یکى پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودى بمرو
دلى پر ز دانش سرى پر سخن
زبان پر ز گفتارهاى کهن
کجا نامه خسروان داشتى
تن و پیکر پهلوان داشتى
بسام نریمان کشیدى نژاد
بسى داشتى رزم رستم بیاد
بگویم کنون آنچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجى سراى
روان و خرد باشدم رهنماى
سر آرم من این نامه باستان
بگیتى بمانم یکى داستان
بنام جهاندار محمود شاه
ابو القاسم آن فرّ دیهیم و گاه