رزم ايرانيان و تورانيان

کشتن توس ارژنگ را

یکى نامدارى بد ارژنگ نام

بابر اندر آورده از جنگ نام‏

برآورد از دشت آورد گرد

از ایرانیان جست چندى نبرد

چو از دور طوس سپهبد بدید

بغرّید و تیغ از میان بر کشید

بپور زره گفت نام تو چیست

ز ترکان جنگى ترا یار کیست‏

بدو گفت ارژنگ جنگى منم

سر افراز و شیر درنگى منم‏

کنون خاک را از تو رخشان کنم

بآوردگه بر سر افشان کنم‏

چو گفتار پور زره شد ببن

سپهدار ایران شنید این سخن‏

یکى نامدارى بد ارژنگ نام

بابر اندر آورده از جنگ نام‏

برآورد از دشت آورد گرد

از ایرانیان جست چندى نبرد

چو از دور طوس سپهبد بدید

بغرّید و تیغ از میان بر کشید

بپور زره گفت نام تو چیست

ز ترکان جنگى ترا یار کیست‏

بدو گفت ارژنگ جنگى منم

سر افراز و شیر درنگى منم‏

کنون خاک را از تو رخشان کنم

بآوردگه بر سر افشان کنم‏

چو گفتار پور زره شد ببن

سپهدار ایران شنید این سخن‏

بپاسخ ندید ایچ راى درنگ

همان آبدارى که بودش بچنگ‏

بزد بر سر و ترگ آن نامدار

تو گفتى تنش سر نیاورد بار

بر آمد ز ایران سپه بوق و کوس

که پیروز بادا سر افراز طوس‏

غمى گشت پیران ز توران سپاه

ز ترکان تهى ماند آوردگاه‏

دلیران توران و کنداوران

کشیدند شمشیر و گرز گران‏

که یک سر بکوشیم و جنگ آوریم

جهان بر دل طوس تنگ آوریم‏

چنین گفت هومان که امروز جنگ

بسازید و دل را مدارید تنگ‏

گر ایدونک زیشان یکى نامور

ز لشکر برآرد به پیکار سر

پذیره فرستیم گردى دمان

ببینیم تا بر که گردد زمان‏

وزیشان بتندى نجویید جنگ

بباید یک امروز کردن درنگ‏

بدانگه که لشکر بجنبد ز جاى

تبیره بر آید ز پرده سراى‏

همه یک سره گرزها بر کشیم

یکى از لب رود برتر کشیم‏

بانبوه رزمى بسازیم سخت

اگر یار باشد جهاندار و بخت‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن