باب اول در عبرت پادشاهان

حکایت یکی از وزرا

یکی از وزرا به زیر دستان رحم کردی و صلاح ایشان را بخیر توسط نمودی . ا تفاقا به خطاب ملک گرفتار آمد. همگنان در مواجب استخلاص او سعی کردند و موکلان در معاقبش ملاطفت نمودند و بزرگان شکر سیرت خوبش به افواه گفتند تا ملک از سر عتاب او درگذشت . صاحبدلی برین اطلاع یاتف و گفت :

تا دل دوستان به دست آرى

بوستان پدر فروخته به

پختن دیگ نیکخواهان را

هر چه رخت سر است سوخته به

با بداندیش هم نکویى کن

دهن سگ به لقمه دوخته به

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *