شرق اندوه
نه به سنگ
![](http://persian-man.ir/uploads/uploads/5107718214979661.jpg)
در جوی زمان، در خواب تماشای تو میرویم.
سیمای روان، با شبنم افشان تو میشویم.
پرهایم؟ پرپر شدهام. چشم نویدم، به نگاهی تر شدهام. این سو نه، آن سویم.
و در آن سوی نگاه، چیزی را میبینم. چیزی را میجویم.
سنگی میشکنم، رازی با نقش تو می گویم.
برگ افتاد، نوشم باد: من زنده به اندوهم. ابری رفت، من کوهم: میپایم. من بادم: میپویم.
در دشت دگر، گل افسوسی چو بروید، می آیم، میبویم.
.