تهی بود و نسیمی. سیاهی بود و ستاره ای هستی…
بیشتر بخوانید »دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سر انگیز است.…
بیشتر بخوانید »انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد. زمین باران…
بیشتر بخوانید »دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است. جویندگان مروارید…
بیشتر بخوانید »پنجره را به پهنای جهان می گشایم: جاده تهی است.…
بیشتر بخوانید »لب ها می لرزند. شب می تپد.جنگل نفس می کشد.…
بیشتر بخوانید »باغ باران خورده می نوشید نور . لرزشی در سبزه…
بیشتر بخوانید »بیراهه ها رفتی، برده گام، رهگذر راهی از من تا…
بیشتر بخوانید »