شعرامعاصر

زندگی نامه رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز متولد شد و در نیمه شب شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ دار فانی را ودا گفت.او یکی از شاعران نامدار ادب فارسی و یکی از مفاخر ارزشمند خطه آذربایجان می باشد که در زمینه شعر و ادب همچنان می درخشد و از شاعران کم نظیر در این عرصه میباشد.

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.

در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.

 

 

مادر پروین
مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

پدر پروین
یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین (چاپخانه) را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود. اعتصام الملک مدیر مجله بنام (بهار) بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در ۱۲۵۳ – ۱۲۹۱ هـجری – در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جز کتاب های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثوره الهند یا المراه الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراه) قاسم امین مصری بود به سال ۱۲۷۹ – ۱۳۱۸ هـجری – انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از ۱۷ جلد کتاب در بهار ۱۳۲۸۱۲۸۹  هـجری – مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار ۲۴ شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی ، ادبی ، اخلاقی ، تاریخی ، اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.
اولین معلم او (پروین) در دوره ای که آموزش دختران امری باطل و مردود شمرده می شد همانا پدر گرامیش بود که خود جزو دانشمندان و سخندانان و از مترجمان بنام ایران بود. بنابراین ادبیات فارسی و عربی را با مهارت هر چه تمام در نزد پدر آموخت.
به ندرت در جرگه سایر اطفال وارد می شد. غالباً تنها بسر می برد اندیشه های بزرگ در سر می پروراند. در مجلس درس همیشه از سایرین پیشتاز بود. استعداد و قریحه لبریز او بزودی و هنگامی که بیش از هفت سال سن نداشت بروز کرد و در این زمان به سرودن اشعار مختلف پرداخت.
در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی، ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمایی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.
گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاش ها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بی اندوزد.
هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر ( ای مرغک ) او در ۱۲ سالگی سروده شده است:

 

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه         تا کی حرکات کودکانه؟
رام تو نمی شود زمانه              مندیش که دام هست یا نه
شو روز به فکر آب و دانه        پرواز کن و پریدن آموز
در باغ و چمن چمیدن آموز       رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز
بر مردم چشم ، دیدن آموز        هنگام شب آرمیدن آموز

با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش (کتاب) است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.
شعر (گوهر و سنگ ) را نیز در ۱۲ سالگی سروده است.
شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین ، درتیر ماه ۱۳۰۳ شمسی برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی در سن ۱۸ سالگی ، دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که ۲ سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد.
در خرداد ۱۳۰۳ ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او خطابه ای با عنوان” زن و تاریخ” ایراد کرد. در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد.
پروین در قسمتهای از اعلامیه (زن و تاریخ) گفته است:
داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است ، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیذ نماید.
و درباره راه چاره اش گفته است :
پیداست برای مرمت خرابی های گذشته ، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده ، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه آمریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.
پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود.
پروین پدرش را در کلیه سفرهای داخلی و خارجی اش همراهی می کرد و بر تجارت و آگاهی های خود بسی می افزود. او اشعار زیادی سروده و آثار گرانقدری از خود به جای گذاشته که می توان او را یکی از ستاره های درخشان آسمان ادب ایران دانست. اگر تعداد زن های مطرح و مشهور ایران را در پیش چشم خود مجسم کنیم آنوقت پی به عظمت و والایی این شخصیت محجوب و پاکدامن می بریم . او در تمام سرودهای خود راه تاریک زندگی را با پند و اندرز روشن می کرد. اشعار وی بیشتر در مورد مسایل اجتماعی و ظلم و بیداد شاهان و فقر عمومی می باشد.

ازدواج پروین
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
پروین پس از جدایی برای مدتی کوتاه سیمای متین و موقر خویش را با غباری از گرفتگی پوشاند. اما این تغییر را فقط اطرافیان پروین که همواره با او بودند می توانستند درک کنند.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. درباره دوره زناشویی خود فقط سه بیت ذیل را گفته است:

ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟        جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟
ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو       جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟
رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت     غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پروین در این مدت به سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد.
پروین یک قسمت از اشعار خود را که مطبوع طبع وقار وی نبود، چند سال پیش از مرگ خود سوزاند و بعضی از اشعار وی نیز پیش از آنکه به صورت دیوانی منتشر شود، در مجله «بهار» که به قلم پدر ادیبش ، مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد.
در سال ۱۳۱۴ دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پس از چاپ دیوانش وزارت فرهنگ نیز از او تقدیر کرد.
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
ملک الشعرای بهار در چارچوب اول دیوان پروین اعتصامی، دیباچهای دارد که قسمتی از آن ذیلاً نقل می شود:
«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی، آمیخته به سبکی مستقل آن دو، یکی شیوه شعرای خراسانی، خاصه استاد ناصر خسرو و دیگری شیوه شعرای عراق و فارس بخصوص شیخ مصلح الدین سعدی است و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاست و این جمله با سبک مستقلی که خاص عصر امروز و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جویی است ترکیب یافته و شیوه بدیعی را بوجود آورده است. قصائد این دیوان، عطر و بوی قصاید ناصر خسرو را دارد و در ضمن آنها ابیاتی که زبان شیرین سعدی و حافظ را فریاد میآورد بسیار است، و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مکارم اخلاق و تعریف حقیقت دنیا از نظر فیلسوف و عارف و تسلیت خاطر بیچارگان و ستمدیدگان و مفاد (قل متاع الدنیا قلیل) و (نجی المخفون) دل خونین مردم دانا را سراسر تسلیتی است، در همان حال راه سعادت و شارع حیات و ضرورت دانش و کوشش را نیز به طرزی دلپسند بیان میکند و میگوید که در دریای شوریده زندگی با کشتی علم و عزم راهنورد باید بود و در فضای امید و آرزو با پر و بال هنر پرواز باید کرد. علم سرمایه هستی است نه گنج زر و مال، روح باید که از این راه توانا گردد… »
پروین اعتصامی به تمام شرایط شاعری عمل کرده است، اگر احیانا ً به قول نظامی عروضی، دوازده هزار بیت شعر از اساتید را حفظ نداشته باشد، باز به قدریکه وی را بتوان با کلمات و اصطلاحات و امثال متقدمین تا آن درجهای که ضرورت دارد آشنا خواند، آشناست.
هر گاه تنها غزل «سفر اشک» از این شاعره شیرین زبان باقیمانده بود، کافی بود که وی را در بارگاه شعر و ادبیات حقیقی جایگاهی عالی و ارجمند بخشد، تا رسد به «لطف حق»، «کعبه دل»، «گوهر اشک»، «روح آزاد»، «دیده و دل»، «دریای نور»، «گوهر و سنگ»، «حدیث مهر»، «ذره»، «جولای خدای»، «نغمه صبح»، و سایر قطعات باقیمانده که هر یک برهان آشکار بلاغت و سخندانی است.
هنر شاعره بزرگ ما این است که توانسته است این معنای بزرگ را در همه جا در گفتار خود به شکلی جاذب و اسلوبی لطیف بپروراند و حقیقت عشق را مانند میوه پاک و منزهی که از الیاف خشن و شاخ و برگ بیهوده و مسموم جدا ساخته باشند، با صفای اثیر و درخشندگی نور و چاشنی روح بر سر بازار سخن رواج دهد.
پدر پروین یک جلد از آن را همراه نامه ای به علامه قزوینی به پاریس فرستادند ایشان پس از مطالعه دیوان، نامه ای نوشتند که شرح مختصری از آن در متن ذیل آمده است:
آقای عزیز و محترم و معظم ـ مرقومه کریمه، مورخه ۲۴ آبان با یک جلد دیوان خانم پروین اعتصامی، چندی قبل زیارت گردید و با کمال لذت و تمتع، قسمت عمده این دیوان و مخصوصا قصاید آن را مطالعه کردم، و هر چه بیشتر می رفتم و بیشتر می خواندم، استعجاب من به تعجب مبدل می شد که چگونه امروزه در این قحط الرجال فضل و ادب، یک چنین «ملکه النساء الشواعر» در ایران ظهور کرده و به سرودن اشعاری در درجه اول از فصاحت و سلاست و متانت که لفظا و معنا و مضمونا و فکرا با بهترین قصاید اساتید و مخصوصا ناصر خسرو (که گویا بیشتر شیوه او، مطمح نظر خانم بوده) دم برابری می زند، و موفق گشته است!
مثلا این قصیده :

یکی پرسیداز سقراط کز مردن چه خواندستی         بگفت ای بی خبر،مرگ ازچه نامی زندگانی را
اگر زیـن خاکدان پست، روزی بر پری بینی          که گردونها و گیتی هاست، ملک آن جهانی را
چراغ روشن جان را، مکن درحصن تن پنهان       مپـیچ اندر میان خرقه، این یاقـوت کانـی را

به راستی جای بسی تحسین و تمجید است که خانم جوانی از خانم های ایران با اوضاع و کیفیات حاضر، به ساختن اشعاری بدین پایه از استحکام الفاظ و صحت آن نحوا و صرفا و لغه و املا و فصاحت عدیم النظیر و خلو آن از جمیع عیوب فنی، موفق شده است.»

پروین پس از درگذشت پدر، این ابیات را در سوک وی سروده است:

 

پدر،آن تیشه که برخاک تو زد دست اجل        یوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـد
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی          از نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بود
آنکه در زیر زمین، داد سر و سامانـت          به سر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی        بی تو اشک و غم حسرت، همه مهمان منند
صـفحه روی ز انـظار، نـهان میدار             دهر بسیار چو من سر به گریبـان دیده است
عضو جمعیت حق گشتـی و دیگر نخوری        گل و ریحان کدامین چـمنت بـنمودند؟
مـن که قدر گـهر پاک تـو میدانستم                من که آب تو ز سر چشـمه دل میـدادم
من یکی مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتاد       گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
تیشهای بود که شد باعث ویرانـی من            مرگ، گرگ توشد، ای یوسف کنعانی من
خاک، زندان توگشت، ای مه زندانی من         چو تو را برد، بخندید به نادانـی من
کاش میخورد غم بی سر و سامانی من         آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
بی تو در ظلمتم ای دیده نورانی مـن            قدمـی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
تا نخوانند در این صفحه، پریشانی من          چه تفاوت کندش سر به گریبانی من ؟
غم تنهایی و مهجوری و حیرانـی من            که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من             آب و رنگت چه شد، ای لاله نغمانی من؟
که دگر گوش ندادی به توا خوانی من؟          ای عجب تعد تو با کیست نگهبانی من؟

دعوت دربار و مدال درجه سه
معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طی برگزاری مراسمی خاص ، مورد ستایش و احترام قرار می دهد . در چنین مراسمی وزیر یا مقامی بالاتر ، مدالی را که نشانه سپاس ، احترام و قدردانی دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است ، به او اهدا می کند ، وزارت فرهنگ در سال ۱۳۱۵ مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد.
گفته شده که حتی پیشنهاد رضا خان را که از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذیرفت ، روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بود که به خود اجازه نمی داد در چنین مکان هایی حاضر شود . او ترجیح می داد در تنهایی و سکوت شخصی اش به مطالعه بپردازد.
او که در ۱۵ سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه می تواند به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟
او که انسانی آماده ، دارای شعوری خلاق و همواره درگیر در مسائل اجتماعی بود به این نشان ها و دعوت ها فریفته نمی شد.

دوران بیماری و مرگ پروین
پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش – ابوالفتح اعتصامی – دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد و در حالی که آسمان ادب و فرهنگ ایران انتظار سال های متمادی خدمت مجدانه وی را داشت تا بسی غنی گردد، بی هیچ نوع سابقه کسالت، ناگهان در روز سوم فروردین ۱۳۲۰ بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت
نیمه شب شانزدهم فروردین پزشک خانوادگی اش را چندین بار به بالین او خواندند و حتی کالسکه آماده ای به در خانه اش فرستادند ، ولی او نیامد و … پروین در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست و رخ در نقاب خاک کشید و رخت از این دنیای فانی بربست.
پیکر پاک او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در صحن مبارک حضرت معصومه (س) ، به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعری از او یافتند که معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود . این قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است

 

 

اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و زهر جا برسی آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه خاطری را سبب تسکین است

 

 

سخن استاد ملک الشعرای بهار درباره اشعار پروین اعتصامی
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون های متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد، سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.

سخن دکتر معین درباره پروین اعتصامی
همچنین «دکترمحمدمعین» درباره او می ­گوید: «اندیشه های پروین نو و متضمن نکات اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات او مایه شگفتی است . پروین در غالب آثار خویش چون مادری مهربان با فرزندان دلبند خویش سخن می ­گوید. واقع بین است و بدین سبب تلخی های حیات را نیک ادراک می ­کند و به خواننده عرضه می ­دارد. » پروین در قصاید خود از حیث الفاظ پیرو شیوه شاعران قرن پنجم و ششم خاصه ناصرخسرو قبادیانی (۴۸۱ هجری قمری) است و در اشعار دیگر از قطعات و مثنوی های پر ارزش و غزل ­ها و غیره سخن او بیشتر رنگ سخن عراقی دارد و غالباً ساده و گاه تحت تاثیر لهجه معاصراست. اما اندیشه های وی نو و متضمن نکات بلند اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات و تحقیقات بلند او در همه آثارش مایه اعجاب خواننده می ­شود. قدرت او درخلق مناظرات و پرسش ­ها و پاسخ هایی ­است که غالبا میان اشخاص و اشیا ترتیب می ­دهد و از آن راه به نتایجی که مطلوب اوست می رسد. تقریبا او در تمامی آثارش شاعر حقیقت جو و واقع بین است و به همین سبب تلخی ­های حیات را از هر کس بهتر درک می ­کند و با مهارتی خاص به خواننده نشان می دهد. درک او نسبت به مبدا حیات روشن و تحت تاثیر شدید اعتقادات دینی و اندیشه ­های عرفانی است…

یکی از زیبا ترین مناظره های دیوان پروین مناظره مست و هوشیار میباشد

 

مست و هوشیار

 

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت                                مست گفت این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان وخیزان می روی                             گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت می باید ترا تا خانه ی قاضی برم                                     گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی راسرای آنجا شویم                               گفت والی از کجا در خانه ی خمار نیست
گفت تا داروغه راگوییم درمسجد بخواب                                   گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان                                  گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم                                   گفت پوسیدست جز نقشی ز تار و پود نیست
گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه                                     گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان چنان بیخود شدی                            گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هوشیار مردم مست را                                   گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

 

 

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

‫6 نظرها

  1. با سلام
    شما میتوانید به راحتی با مراجعه به کتابخانه به این نسخه از روزنامه دسترسی داشته باشید
    بسیاری از کتابخانه ها یک نسخه از روزنامه ها را بایگانی میکنند

    با تشکر

  2. سلام.
    فکر کنم منبع رو پیدا کردم: روزنامه تهران امروز، ۲۵ اسفند ۱۳۹۰، نوشته احمد کسایی
    فقط مشکل اینجاست به سایت روزنامه که مراجعه می کنم tehrooz.com اصلا تو آرشیو موجود نیست. من باید شماره صفحه رو هم بدونم که الان دسترسی ندارم.

  3. با سلام
    این مطلب ارسالی یکی از کاربران سایت هست و منبع مطالب همون سایت ذکر شده در مستندات پست هست
    متاسفانه در سایت مذکور نیز منبع مطالب آورده نشده است
    در کتاب های خودم نیگاه میکنم ببینم چیزی در مورد مطلب بالا چیزی هست یا نه و نتیجه رو اعلام میکنم

    با تشکر

  4. سلام. با تشکر از مطالب مفیدتان.

    یکی از جملات در پست شما برای من بسیار مهم است: «مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی، ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمایی می نمود».

    من دانشجوی ارشد هستم و همان طور که احیانا مستحضرید، باید برای جملات مقاله منبع داشته باشم. ممنون می شوم اگر در صورت امکان منبع این جمله را اعلام کنید.

    با تشکر.

  5. سلام. خسته نباشید. میخواستم بگم شعری که مربوط به سنگ قبر خانم پروین اعتصامی هستش رو شما اشتباه نوشتید. مصرع هاشو پس و پیش نوشتید. لطفا درستش کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *