آه ، در ایثار سطحها چه شکوهی است! ای سرطان…
عصر چند عدد سار دور شدند از مدار حافظه کاج…
بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام…
صدا کن مرا . صدای تو خوب است . صدای…
کفش هایم کو ، چه کسی بود صدا زد :…
من در این تاریکی فکر یک بره ء روشن هستم…
پشت کاجستان برف . برف ، یک دسته کلاغ .…
صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه…
از هجوم روشنایی شیشه های در تکان می خورد .…
مانده تا برف زمین آب شود . مانده تا بسته…