تمام جنگ های امپراطوری هخامنشیانحمله و فتح لودیه توسط کورشکورش

جنگ پتریا

از نوشته هرودتوس بر می آید که جنگ پتریا پنج ماه پیش از آغاز بهار یعنی در نیمه پائیز رخ داده است لیکن به درستی نمیدانیم در چه سالی چون هرودتوس نوشته است کرزوس کینه جوئی پادشاه مادرا که از خویشاوندان بود برای تاختن به ایارن بهانه کرد، جنگ با لودیه می بایست اندکی پس از شکست ایشتویگو روی داده باشد و میتوان آن را دو سه سال پس از بر افتادن پادشاهی مادها یعنی در ۵۴۷ دانست

سپاه لودیه

نوشته اند که کورش در ماه ایار – اردیبهشت ماه- به دشمن رسید و جنگ پتریا در آن ماه روی داد . هرودتوس می گوید کرزوس پس از جنگ به ساردیس و بر آن شد که هم پیمانان خود را به یاری خواهد و در آغاز بهار بر پارسیان بتاخت از این روی در پیام خود بدانان خواهش کرد که همه بکوشند تا پنج ماهه خود را به ساردیس برساند

از این اشاره هرودتوس پیداست که جنگ پتریا پنج ماه پیش از پایان زمستان و فرا رسیدن بهار یعنی در نیمه پائیز رخ داده است

سپاه کرزوس از جنگاوران لودیائی ، کاریه ای و نبردگان آن شهر های یونانی آسیای کوچک که از او فرمان می بردند ، گردآوری شده بود ، بیشتر این مردان جنگ افزار های یکسان داشتند : کلاه خود ، نیزه بلند ، سپر فراخ و شمشیر و خنجر . سواران لودیائی بسیار ورزیده و کارآمد بودند و با نیزه های بلند خود در جنگ هنر فراوان نشان می دادند

سپاه ایرانی  

در سپاه کورش رزم آزمایان پارسی و مادی خدمت می کردند و جنگ افزارهایشان درست بهم می مانست ، پیادگان بالاپوش چسبان چرمین و دراز آستینی که از گردن تا زانو را می پوشید و بیشتر ارغوانی رنگ بود و شلوار چسبان و چرمینی که در نزدیک پاشنه پا تنگ می شد ، می پوشیدند و هر یک جفتی چکمه کوتاه بنددار به پا داشتند و کلاهشان بیشتر نمدین و بی لبه بود

بر بالاپوش کمری می بستند و تیغی کوتاه از آن آویزان می کردند که بر ران راست می افتاد و پائین نیام تیغ را با تسمه ای بر ران می بستند تا آن را استوار نگهدارد. این تیغ کوتاه اکی نکیز می خواندند

نیزه پیادگان به دومتر می رسید و دسته اش از چوب بود و ته آن گلوله ای به شکل سیب یا انار بود و سر مخروطی شکل و تیزی داشت.

کمان ایرانی به یک متر می رسید و نوک شاخ ها مانند سر اردک یا پرندگان دیگر ساخته می شد. تیر  را از نی درست میکردندو به پر می آراستندو بلندی ان نزدیک ۷۵ سانتیمتر بود .پیکان ها را از برنز یا آهن می ساختند و هر سرباز تیردانی داشت که بر پشت ، نزدیک شانه چپ آویزان میکرد . کمان جنگ افزار ملی ایارنیان بود و تیراندازان ایارنی در همه روزگاران نام اور و بی مانند بودند هر سرباز کارآمدی می توانست تیری پرتاب کند که تا ۱۰۸ متری جان باستان باشد

سربازان ایرانی گاهی یک سپر و تبر جنگی و فلاخن – قلاب سنک – و کارد نیز داستند

سِپر ایارنیان از ترکه بید بافته می شد و سراپایشان را می پوشانید لیکن در برابر نیزه ها اثر چندانی نداشت

سواران رکاب نداشتند – زیرا رکاب در پایان روزگار ار ساسانیان و شاید در هنگام پادشاهی خسرو بزرگ انوشه روان دادگر به ایران رسید – و جنگ افزارشان درست مانند پیادگان بود

ایارنیان زره پوش بسیار اندک بود و سواران با تیرو کمان و نیزه به جنگ دشمن می رفتند. ایارنیان روزگار هخامنشی تنها دو سه بار ارابه های جنگی بکار بردند، بنابراین در اینجا سخن از چنان جنگ افزاری چندان بجا نخواهد بود

شمار سپاهیان ایران هرگز چنان که یونانیان نوشته اند گزاف نبود و با آن که در هیچ سندی درباره شمار ایرانیان و هماوردانشان در جنگ پتریا در دست نیست میتوان گفت که هیچ کدام از هماوردان سپاه بزرگی نداشته است. فن دژکوبی و شکستن سدها و دشواری هائی که لشکر مدافع می توانست در راه یک سپاه مهاجم بسازد پیشرفت نکرده بود

نظم سپاه ایرانی دست کم در روزگاران کورش ، کمبوجیه و داریوش بسیار خوب بود . سپاه به گروه های ده ، صد ] هزار و ده هزار بخش می شد و فرمانده همه سپاه یا به گفته فردوسی سپهبد سپهداران ایران یا خود شاهنشاه بود و با یکی از نزدیکان کار امد وی . شیوه سپهسالاران آن بود که در میان سپاه جای گیرند و به هنگام آورد به تن خود با دشمن در آویزند

گروه های بزرگ سپاه هریک درفشی ویژه خویش داشتند ، لیکن درفش شاهنشاهی ایران عقاب گشاده بالی بود که در پیشاپیش سپهسالار برده می شد و از سرزمین ایران است که عقاب به اروپا رسیده و آراینده درفش بیشتر کشورهای جهان گشته است

ایران بسیار کم دست به شبیخوان میزدند و همواره درخواست زنهار و پوزش هماوردان را می پذیرفتند و همیشه با زندانیان جنگ به نیکی رفاتر می کردند و به ویژه اگر مرد گرفتار از خاندان بزرگان بود نه تنها وی را سخت گرامی میداشتند و لقب و آزادیش را از او نمی گرفتند بلکه ثروت فراوانش نیز میدادند و گاهی وی را به فرمانروائی هم بر میگماشتند و یا او را در شمار یکی از دوستان شاهنشاه و از نامبرداران او  در می آوردند. گرفتار شدگانی را که نام و نژادی نداشتند به سرزمین های دور دست می فرستادند و بدیشان خانه و زمین و سرمایه می دادند تا هب آزادی زندگی از سر گیرند و از آن پس مانند دیگر فرمانبرداران شاهنشاهی با انا رفتار می شد نه همچون گرفتاران جنگ .لیکن ایارنیان گاهی برای چشم زخم گرفتن از بدخواهان شورشیان را سخت گوشمالی می دادند تا دیگر آشوب بپا نکنند

 

 

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *