تولد و کودکی کورش هخامنشیروایت هرودتوسکورش

شورش کورش

کورش در پارس بالا گرفت و به مردی رسید و از همسالان خود در دلاوری و ستودگی در گذشت ، هارپاگوس که در آتش کینه می سوخت و می دانست بزرگان ماد نیز ار آستواگس تندخوی و زود خشم و سختگیر دلخوشی ندارند با آنان سگالید و به هواداری کورش وادارشان کرد . انگاه شاهزاده پارسی را بر انگیخت تا سر به شورش بردارد و بدو پیام داد که همه بزرگان و مهتران ماد پشتیبان تواند و بدخواه آستواگس ، تو زندگیت را از من داری چه هنگام که مرا فرمود تا جان تو بستانم سر پیچی کردم ، دانی که وی به پاداش کارم چه خاکی بر سرم ریخت . سربکش ما با تویم اگر سپهداری به من رسید که کارت به کام خواهد شد اگر هم دیگری از گردنفرازان ماد سپهسالاری  یابد باز جای نگرانی نیست زیرا همه خواستار و دوستدار تواند درنگ مکن بشتاب که تخت ماد ار آن تست

 

کورش پارسیان را گرد اورد و آنان را بر پادشا ماد بر انگیخت و چون پارسیان از سروری مادها نا خرسند بودند ، تن و جان خود را به کورش سپردند و لشکری گران بر آو گرد آمد . استواگس چون بشنید در آتش خشم فرو رفت نخست به بیم دادن گرائید و کورش را به درگاه خود فرا خواند لیکن شاهزاده پارسیان نپذیرفت و جنگ در گرفت . خسرو ماد نادانی کرد و سپهداری لشکریان را به هارپاگوس سپرد ، گفتی بخت بد خواه ، خردش را ربوده بود.

سپهبد ماد نیز ان لشکر بگرفت و یکراست به کورش پیوست هنگامی که فرمانروای ماد از این کار او آگاه شد بر خود پیچید و چون مار گزیده تابش برفت ، مغانی را که گفته بود کورش را زنده گذارد ، بفرمود تا پوست از تن کندند و کاه در پوستش کردند. سپس خود به جنگ پارسیان رفت ولی شکست خورد و گرفاتر شد اما کورش با وی چون پدر بزرگی رفاتر کرد و تا او زنده بود نزد خود نگهداشت بدینگونه بود که رفاتر ناهنجار تاجدار ماد او را پس از سی و پنج سال پادشاهی به چنگ کورش انداخت و از آن پس مادها فرمانبردار پارسیان گشتند

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *