شرق اندوه
وید
نیها، همهمهشان میآید.
مرغان، زمزمه شان میآید.
در باز و نگه کم.
و پیامی رفته به بی سویی دشت.
گاوی زیر صنوبرها،
ابدیت روی چپرها.
از بن هر برگی وهمی آویزان
و کلامی نی،
نامی نی.
پایین، جاده بیرنگی.
بالا، خورشید همآهنگی.
.