منوچهر

تاخت کردن منوچهر بر سپاه تور

بدان گه که روشن جهان تیره گشت

طلایه پراگنده بر گرد دشت

بپیش سپه قارن رزم زن

ابا راى زن سرو شاه یمن

خروشى بر آمد ز پیش سپاه

که اى نامداران و مردان شاه

بکوشید کین جنگ آهرمنست

همان در دو کین است و خون خستنست

میان بسته دارید و بیدار بید

همه در پناه جهاندار بید

کسى کو شود کشته زین رزمگاه

بهشتى بود شسته پاک از گناه

هر آن کس که از لشکر چین و روم

بریزند خون و بگیرند بوم

بدان گه که روشن جهان تیره گشت

طلایه پراگنده بر گرد دشت

بپیش سپه قارن رزم زن

ابا راى زن سرو شاه یمن

خروشى بر آمد ز پیش سپاه

که اى نامداران و مردان شاه

بکوشید کین جنگ آهرمنست

همان در دو کین است و خون خستنست

میان بسته دارید و بیدار بید

همه در پناه جهاندار بید

کسى کو شود کشته زین رزمگاه

بهشتى بود شسته پاک از گناه

هر آن کس که از لشکر چین و روم

بریزند خون و بگیرند بوم

همه نیکنامند تا جاودان

بمانند با فره موبدان

هم از شاه یابند دیهیم و تخت

ز سالار زرّ و ز دادار بخت

چو پیدا شود پاک روز سپید

دو بهره بپیماید از چرخ شید

ببندید یک سر میان یلى

ابا گرز و با خنجر کابلى

بدارید یک سر همه جاى خویش

یکى از دگر پاى منهید پیش

سران سپه مهتران دلیر

کشیدند صف پیش سالار شیر

بسالار گفتند ما بنده‏ایم

خود اندر جهان شاه را زنده‏ایم

چو فرمان دهد ما همیدون کنیم

زمین را ز خون رود جیحون کنیم

سوى خیمه خویش باز آمدند

همه با سرى کینه ساز آمدند

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن