دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی قرن هشتم هجری - 679 الی 776 شمسی

زندگی نامه قاسم تبریزی

سید علی ملقب به معین الدین معروف به قاسم انواره و شاه قاسم ، فرزند سید نصیر از شاعران و عارفان مشهور سده نهم هجری است . وی به سال ۷۳۵ – ۷۵۷ هجری – در یکی از دهات سراب از توابع تبریز به دنیا آمد و در این رباعی روستائی بودن خود را تصریح می کند :

از هر طرفی چهره گشائی که منم در هر صفتی جلوه گر آئی که منم

با این همه گه گاه غلط می افتم نادان کس و بله روستائی که منم

قاسم علوم مقدماتی را در تبریز فرا گرفت و گویا بیشتر نشو نمای او نیز در تبریز بوده است . در علوم شریعت و سلوک طریقت شاگرد و مرید شیخ صدر الدین اردبیلی بود و پس از وی به شیخ صدرالدین علی یمنی ارادت ورزید و از صحبت آن پیر روشن ضمیر بهره ها جست . قاسم با شاه نعمت الله کرمانی نیز رابطه نزدیکی داشته است . شاه قاسم مدتها در قزوین و گیلان و سمرقند به سیاحت پرداخت و چندی در هرات لنگر انداخت

در هرات سخت مورد توجه مردم قرار گرفت ولی چون نسبت به شاهرخ میرزا فرزندان او بی نشان میداد شاهرخ دستور داد تا قاسم از هرات خارج شود

قاسم به ماوراء النهر شتافت و در آنجا نیز همچنان عزت و احترام یافت

سرانجام به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در خرجرد جام در دو فرسخی تربت جام اقامت گزیده به ارشاد مشغول گردید تا در سال ۸۱۲ – ۸۳۷ هجری – در گذشت و همانجا به خاک سپردند. در اواخر سده نهم به امر امیر علیشیر نوائی عمارت زیابی بر سر قبر وی ساختند

آثار :

  1. دیوان اشعار
  2. انیس العارفین – مثنوی

ای پرتو جمال الهی چه گویمت ای فیض فضل نا متناهی چه گویمت

خواهم ز لطف وجود تو شکری کنم ادا آنهم ز لطف تست الهی چه گویمت

گر کائنات خصم شوند از کسی چه باک ای جان و دل تو پشت و پناهی چه گویمت

وصف تو بر صحیفه دلها نوشته اند بالاتر از سفید و سیاهی چه گویمت

حیران شدست جان و دل عاشقان ترا نشناخته کسی به کماهی چه گویمت

گاهی به غمزه ای دل صد کاروان زنی گه هر شد طریقت و راهی چه گویمت

جان خواستی ز قاسم بیچاره ای صنم جانها گدای تست و تو شاهی چه گویمت

 

.

دسته‌ها
شعرا قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه گلشنی آذربایجانی

شیخ ابراهیم فرزند محمد در سال ۸۰۶ – ۸۳۰ هجری -در شهر آمد به دنیا آمد . پدرش از علمای بزرگ عصر خویش بود که در آغاز شاعری و جوانی گلشنی در گذشت . و گلشنی تحت تکلف عموی خود به ادامه تحصیل پرداخت

ادبیات فارسی و عربی را در زادگاهش به پایان رساند و برای ادامه تحصیل عازم خراسان گردید ولی چون در تبریز اطلاع حاصل کرد که خراسان رونق علمی پیشین خود ار از دست داده است . وشعرا و فضلا از همه جای مملکت به تبریز روی آورده اند از تصمیم خود منصرف شد و در تبریز رحل اقامت افکند

پس از چندی آوازه فضل و هنرش در آذربایجان پیچید و به پایمردی قاضی حسن وزیر اوزون حسن آق قویونلو به دربار راه یافت و در اندک زمانی کارش بالا گرفته مهرداری دربار را عهده دار گردید

گلشنی تا انقراض سلسله آق قویونلو مورد عزت و احترام بود ولی از آغاز حکومت صفویه که در دوره ترقی تصوف در ایران پایان پذیرفت او چون مذهب تسنن داشته ناگزیر تبریز را به قصد مصر ترک گفت . در مصر خانقاهی تربیت داد و بقیه عمر را به عبادت و ارساد گذرانید

شیخ ابراهیم از دوستان نزدیک جلال الدین دوانی و شاعر نامی عبد الرحمن جامی بوده است . شیخ علاوه بر دیوان قصائد و غزلیاتش که به ۲۰ هزار بیت می رسد یک مثنوی دارد چهل هزار بیت که آن رابه پیری از مثنوی مولوی سروده است

همچنین دیوانی به زبان عربی و دیوانی به ترکی دارد که بسیار قطور است این شاعر عارف در علم فقه و تفسیر از کم نظیران روزگار خود به شمار میرفت

وفات وی را به سال ۹۱۲ – ۹۴۰ هجری – در مصر ذکر کرده اند .

دل سر گشته ز من آب بقا می طلبد آنکه خود منبع آن است ز ما می طلبد

ای عجب آنکه از او شد همه را برگ و نوا از من خاک نشین برگ و نوا می طلبد

یار در خلوت و می در خم و ساقی سرمست دیگر از طالع فیروز چها می طلبد

من و دل در طلب جلوه عشقیم ولی نفس ما را ز هوس ، سر به هوا می طلبد

گلشنی از همه اسباب جهان مستغنی است قله قاف قناعت چو هما می طلبد

 

.

دسته‌ها
خطاط قرن دهم هجری - 873 الی 970 شمسی قرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی

زندگی نامه خواجه عبدالحی

خواجه عبدالحی از دارالمومنین استر آباد است دو روش خط او در میان است یکی در نهایت رطوبت وحرکت که مناشیر واحکام سلطان سعید شهید میرزا ابو سعید گورکان را بان روش نوشته است و منشیان خراسان  مثل: مولانا درویش و میر منصور و خواجه جان جبرئیل و… بدان طرز نوشته اند. و دیگری در کمال استحکام وپختگی واصول چاشنی که احکام پادشا ه مرحوم حسن بیگ و سلطان یعقوب سایر سلاطین آق قوینلو را بدان طرز نوشته و منشیان عراق سیما شیخ محمد تمیمی ومولانا ادریس و غیر هما تتبع ایشان نموده اند

خواجه عبدالحی در انشاءمیرزا سلطان ابو سعیدمشهور آفاق گشت در فن خودیاقوت عصر بوده وکسی به او نرسیده وشیخ محمد  تمیمی شاگردوی بود و در آخر حقوق شاگردی وی را فراموش کرده به عقوق مبدل ساخت و در مجالس سلاطین گفت که بهتر از خواجه می نویسم خواجه او را نفرین کرد و بنفرین خواجه فوت شد خواج تا اوایل ظهور دولت خسروجلیل ابوالبقا شاه اسماعیل در حیات بود اما به واسطه کبر سن و پیری منزوی گشته در تاریخ ۸۸۰ – ۹۰۷ هجری –  در دارالسلطنه تبریز فوت شد در سر خیابان تبریز حظیره ای ساختند مشهور به به عبدالحی است که مدفن وی در آنجه است.

.