر شد. وی سالها عهدهدار ریاست و اداره این انجمن بود، و حتى پس از مدتى محل تشکیل جلسات هفتگى آنرا به خانه خویش منتقل کرد و تا زنده بود، نشستهای آن انجمن در منزل او برگذار مىشد
افسر در شاعری پیرو سبک خاصى نبود. شعر را نیک مىشناخت و در نقد سرودههای دیگران مهارت و تبحر کامل داشت و به گونههای مختلف، از جمله طرح موضوع برای مسابقه در میان شاعران موجب تشویق آنان مىشد. کلیات اشعار افسر که حدود ۴ هزار بیت شامل سرود، قطعه، رباعى، غزل، یک مثنوی کوتاه و دو تضمین از دو غزل سعدی است، با مقدمهای به کوشش عبدالرحمان پارسا در ۱۳۲۱ منتشر شد. حدود ۴۰ سال بعد پارسا این دیوان را مجدداً به چاپ رساند. به علاوه، بخشى از اشعار وی به نام پندنامه افسر در ۱۳۱۲ در شیراز به چاپ رسیده است. البته بسیاری از اشعار این شاعر در زمان حیات خود او در مجلات و نشریات آن دوره منتشر شده است. پارهای از سرودههای او را نیز مستشرقان به زبانهای خارجى ترجمه و منتشر کردهاند.
معاصران افسر عموماً او را به اخلاق نیک، طینت پاک، فروتنى، خوش خلقى و نیک محضری، ظرافت طبع، شعرشناسى و تبحر در زبان و ادب فارسى ستودهاند. قزوینى افسر را « مردی با فضل و کتاب دوست و مشوق اهل ادب » خوانده است
پارسا مىنویسد: « استاد افسر یکى از مردان نیکخواه و برجسته عصر به شمار مىرود و گذشته از خدمتهای علمى و ادبى و اجتماعى که بدین کشور نموده است، خود طبعى توانا و ذوقى سرشار داشت… »
بهار در پاسخ به قطعهای از افسر، تعریضى گزنده به تسلیم وی در برابر رضاشاه و همرأیى و یاری با وی اما در مستزادی شعر او را « محکم و یکنواخت » مىخواند و مىافزاید که او غیر از قطعه کمتر شعر مىساخت. بهار در وصف قطعههای افسر مىسراید: « قطعههای افسر از روی یقین – هست طرز قطعه ابن یمین – لیک محدود است این ».
همو در جایى دیگر افسر را « مردی ظریف و بذلهگو » معرفى مىکند
. دهخدا در امثال و حکم بیتها و قطعههایى حکمى و پندآمیز از افسر آورده است.
به طور کلى سرودههای افسر بیشتر از مقوله نظم است تا شعر به معنای اخص. آنچه از آن به « جوهره شعری » تعبیر مىشود، در دیوان وی کمتر به چشم مىخورد. به نظر مىرسد هدف افسر در این سرودهها بیشتر بیان پارهای از واقعیات زندگى، نکات اخلاقى و پند و اندرزهای پراکنده بوده تا شعر حقیقى به عنوان آفرینشى هنری. از سوی دیگر، چنین به نظر مىرسد که نفوذ و موقعیت سیاسى – اجتماعى او در قبول وی به عنوان شخصیتى ادیب و شاعر، بىتأثیر نبوده است.
شیخالرئیس افسر که در واپسین سالهای عمر به بیماری قند مبتلا شده بود، در ۱۸ شهریور ۱۳۱۹ در ۶۲ سالگى بر اثر سکته قلبى درگذشت و در کنار امامزاده عبدالله، در ری، به خاک سپرده شد. شاعران و نویسندگانى چند در بزرگداشت و سوک افسر شعرهایى سرودند و مقالاتى پرداختند که در دیوان او گرد آمده است
هیچ کس از قمار طرف نبست زانکه برد قمار باختن است
هر که زین کار بهره برد بباخت هر که زین دام دانه جسن نرست
هرد خوش خوی را کند بد خوی با حریفان پست چون پیوست
تهمت و نا سزا و دروغ و قسم از دو سر رایج است در هر دست
بهر یک بستنی بگاه قمار ای بسا عهد دوستی که شکست
.