شعراقرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسینویسندگان

زندگی نامه مستوفی قزوینی

احمد ملق به حمد الله فرزند ابی بکر قزوینی از مشاهیر مورخان و نویسندگان و شاعران سده هشتم هجریست که در زمان خواجه رشید الدین فضل الله همدانی شهرتی عظیم یافت و در قزوین به مقام و پایگاهی بلند رسید . از این شاعر و نویسنده توانا سه کتاب مهم به یادگار مانده است

  1. تاریخ گزیده  : در سال۷۰۹ – ۷۳۰ هجری – به نام خواجه غیاث الدین محمد فرزند خواجه رشید الدین فضل الله نوشته و بیشتر مطالب آن در شرح حال انبیا و اولیا و شعرا و پادشاهان نگارش یافته است
  2. نزهت القلوب : در سال ۷۱۸ – ۷۴۰ هجری – تالیف نموده و در آن چگونگی شهر ها و راههای ایارن و ممالک همسایه را بازگو کرده است
  3. ظفر نامه : مشتمل بر هفتادو پنج هزار بیت است و مهمترین ظفر نامه ها محسوب میشود . مستوفی در نظم این کتاب از شاهنامه حکیم فردوسی پیروی کرده و آن را ظفر نامه نامیده است

ظفرنامه کن نام این نامه را                بدین تازه کنن رسم شهنامه را

کتاب مزبور را که منحصر به فرد استدر سال ۱۲۶۴ – ۱۳۰۳ هجری – در ایران برای موزه بریتانیا خریداری و از ایران خارج کرده اند و اکنون در کتابخانه بریتیش موزیوم لندن موجود است

موستوفی ظفر نامه را که شامل وقایع تاریخی از صدر اسلام تا دوره مغول می باشد در سال ۶۶۹ – ۷۲۰ هجری – آغاز کرد و در ۷۱۳ – ۷۳۵ هجری -به پایان رسانید

وفات مستوفی در سال ۷۲۸ – ۷۵۰ هجری – در زادگاه خود در قزوین اتفاق افتاده و همانجا به خاک سپردندش . بالای قبرش گنبد بلندی ساخته اند که همچانن پاربرجاست

ابیات زیر از آخرین قسمت ظفر نامه است که شاعر فجایع و قتل عام سربازان مغول را به سال ۵۹۹ – ۶۱۷ هجری – در شهر قزوین شرح میدهد

بدانگه که شد شهر دریای خون           ده و هقت بودی ز ششصد فزون

ز شعبان گذر کرده بد هفت روز          که پیداشد آن محنت و درد و سوز

در آن وقت بد حاکم دیار                  مظفر لقب مهتری نامدار

به حکم خلیفه در آن شهره شهر       ز کار حکومت ورا ب.د بهر

چو لشکر در این مرز آمد به جنگ    ببستند دروازه ها را به سنگ

سه روز اندر آن کس ندادند راه        چهارم به شهر اندر آمد سپاه

مغول اندر آمد به قزوین دلیر          سر همگنان آوریدند زیر

زن و مرد هر جا بی کشته شد         همه شهر را بخت برگشته شد

بسی خوبرویان ز بیم سپاه             بکردند خود را به خیره خراب

ز بیم بد لشکر رزم خواه              نگون در فکندند خود را خیره به چاه

نماند اندر آن شهر جای گذر          ز بس کشته افکند بی حد و مر

 

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *