باب دوم در اخلاق پارسايان

حکایت احوال ما برق جهان است

یکى پرسید: از آن گم کرده فرزند

که اى روشن گهر پیر خردمند

ز مصرش بوى پیراهن شنیدى

چرا در چاه کنعانش ندیدى ؟

بگفت : احوال ما برق جهان است

چرا در چاه کنعانش ندیدى ؟

گهى بر طارم اعلى نشینیم

گهى بر پشت پاى خود نبینیم

اگر درویش در حالى بماندى

سر و دست از دو عالم بر فشاندى

.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *