تولد و کودکی کورش هخامنشیروایت گزنفنکورش

چکیده روایت گزنفن درباره زادن و پروردن کورش

کورش رهبر نامی و جهاندار بزرگ و بلندنژائ پارسی با نرمخوئی و بیدار دلی شاهانه و برازندگی و دادگری مردانه ای که داشت توانست دلهای مردمان گوناگون را چنان به خود رام کند که از این سوی جهان تا آن سوی گیتی همه با جان و دل به فرمانش گردن نهادند و وی در نام نیک و سرافرازی از همه تاجداران در گذشت

وی چون دید که آسیائیان از هم جدا و پراکنده می زیند با گروهی اندک از پارسیان به راه جهانگیری افتاد ، مادها و گرگانیان به دلخواه خود با وی یگانه شدند ، سپس وی سوریه ایها ، آشوریان ، تازیان ، کاپادوکیان  ، فریگیان ، لودیان ، کاریان ، فنقیان و بابلیان را به زیر فرمان درآوردو باختریان – بلخیان – ، هندوان ، کی لی کیان ، سکاها و پافلاگونیان و ماریاندونی ها را به پذیرفتن خواست ها و قانون های خود ناگزیر کرد

وی همچنین بر بسیاری دیگر از کشور ها مانند یونان آسیا ، قبرس و مصر نیز فرمانروایی یافت. چون ما برآنیم که وی درخور همه گونه ستایش است ، اینک انچه را که از نام و نژادش و کرده های شگرف درخشانش می دانیم ، باز گوئیم

پارسیان کودکان خود را به دبستان می فرستند تا هم دانش بیاموزند و هم پرهیز از دروغ ، دزدی ، ستمگری ، بیشرمی ، فریب ، ناسزاگوئی و به ویژه بی وفائی و پیمان شکنی را فراگیرند.آموزگاران  کار دیه و خردمند نوجوانان ا به میانه روی و وفا داری و فرمانبرداری یاد می دهندو تیراندازی ، سوارکاری ، نخجیرگیر ، نیزه ور ، بردباری در سرما و گرما و پایداری در هنگام گرسنگی و تشنگی بار می آورند

کورش پسر کوبوجیه پادشاه پارس از نژاد پرسیه ایدها یعنی از تخمه پرسسئوس پهلوان نامدار بود . مادرش را همه ماندانه دختر آستواگس میدانند این شاهزاده تا دوازده سالگی همانند دیگر کودکان ، به شیوه نیکوی پارسی پرورش یافت ولی در چابکی و تیز هوشی و دلاوری از همه آنان فراتر بود. زیبائی و نرمخوئی و دادگری و نامجوئیش را هیچکس نداشت و هنوز پارسیان این هنرهایش را در داستانها باز میگویندو در آوازها می خوانند

هنگامی که دوازده ساله شد بنا بدرخواست پدر بزرگش آستواکس ، مادرش او را بهع ماد برد ولی اگر چه پادشاه ماد و پسرش کواکسار – هووخشتر – و درباریان ماد با وی سخت مهربان بودند و هیچگاه در راه شادی و آرامش وی فروگذار نمیکردند کورش از میانه روی و سادگی پارسیان در خوردن و پوشیدن و زیستن بیگانه نشد و شکوه و آرایش دربار ماد وق ها و یاره های زرین ، خوان های رنگین و افزارهای گرانبها ، چشم او را خیره نکرد وی از دم و دستگاه باشکوه و بروو بیای پر آب و تاب درباری رویگردان بود و زندگی سخت پهلوانی را می ستود. با این همه همسالان مادی او و بزرگان آن سامان با وی دوستی و همدلی داشتند و هنرهایش را می ستودند . پس از چندی مادر کورش به پارس بازگشت ولی خود وی چند سالی در دربار ماد بسر برد و در همه ورزشها به ویژه سوارکاری و نخجیرگیریسرآمد یاران و همسالانش گشت .

روزی به استواکس آگاهی آمد پسر پادشاه آشور به هوس نخجیر به مرز ماد گذر کرده و چهارپایان و دارائی های بزرگزادگان مرزنشین مادی را به تاراج برده . استواگس و پسرش با سپاهی به سوی مرز راه افتادند و کورش نیز که در این هنگام ۱۵ یا ۱۶۹ سال داشته با آنان روانه شد .

چون به آشوریان رسیدند شاهزاده پارسی استواگس را اندرز داد که بر دشمن بتازد و آنان را گوسفندوار از پیش برانند. امدها چنان کردند و با آنکه در شمارش کمتر از هماوردان بودند ، بدخواهان را در هم شکستند. در این ستیزه بود که کورش گوهر دلاوری و هنر پهلوانی خود را به همه بنمود و به زودی در جنگاوری زبانزد مرمان گشت و مایه سرافرازی خاندانش شد

پدرش آرزوی دیدار وی کرد و بدنبالش فرستاد آستواگس و مادها از رفتن کورش اندوهناک و گریان شدند و پادشاه بدو اسبان زیبا ی خوش نژاد داد و به پارس بازش فرستاد

پارسیان الز نرمخوئی وبردباری و دلاوی شاهزاده نیک نژاد خود شادمان گشت و زبان به ستایشش گشودند . پس از چندی آستواگس در گذشت و پسرش کواکسار – هووخشتر – که دائی کورش بود بر تخت پادشاهی ماد نشست ولی در دوستی و یگانگی پارسیان و مادها رخنه ای راه نیافت .

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن