هنوز کورش در راه بود که پاکتیاس ناسپاسی کرد . وی میدانست که در میان بدخواهان کورش انبوهی هستند که به هوای نان پاره ای بر هر یک از دشمنان او گرد خواهند آمدو آگاه بود که گروه اندکی از پارسیان بیشتر در ساردیس نمانده اند
بنابراین گنجینه هائی را که به وی سپرده شده بود برداشت و از شهر بدر رفت وبه کرانه های دریا گریخت . در انجا گروهی از جنگاوران مزدور را از پرین و دشت مآندر و مانگنیزیا گرد آورد و بازمانده سپاه لودیه را که هنوز جنگ افزار های خود را از دست نداده بودند با خود یار کرده و به ساردیس تاخت تا پارسیانو تالالوس را نابود کند
سپهبد پارسی به ارگ شهر پناه برد و پهلوانانه به دفاع از شهر پرداخت و از کورش کمک خواست . کورش چون از ماجرا آگهی یافت یکی از سرداران خود به نام مازارس را که از مردان ماد بود با سپاهی تند رو به ساردیس فرستاد و به او فرمان د تا مردمان لودیه را بر جای خود بنشاند و جنگ افزارهایشان را بستاندو شورشیان را براند یا گرفتار سازد به ویژه سفارش کرد که پاکتیاس.رهبران آشوب را زنده گرفتار کند
کورش میدانست اگر زود نجنبد دردسر فراوان خواهد داشت
پاکتیاس میتوانست شهرهای یونانی آسیا را با خود یار کند و با زر و سیم بیکرانی که ربوده بود جنگاوران مزدور فراوانی گرد آورد. لیکن مازارس بدو زمان نداد و چون شورشیان شاهین گشوده بال و زرین درفش شاهنشاهی را از دور دیدند بیم ایشان را فرا رگفت و پست به ساردیس کرده و به شهر های یونانی پای به فرار گذاشتند و پاکتیاس به شهر کیمه پناهنده شد. مازارس جنگ افزار های لودیان را گرفت و شورشیان را دنبال کرد و فرستاده ای به کیمه گسیل داشت و خواست که بی درنگ پاکتیاس را نزد وی بفرستند.
اگر چه هاتف آپولو در بران خیدی مردمان شهر ار اندرز داد که از هواخواهی شورشی دست بردارند و او را به دست پارسیان بسپارند شهریان که از یک سو تاب تیغ پارسیان را نداشتند و از سوئی نمیخواستند پاکتیاس و گنجینه های شرابه پارسیان بسپارند او را به آبخوست لسبوس که در نیمروز یونان افتاده فرستادند . مازارس از لسبوسیان در خواست تا زری بستانند و پاکتیاس را بدو بسپارند ولی مردمان کیمه شورشی را ربودند و با کشتی به خیوس روانه کردند
در اینجا زر پارسی کار خود را کرد و مردمان خیوس آشوبگر لودیائی را به مازارس سپردند و به پادش سرزمینی که روبروی لسبوس بود دریافتند
از سرنوشت پاکتیاس دیگر چیزی ننوشتند لیکن بی گمان پارسیان وی را به بادافره ناسپاسی اش رسانیدند
پس از آن مازارس آشوبگران و یاوران پاکتیاس را در هم شکست و مردم پرین و مآندر و ماگنیزی را به سزای شورش آنان گوشمالی داد
.