محمد حسین فرزند اسد الله به سال ۱۲۷۱ در اصفهان دیده به جهان گشود پدرش از محترمین اصفهان بود . صغیر ار ده سالگی شعر میگفت و در انجمن های ادبی اصفهان شرکت میجست و چون طبعی روان و ذوقی سلیم داشت مورد تحسین و تشویق بزرگان ادب قرار میگرفت و به همین جهت کلمه صغیر را برای خود تخلص گزید
وی در سوردن انواع شهر مهارت داشت و از گویندگان توانای عصر حاضر به شمار میرفت . او مردی بسیار نیک محضر و فروتن بود و از صفای طینت و علو همت بره کافی داشت . از تملق و چاپلوسی سخت گریزان بود . بطوریکه در همه عمرش نه مدح کسی لب گشود نه به هجو خاطر کسی را از خود آزرد
دیوان اشعار او که بارها به چاپ رسیده مشتمل بر غزل و قصیده و قطعه و مثنویست و اغلب قصیده های وی در مدح ائمه اطهار میباشد
صغیر در سال ۱۳۴۹ در اصفهان وفات یافت و همانجا به خاک سپردند
در مرگ این شاعر آزاده بسیاری از شعرای اصفهان و شهرهای دیگر مرثیه نوشته اند
سخن از زلف تو گویند دل و شانه بهم می نمایند دو گم گشته ره خانه بهم
سوختم ز آتش عشق تو ولی خرسندم که رسیدیم در این ره من و پروانه بهم
آشنای تو به دل غیر را ره ندهد که نسازند به یک خانه دو بیگانه بهم
حرمت کوی تو گر شیخ و بر همن یابند نفروشند دگر کعبه و بتخانه بهم
شیخ را پای به پیمانه زده ام ساقی کو تا رساند لب من با لب پیمانه بهم
دوستان بهر من از حالت مجنون گویند که خوش اید خبر حال دو دیوانه بهم
در قیامت به رهش باز فرو ریزم جان افتد انجا چو گذر من و جانانه بهم
کمتر از جغد و غراب اهل جهانند صغیر که نسازند در این منزل ویرانه بهم
.