شعراقرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی
زندگی نامه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی
از جزئیات زندگی شخصی شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی ، آگاهی های دقیق و مستندی در دست نیست ، متاسفانه شاعران و صاحبان تفکر بسیاری هستند که در این زمینه به سرنوشت حافظ دچارند
در واقع شاعر شیرین سخن شیراز در یک عمر طولانی چنان زیست که نه رد پای درستی از خود باقی گذاشت نه سرگذشتی که سایه او باشد، نا ان روشنی که یک اثر هنری را آینه احوال هنرمند میکند در شعر او نیست و از سرگذشت او آنقدر کم در شعرش رسوب کرده که نمیتوان از خلال این اشعار سیمای واقعی او را به درستی طرح کرد
نام او شمس الدین محمد بود که بعد ها به دلیل پیوستگی با قرآن و حفظ این کتاب آسمانی ، حافظ لقب یافت . در مورد نیاکان او هم ظن و گمان بسیار است ، جد حافظ را شیخ غیاث الدین از اهالی تویسرکان – نزدیک همدان – پنداشته اند . مادرش را از اهالی شهر کازرون دانسته اند که در محله دروازه کارون شیراز مسکن داشته است
سال ولات حافظ به درستی روشن نیست اما بیشتر حافظ شناسان تولد او را در حوالی سال ۷۰۶ – ۷۲۷ هجری – محتمل دانسته اند
شهر حافظ
حافظ اهل شیراز است. در همین شهر به دنیا امده ، زندگی کرده و به جهان بینی خود رسیده است .هوای معتدل و محیط زیبای این شهر همواره مورد توجه حافظ بوده است. حافظ با دل و جان به این شهر زیبا دل بسته بود و به همین دلیل حضر را بر سفر ترجیح میداده است
نمیدهد اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکناباد
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را
اساتید حافظ
حافظ نزد قوام الدین عبد الله شیرازی ، استاد مشهور عصر خویش تحصیل کرد و بعضی گفته اند که از محضر میر سید شریف جرجانی ، علامه معروف بهرمنه شده و برخی هم احتمال داده اند که خواجه نزد قاضی عضد الدین عبد الرحمن ایجی شاگردی کرده است
البته هیچ گاه تحت تاثیر قیل و قال مدرسه و جز آن قرار نگرفته است ولی به تحصیلات طولانی و چهل ساله خویش اشاره دارد
نتیجه تحصیل حافظ در این مدت طولانی علم و فنون بسیاری از جمله ، حفظ قرآن با روایات چهارده گانه ، تفسیر قرآن ، حکمت ، منطق و الهیات ، فقه اسلامی ، عرفان و موسیقی است
علم و فضلی که به چهل سال دلم جمع اورد ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
وفات حافظ
وفات حافظ به گفته محمد گلندام ، جامع دیوان حافظ پس از مرگش اینگونه است
به سال با و صاد و ذال ابجد به سوی جنت اعلی روان شد
به خاک پاک او چون بر گذشتم ز روز هجرت میمون احمد
فرید عهد شمس الدین محمد نگه کردم صفا و نور مرقد
بر اساس این ماده تاریخ وفات حافظ در سال ۷۶۹ – ۷۹۲ هجری – است .
از تاریخ نوشته های جهانگردانی که به ایران و سپس به شیراز آمده و مزار حافظ ار دیده اند چنین بر میاید که و را در محلی به نام مصلی به خاک سپردند احتمالا حافظ به این محل توجهی خاص داشته ، زیرا بارها از آن یاد کرده است
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را
نکته دیگری که باید از ان یاد کرد مطلبی است که فصیح خوافی آورده و آن این است که حافظ را در محلی به نام کت به خاک سپرده اند
روزگار حافظ
زندگی حافظ در یکی از پرآشوب ترین دوران تاریخ ایران ، میان ود هجوم عظیم مغول و تاتار سپری شد . امیرانی که در آن زمان بر ایران حکومت میکردند اغلب از نژاد بیگانگان بودند .فرمانروایی این حکام ثباتی نداشت . جنگ های خونین این مدعیان سلطنت میان اعضای سلسله ، میان پدر و پسر ، میان برادران هیچ امید قرار و دوامی در وضع سیاسی و اجتماعی کشور باقی نمی گذاشت
حافظ در چنین فضایی بالیده است . شاید به همین دلیل است که از پس هزارتوی تاریخ ؛ غریوی خاموش بر میدارد و همه عالم را امیدوار میکند
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
به هر روی حافظ شاعر غزل سراست اما برش هایی از مسائل اجتماعی در شعر منعکس می نماید. حافظ با دو سلسله که بر فارس و نواحی اطرافش حکومت میکردند معاصر بوده است : آل اینجو و آل مظفر
از آل اینجو با جلال الدین مسعود شاه و برادر کوچکش شاه شیخ ابواسحاق اینجو روابطی داشته است . اما شخصیتی که حافظ به او علاقه فراوان داشته است . ابو اسحاق اینجو است که در بین حاکمان فارس بسیار فرهنگ دوست و خوش برخورد بوده و با طبع کریم و دستی سخاوتمند مورد ستایش شاعران خاصه حافظ واقع گشته است
و از آل مظفر با امیر مبارزالدین که او را محتسب می خواند ، شاه شجاع ، شاه یحیی و شاه مظفر و شاه زین العابدین معاصر بوده و از میان اینان با شاه شجاع روابطه حسنه و طولانی داشته است
شعر حافظ
شعر حافظ یک پدیده زیبای هنری است ، میتوان آن را بدون توجه به آفریننده اش خواند و لذت برد. لذت بردن از شعر حافظ در گرو دانستن روایدهای زندگی حافظ نیست ، اما شناخت تاریخ اجتماعی زمان حافظ و آگاهی از رخدادهای زمانه او راهنمایی کارساز و راه گشای سودمند در فهم بسیاری از سروده های او خواهد بود
شعر حافظ مشحون از ایهام های حساب شده ، ترکیب های جدید و آهنگین است به همین دلیل است که در خانه ایرانیان همواره دیوان حافظ یافت میشود .نقش و رنگ شعر حافظ ویژگی های خاص خود را دارد و به جاست که به نمونه هایی از افکار و زبان افسانه ای او دقت شود
بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنند پنهان خورید باده که تکفیر میکنند
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی ز سنبل و سمنش ساز و طوق و یاره کنم
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزیم من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
سروده های حافظ تاویل پذیر ترین سروده های زبان فارسی است به منشوری چند ضلعی میماند که از هر سوی آن نگاه کنی نوری متفاوت باز میتابد .شعری است که تن به معانی گوناگون میدهد . از همین رو در باره حافظ همواره دیدگاه های گوناگون ، متناقض ، متعارض وجود داشته است
از ویژگی های شعر حافظ این است که در هنریترین صور شعری ، ارزشمندترین معانی اجتماعی و بلندترین مفاهیم انسانی را باز گفته است .شعر حافظ جامع بلندی معنی ، عمق تاثیر و لطافت مضمون و ظارفت و زیبایی مفردات و کلمات و اعجاز در ترکیب کلام مصنوعیت بی تکلف و ابهام و ایهام است
مشخصات اصلی شعر حافظ
- رموز و اصطلاحات خاص
- ایهام که بزرگترین هنر حافظ و نمک دائم اشعار اوست
- تشبیهات مضمر و غیر مستقیم یا عالی ، که بدیهی ترین هنرهای بیانی حافظ است
- لحن عنادی و استهزا آمیز خواجه
- گوشنوازی کلمات و موسیقی کلام که از رعایت استادانه تناسب و توافق صوتی حروف و هماهنگی کلمات به وجود امده است
- اعجاز در انتخاب و ترکیب کلمات و ایجاد کلام عالی
- استفاده از کلمات غیر فصیح و نا مانوس و ثقیل برای خلق کلام فصیح به کمک هماهنکی و موزونی کلام
شعر حافز چون آیینه ای تمام نماست که هرکس که در ان می نگرد پیش از انکه حافظ را ببیند خود را می بیند . این جذابیت سبب شده که قرن ها همه را به سوی خود بکشد . این ویژگی شعری حافظ باعث رویکرد عمومی به دیوان حافظ گشته و تقریبا در تمامی خانه های ایرانی ، صرف نظر از مذهب و سواد در کنار کتاب آسمانی ، دیوان حافظ جای دارد
هنر حافظ
هنر حافظ هنر خاصی است . خیام ، سعدی و جلا الدین را به هم می آمیزد و ادب و درخشانی می آفریند که بی اختیار انسان از خود می پرسد :پس از حافظ دیگر چرا مردم شعر گفته اند ؟
تجلی سه گوینده بزرگ در دیوان ارجمند وی به شکل خاصی مشاهده می شود : خیام ، سعدی و مولانا
حافظ در افکار فلسفی خود به خیام ، در تصوف به مولانا و در غزل به سعدی میگراید، ولی مایه فکر و هنر در وی درجه ای
قوی و ذاتی است که همه آنها را به سبک و شیوه خاص خود در آورده است.
حافظ فکر مایوس و مبهم خیام ، روح پرشور و امیدوار جلال الدین محمد ، قریحه طربناک و غنای سعدی را به شکل غیر قابل تحلیلی در هم آمیخته و ادب نو ظهوری آفریده که نا خیام است نه مولانا و نه سعدی، ولی از هر سه عنصر به حد وافر بهره گرفته است
شعر حافظ پر از نکته های زیبا و اموزنده و حکیمانه است . همه خوانندگان صرف نظر از پیشینه ادبی از خواندن غزل های حافظ لذت می برند و به این دلیل مورد پسند همگان قرار گرفته است
درپایان باید گفت گرچه حافظ مبتکر و پیشرو نبوده است همانگونه که بیشتر بزرگان جهان چون شکسپیر ، هوگو و گوته چنین نبوده اند ، اما او توانست قسمت بسیار عمده ای از آرزوهای روح بشری را بیان کند و یک سنت ادبی عظیم را در وجود خود و آثارش متجلی سازد. او از اکثر آثار شاعران گذشته آنچه را که زیبا و ارزشمند و در خور دوام است گرد اورد و با جادوی الفاظ و سخن خود و اندیشه جاودانه اش در امیخت و اشعاری پدید اورد که از همان ابتدا مورد پسند ایرانیان قرار گرفت .
و چند قرنی است که عالم غرب را نیز مفتون ظرافت لفظ و اندیشه خود ساخته است
.