شعراقرن نهم هجری - 776 الی 873 شمسی
زندگی نامه گلشنی آذربایجانی
شیخ ابراهیم فرزند محمد در سال ۸۰۶ – ۸۳۰ هجری -در شهر آمد به دنیا آمد . پدرش از علمای بزرگ عصر خویش بود که در آغاز شاعری و جوانی گلشنی در گذشت . و گلشنی تحت تکلف عموی خود به ادامه تحصیل پرداخت
ادبیات فارسی و عربی را در زادگاهش به پایان رساند و برای ادامه تحصیل عازم خراسان گردید ولی چون در تبریز اطلاع حاصل کرد که خراسان رونق علمی پیشین خود ار از دست داده است . وشعرا و فضلا از همه جای مملکت به تبریز روی آورده اند از تصمیم خود منصرف شد و در تبریز رحل اقامت افکند
پس از چندی آوازه فضل و هنرش در آذربایجان پیچید و به پایمردی قاضی حسن وزیر اوزون حسن آق قویونلو به دربار راه یافت و در اندک زمانی کارش بالا گرفته مهرداری دربار را عهده دار گردید
گلشنی تا انقراض سلسله آق قویونلو مورد عزت و احترام بود ولی از آغاز حکومت صفویه که در دوره ترقی تصوف در ایران پایان پذیرفت او چون مذهب تسنن داشته ناگزیر تبریز را به قصد مصر ترک گفت . در مصر خانقاهی تربیت داد و بقیه عمر را به عبادت و ارساد گذرانید
شیخ ابراهیم از دوستان نزدیک جلال الدین دوانی و شاعر نامی عبد الرحمن جامی بوده است . شیخ علاوه بر دیوان قصائد و غزلیاتش که به ۲۰ هزار بیت می رسد یک مثنوی دارد چهل هزار بیت که آن رابه پیری از مثنوی مولوی سروده است
همچنین دیوانی به زبان عربی و دیوانی به ترکی دارد که بسیار قطور است این شاعر عارف در علم فقه و تفسیر از کم نظیران روزگار خود به شمار میرفت
وفات وی را به سال ۹۱۲ – ۹۴۰ هجری – در مصر ذکر کرده اند .
دل سر گشته ز من آب بقا می طلبد آنکه خود منبع آن است ز ما می طلبد
ای عجب آنکه از او شد همه را برگ و نوا از من خاک نشین برگ و نوا می طلبد
یار در خلوت و می در خم و ساقی سرمست دیگر از طالع فیروز چها می طلبد
من و دل در طلب جلوه عشقیم ولی نفس ما را ز هوس ، سر به هوا می طلبد
گلشنی از همه اسباب جهان مستغنی است قله قاف قناعت چو هما می طلبد
.