جنگ بزرگ کی خسرو با افراسیاب

پیروز نامه نوشتن کى‏خسرو به کاوس

بفرمود تا پیش او شد دبیر

بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

نبشتند نامه بکاوس شاه

چنانچون سزا بود زان رزمگاه‏

سر نامه کرد از نخست آفرین

ستایش سزاى جهان آفرین‏

دگر گفت شاه جهانبان من

پدر وار لرزیده بر جان من‏

بزرگیش با کوه پیوسته باد

دل بدسگالان او خسته باد

رسیدم ز ایران بریگ فرب

سه جنگ گران کرده شد در سه شب‏

شمار سواران افراسیاب

نبیند خردمند هرگز بخواب‏

بریده چو سیصد سر نامدار

فرستادم اینک بر شهریار

بفرمود تا پیش او شد دبیر

بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

نبشتند نامه بکاوس شاه

چنانچون سزا بود زان رزمگاه‏

سر نامه کرد از نخست آفرین

ستایش سزاى جهان آفرین‏

دگر گفت شاه جهانبان من

پدر وار لرزیده بر جان من‏

بزرگیش با کوه پیوسته باد

دل بدسگالان او خسته باد

رسیدم ز ایران بریگ فرب

سه جنگ گران کرده شد در سه شب‏

شمار سواران افراسیاب

نبیند خردمند هرگز بخواب‏

بریده چو سیصد سر نامدار

فرستادم اینک بر شهریار

برادر بد و خویش و پیوند اوى

گرامى بزرگان و فرزند اوى‏

و زان نامداران بسته دویست

که صد شیر با جنگ هر یک یکیست‏

همه رزم بر دشت خوارزم بود

ز چرخ آفرین بر چنان رزم بود

برفت او و ما از پس اندر دمان

کشیدیم تا بر چه گردد زمان‏

برین رزمگاه آفرین باد گفت

همه ساله با اختر نیک جفت‏

نهادند بر نامه مهرى ز مشک

از آن پس گذر کرد بر ریگ خشک‏

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن