باب نهم در توبه و راه صواب

قدم پیش نه کز مَلِک بگذری

قدم پیش نه کز مَلِک بگذری

که گر با زمانی ز دد کمتری

یکی را به چوگان مه دامغان

بزد تا چو طبلش بر آمد فغان

شب از بی قراری نیارست خفت

بر او پارسایی گذر کرد و گفت

به شب گر ببردی بر شحنه، سوز

گناه آبرویش نبردی به روز

کسی روز محشر نگردد خجل

که شبها به درگه برد سوز دل

ز یزدان دادار داور بخواه

شب توبه تقصیر روز گناه

هنوز ار سر عذر داری چه بیم؟

در عذر خواهان نبندد کریم

کریمی که آوردت از نیست هست

عجب گر بیفتی نگیردت دست

اگر بنده ای دست حاجت برآر

و گر شرمسار آب حسرت ببار

نیامد بر این در کسی عذر خواه

که سیل ندامت نه شُستش گناه

نریزد خدای آبروی کسی

که ریزد گناه آب چشمش بسی

موعظه و نصیحت

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *