یکى دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده بکام
بیامد بتخت کیان بر نشست
گرفت این جهان جهان را بدست
نخستین چنین گفت کاى بخردان
جهان گشته و کار کرده ردان
همه کار بر داد و آیین کنیم
کزین پس همه خشت بالین کنیم
هرانکس که باشد مرا دوستدار
چنانم مر او را چو پروردگار
کسى کو ز پیمان من بگذرد
بپیچید ز آیین و راه خرد